eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
21.8هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌گفت: نمی‌روم شهید شوم، می‌روم که بکشم ،آن‌قدر می‌جنگم تا ریشه تکفیری را بخشکانم.. یک آرم ۳۱۳ روی لباس آقاحسین بود که برایش مهم بود. یکی از آرم‌های حزب‌الله عراق است که عدد ۳۱۳ را نشان می‌دهد همراه با یک اسلحه. آن آرم را به هیچ کس نمی‌داد و می‌گفت: "من یکی از ۳۱۳ یار امام زمان(عج) هستم."، این را با قاطعیت می‌گفت و اعتقاد داشت. شهید مرتضی حسین پور شلمانی(حسین قمی) شهادت: ۱۳۹۶/۵/۱۶ استان حمص، جنوب سوریه 💕💕💕
+ اگر بعضے اوقات حالِ قرآن خواندن ندارے وضو بگیر و قرآن را لمس ڪن؛ یڪدفعہ‌شما را بیدار میڪند:) 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍پیامبر اڪرم(ص): «برای هرچیزی جوازی لازم است و جوازِ گذشتن از پلِ صراط، محبت وعشق به "علی ابن ابیطالب" است.» 📚بحارالانوار، ج۳ج ص۲۰۲ شخصیٺِ ممتازِ جهان اسٺ علــے حاڪم بہ زمین‌وآسمان اسٺ علے در روزِ غدیرخم محمّد(ص)فرمود مولاےِچومن،بہ‌انس‌وجان‌است علے
هدایت شده از پروانه های وصال
و رسیدن به لذت بندگی 💖 🔶🔷🔺 قسمت یازدهم 7 ✔️ استاد پناهیان : 🔴اما متاسفانه اکثر وقتا بندش زمین میخوره... 🚷 بعد اون بنده خدا فکر میکنه که خدا باهاش لج داره که هی موقعیت گناه رو براش پیش میاره! 😊نه عزیزم! مولای تو دوستت داره. نمیخواد که تو رو زمین بزنه... میخواد رشد کنی و "بدون امتحان هم رشد نخواهی کرد..."👌🏼 تو جای خدا باشی میای هی امتحانای آسون و آبکی میگیری؟!☺️ خب نه حاج آقا! درست میگید🙄 ✔️پس اولا کاملا به لطف خدا امیدوار باشید. ✔️ثانیا همه امتحانات رو هدیه های خدا ببینید. ✔️ثالثا تلاش کنید در امتحانات الهی موفق عمل کنید. 💥💥💥و در آخر اینو عرض کنم: اگه توی یه امتحانی شکست خوردی سریع قهر نکن از خدا و زندگی نگو خدا منو نمیبینه! بلکه با قدرت و عزم جدی تر مبارزه رو شروع کن.👌🏼✔️ یه مبارز توی رینگ کاراته اگه دو تا ضربه خورد نباید بیفته و قهر کنه! بلکه باید بلند بشه و با عزم بیشتری مبارزه کنه. مبارزه برای قهرمانی در جهان... 🌎 پس تو هم بلند شو ای مبارز میدان جهاد اکبر.... 🔺🔷 اینو تا پایان زندگیتون فراموش نکنید... 🌱🔸🌿▫️🔹🌳
پروانه های وصال
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . #قسمت_نهم . -احسان دیگه. باباش کارخونه داره 😉 . -اها اها اون تیره برقه😂
. اقاسیدبهم گفت مطمئنیدشما؟!کارسختی هستا . توچشماش نگاه کردم و باحرص گفتم بله آقای فرمانده پایگاه😑 . در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد و گفت محمدجان من برم خواهرم توحرم منتظره . -برو علی جان . -تااینجا فهمیدم اسمشم محمده😊 . داشتم بیرون میرفتم که دیدم یه پسردیگه رفت و گفت حاج مهدی منم میرم یکم استراحت کنم😆 . -به سلامت سجاد جان . -داشتم گیج میشدم😯😨 . -چرا هرکی یه چی میگه؟!😕 . رفتم جلو: . -جناب فرمانده؟!😐 . -بله خواهرم؟! . -میتونم بپرسم اسم شما چیه؟!😯 . -بله اختیار دارید.