1_102942136.mp3
4.86M
🔳 #زمینه احساسی #اربعین
میاد خاطراتم جلوی چشام
من اون خستگی تو راه میخوام
🎤حاج #میثم_مطیعی
(فارسی و عربی)
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
❤️🍃 #صلواتی بسیار زیبا🍃❤️
🌹ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﺪﺍ #ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
❣ﺍﻭّﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﺩﻭّﻡ ﺑﻪ ﺷﻪ #ﻧﺠﻒ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ
❣ﺭُﺧﺴﺎﺭ #ﻋﻠﯽ ﺷﯿﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﺯﻫﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﺠﺎ ﺗﺮﺑﺖ ﺍﻭﺳﺖ
❣ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﺴﺎ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺳﻼﻡ
❣ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﻣﺎﻡ #ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺩﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻔﺘﻪ
❣ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ #ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﮔﻔﺘﻢ ﺯ #ﺣﺴﯿﻦ ﭼﻮﻥ ﻧﮕﻮﯾﻢ #ﺳﺠﺎﺩ
❣ﺁﻥ ﭘﺎﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﭘﺲ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻢ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ
❣ﺩﺭﯾﺎﯼ #ﻓﻀﯿﻠﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﺻﺎﺩﻕ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ #ﻣﺬﻫﺐ #ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻮﺩ
❣ﺁﻥ ﺣﻨﺠﺮﮤ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺿﯿﺎ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺎﻇﻢ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ
❣ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﺭﻭ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺸﻬﺪ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ
❣ﺩﺭ ﻃﻮﺱ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﻟﻐﺮﺑﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺗﻘﯽِ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﺩ
❣ﻫﻢ #ﻫﺎﺩﯼ ﻭ ﻋﺴﮑﺮﯼّ ﻣﺎ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﺣﻀﻮﺭ #ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺮﺳﯿﻢ
❣ﺁﻥ #ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻭ ﻧﻮﺭ #ﻫُﺪﯼ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
🌹ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻋﺮﺵ #ﮐﺒﺮﯾﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ
❣ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
💕💕💕
زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.
مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه #ساده_زیستی را نداشت.
روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت:
حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی،
من زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هرجادلت می خواهد!
زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده! غروب به خانه آمد .
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!
🍃هرکه باشد نظرش در پی #ناموس کسان
🍃 پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
💕💕💕💕