eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
21.8هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پروانه های وصال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزتان عاشقانه لحظه هاتون پرازمهربانی و پراز خنده های از ته دل باشه آرزومندم امروز فرشته اقبال روی شانه هاتون بشینه و هرآرزویی دارید برآورده کنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 14 ❇️ دستور! 🔵 گفتیم که آدم باید خیلی بیشتر از اینکه دنبال یادگیری باشه باید دن
15 ☢️ گفتیم که آدم اگه بخواد زندگی راحتی داشته باشه اتفاقا باید با راحت طلبی خودش مبارزه کنه. البته باید دقت کرد که ما کلا با هر نوع راحت طلبی مخالف نیستیم. بلکه با "راحت طلبی بد" مخالفیم. 👈🏼 آخه راحت طلبی دو نوع هست: 🚫 راحت طلبی بد ❇️ و راحت طلبی خوب 💢 راحت طلبی بد همینی هست که آدم بخواد "بدون هیچ زحمتی" به یه راحتی سطحی و زودگذر دست پیدا کنه. ✔️ راحت طلبی خوب اینه که آدم زحمت بکشه تا به "یه راحتی دائمی" برسه. برای روشن شدن مطلب دو تا کشاورز رو در نظر بگیرید ⭕️ یکی از این کشاورزا اهل راحت طلبی بد هست و در طول سال محصولی رو توی زمین خودش کشت نمیکنه و میگه میخوام راحت باشم و زحمتی نکشم!🤣😴 ⭕️ خب این آدم آخر سال که میشه هیچ پولی نداره و برای قرض کردن و گدایی کلی به زحمت میفته و صد تا سختی تلخ رو تحمل میکنه. ✅ اما کشاورزی که اهل راحت طلبی خوب هست، اول سال شروع به کشت محصولات خوب و با کیفیت میکنه و حسابی برای مزرعه خودش زحمت میکشه. آخر سال که میشه میتونه از درامد مزرعه خودش پول خوبی به جیب بزنه و زندگی راحتی همراه با خانوادش داشته باشه. 🔵 هر دو نفر راحت طلب بودند اما زمین تا آسمون بین دو نوع راحت طلبی فرق هست.
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 #عاشقانہ_دو_مدافع #قسمت_شصت_یکم _هیچے میگم میخواے بریم کهف❓ سرمو بہ نشونہ ے تایید
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ _ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت سوار تاکسے شدم و روبروے پارک پیاده شدم روے نیمکت نشستم و منتظر موندم مریم دیر کرده بود ساعت و نگاه کردم ۴:۳۵ دیقہ بود. شمارشو گرفتم جواب نمیداد ساعت نزدیک ۵ بود اگہ با محسنے باهم میومدݧ خیلے بد میشد _ساعت ۵ شد دیگه از اومد مریم ناامید شدم و منتظر محسنے شدم سرم تو گوشیم بود کہ با صداے مریم سرمو آوردم بالا مریم همراه محسنے ، درحالے کہ چند شاخہ گل و کیک دستشوݧ بود اومدن... _با تعجب بلند شدم و نگاهشوݧ کردم ، مریم سریع پرید تو بغلم و گفت:تولدت مبارک اسماء جونم آخ امروز تولدم بود و مـݧ کاملا فراموش کرده بودم. یک لحظہ یاد علے افتادم ، اولیـ سال تولدم بود و علے پیشم نبود. اصلا خودشم یادش نبود کہ امروز تولدمہ امروز ک بهم زنگ زد یہ تبریک خشک و خالے هم نگفت. بغضم گرفت و خودمو از بغل مریم جدا کردم _لبخند تلخے زدم و تشکر کردم خنده رو لبهاے مریم ما سید محسنے اومد جلو سریع گفت: سلام آبجے ، علے بہ مـݧ زنگ زد و گفت کہ امروز تولدتونہ و چو خودش نیست ما بجاش براتو تولد بگیریم مات و مبهوت نگاهشوݧ میکردم دوباره زود قضاوت کرده بودم راجب علے مریم یدونہ زد بہ بازومو گفت: چتہ تو ، آدم ندیدے❓ _دوساعتہ دارے ما رو نگاه میکنے خندیدم و گفتم؛ خوب آخہ شوکہ شدم، خودم اصلا یادم نبود کہ امروز تولدمہ. واقعا نمیدونم چے باید بگم چیزے نمیخواد بگے. بیا بریم کیکتو ببر کہ خیلےگشنمہ روے یہ نیمکت نشستیم بہ شمع ۲۲سالگیم نگاه کردم از نبودݧ علے کنارم و مسخره بازیاش ناراحت بودم حتے نمیدونستم اگہ الان پیشم بود چیکار میکرد❓ _کیکو میمالید رو صورتم❓در گوشم بهم میگفت خانمم آرزو یادت نره ، فقط لطفا منم توش باشم. اذیتم میکردو نمیزاشت شمع و فوت کنم❓آهے کشیدم و بغضمو قورت داد زیر لب آرزوکردم "خدایا خودت مواظب علے مــݧ باش مـݧ منتظرشم" شمع و فوت کردم و کیکو بریدم مریم مث ایـݧ بچہ هاے دو سالہ دست میزدو بالا پاییـݧ میپرید _محسنے بنده خدا هم زیر زیرکے نگاه میکردو میخندید لبخندے نمایشے رو لبم