علوی هستم . -نه منظورم اسم کوچیکتون بود😐😐 . دیدم یکم مکث کرد که سریع گفتم چون هرکس یه چی صداتون میکنه کنجکاو شدم بپرسم.همین😐 . -اها.بله.من محمد مهدی هستم.دوستان چون لطف دارن سر به سرم میزارن هربار یه کدومو صدامیزنن😄 . اها.خوب پس.حالا من اگه کارتون داشتم چی صداتون کنم😊 . هر چی مایلید ولی ازاین به بعداگه کاری بود به خانم مولایی(منظورش زهرا بود) بگید و ایشون به من منتقل میکنن☺ . اعصابم خوردشد و باغرض گفتم: . باشهه.چشم😑😑 . . موقع شام غذا هارو پخش کردم و بعدشم سفره رو جمع کردم.سمانه با اینکه مسول فرهنگی بودوکارش چیز دیگه ولی خیلی بهم کمک کرد.یه جورایی پشیمون شدم چرا قبول کردم😕.تو دلم به سمانه فحش میدادم که منو انداخت تو این کار😒 . خلاص این چند روز به همین روال گذشت تا صبح روز اخر که چند تا ازدخترها به همراه زهرا برای خریدمیخواستیم بریم بیرون . -سمانه . -جانم؟! . -الان حرم نمیخوایم بریم که؟!😯 . -نه.چی بود؟! . -حوصله چادر گذاشتن ندارم اخه.خیلی گرمه😞 . -سمانه یکم ناراحت شد ولی گفت نه حرم نمیریم😐 . . رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا بادوستش که تو یه مغازه انگشتر فروشی بودن مارو دیدن: . -دخترا یه دیقه بیاین . -بله زهرا جان؟!😯 . و باسمانه رفتیم به سمتشون . -دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگ تره؟!😕 (تو دستش دو تا انگشتر عقیق مردونه داشت) . که سمانه گفت به نظر من اونیکی قشنگ تره و منم همونو باسر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت: . راستی دخترا قبل اذان یه جلسه درباره کارهای برگشت داریم.حتما بیاین . یه مقدار خرید کردیم و با سمانه رفتیم سمت حسینیه و اول از همه رفتم چادرمو گذاشتم و منتظر ساعت جلسه شدیم . وارد اطاق شدیم که دیدم اقا سید و زهرا با هم حرف میزنن . در همین حین یکی ازپسرها وارد شد. . اقا سید دستشو بالا اورد که دست بده✋ . دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه😢 . نويسنده✍🏻
🔻جملہ‌ای ماندگار از شهید حججی برای ڪسی ڪه نمیتونہ از دنیا بگذره ... 《بعضی وقتـــــا دل ڪندن از چیــزای خوب، باعث میشہ چیزای بهتری بدست بیاری》 نشر به مناسبت سالروز شهادت 💕💕💕
✨در زندگی مهم این نیست که به ایده آل زندگی تان برسید 💫 بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید ...💝 💕💕💕
الهی در این روز شب غدیر زیباترین ها را نصیب دوستانم کن شفای بیماران رفع گرفتاری گرفتاران و عاقبت بخیری جوان ها را ازدرگاه لطفت تمنادارم
دعا میڪنم دراین شب زیر این سقف بلند،روےدامان زمین هر ڪجا خسته و پرغصه شدے دستی ازغیب به دادت برسد وچه زیباست ڪـه آن دستِ خدا باشد وبس 🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ اول کار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باب اسرار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ نغمه جان است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم ┄┅─✵💝✵─┅┄