داشتم کہ ناراحتشوݧ نکنم مریم اومد کنارم نشست: خوووووب حالا دیگہ نوبت کادوهاست إ وا مریم جاݧ همیـنم کافے بود کادو دیگہ چرا وا اسماء اصل تولد کادوشہ ها. چشماتو ببند حالا باز کـ. یہ اد کلـݧ تو جعبہ کہ با پاپیو قرمز تزئیـ شده بود ￿گونشو بوسیدم گفتم واااااے مرسے مریم جاݧ _محسنے اومد جلو با خجالت کادوشو دادو گفت: ببخشید دیگہ آبجے مـݧ بلد نیستم کادو بگیرم ، سلیقہ ے مریم خانومہ ، امیدوارم خوشتوݧ بیاد کادو رو باز کردم یہ روسرے حریر بنفش با گلهاے یاسے واقا قشنگ بود از محسنے تشکر کردم. کیک و خوردیم و آماده ے رفتـݧ شدیم. ازجام بلند شدم کہ محسنے با یہ جعبہ بزرگ اومد سمتم: بفرمایید آبجے اینم هدیہ ے همسرتوݧ قبل از رفتنش سپرد کہ بدم بهتو _از خوشحالے نمیدونستم چیکار باید بکنم جعبہ رو گرفتم و تشکر کردم اصلا دلم نمیخواست بازش کنم تو راه مریم زد بہ بازومو گفت: نمیخواے بازش کنے ندید پدید❓ ابروهامو بہ نشونہ ے ن دادم بالا و گفتم: ببینم قضیہ ے خواستگارے محسنے الکے بود دستشو گذاشت رو دهنشو آروم خندید بابا اسماء جدیہ _خوب بگو ببینم قضیہ چیہ❓ هر چے صب گفتم: واقعیت بود خوب❓ میشہ بشینیم یہ جا صحبت کنیم❓ محسنے و چیکار کنیم❓ نمیدونم وایسا رو کردم بہ محسنے و گفتم: آقاے محسنے خیلے ممنو بابت امروز واقا خوشحالم کردید شما دیگہ تشیف ببرید ما خودمو میریم پسر چشم و دل پاکے بود ولے اونقدرام حزب اللهے نبود خیلے هم شلوغ و شر بود اما الا و مظلوم شده بود _سرشو آورد بالا و گفت: خواهش میکنم وظیفم بود ، ماشیـݧ هست میرسونمتوݧ دیگہ مزاحمتو نمیشیم چہ مزاحمتے مسیرمہ ، خودم هم باهاتو کار دارم آخہ مـ با مریم کار دارم آها خوب ایرادے نداره مـݧ اینجا ها کار دارم شما کارتوݧ تموم شد بہ مـݧ زنگ بزنید بیام بعد هم ازموݧ دور شد _بہ نیمکتے کہ نزدیکمو بود اشاره کردم ، مریم بیا بریم اونجا بشینیم خوب بگو ببینم قضیہ چیہ❓ إم ...إم چطورے بگم❓میدونے اسماء نمیخوام بهت دروغ بگم کہ. مـݧ وحید و دوست دارم خندیدم و گفتم: منظورت محسنے دیگہ❓خب پس مبارکہ آره. اما یہ مشکلے هست ایـݧ وسط چہ مشکلے❓ خوانوادم چطور❓اونا مخالفـ❓ اونا بہ نظر مـݧ احترام میزارݧ اما... اما چے❓ _اسماء پسر عموم هم خواستگارمہ از،بچگے دائم عموم داره میگہ کہ مریم و ساما مال همـ. اما مـ ساما و میخوام او منو روحرف عموم هم نمیش حرف زد اینطورے کہ نمیشہ مریم یہ روز با پسر عموت دوتایے برید پیش عموت ایـ حرفایے کہ زدے و بهش بگید نمیشہ _میشہ تو بہ خدا توکل کـݧ اوووم. اسماء یہ چیز دیگہ ام هست... ادامه دارد... ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ #عاشقانہ_دو_مدافع #قسمت_شصت_دوم _ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرف
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 _میشہ تو بہ خدا توکل کـݧ اوووم. اسماء یہ چیز دیگہ ام هست دیگہ چے❓ بہ نظرت منو وحید بہ هم میخوریم❓ظاهرموݧ شبیہ همہ اعتقاداتمو، او خیلے اعتقاداتش قویہ مریم اوݧ تورو همینطورے کہ هستے انتخاب کرده، بعدشم تو مگہ اعتقاداتت چشہ❓خیلیم خوبے _مریم آهے کشیدو سرشو انداخت پاییـ، چے بگم هیچے نمیخواد بگے اگہ حرفات تموم شده بہ او بنده خدا زنگ بزنم بیاد زنگ بز حالا امروز چطورے باهم رفتید خرید❓ واے بسختے اسماء از خوشحالے نمیدونست چیکار باید بکنہ از طرفے هم خجالت میکشید و سرش همش پاییـ بود همہ چیم خودش حساب کرد _اخے الهے. گوشے و برداشتم و بهش زنگ زدم ۵ دیقہ بعد در حالے کہ سہ تا بستنے تو دستش بود اومد اے بابا چرا باز زحمت کشیدید قابل شمارو نداره آبجے مریم بلند شدو گفت: خوب مـ دیگہ برم، دیرم شده _محسنے در حالے کہ بستنے و میداد بهش گفت:ماهم داریم میریم اجازه بدید برسونیمتو اخہ زحمت میشہ چ زحمتے آبجے شما هم پاشید برسونمتوݧ خندم گرفتہ بود. سرمو تکو دادم رفتیم سوار ماشیـݧ شدیم... مریم و اول رسوندیم بعد از پیاده شد مریم شروع کرد بہ حرف زدݧ... اولش یکم تتہ پتہ کرد إم چطوری بگم راستش یکم سخته ... _حرفشو قطع کردم، خوب بزارید مـ کمکتوݧ کنم راجب مریم میخواید حرف بزنید❓ إ بلہ. از کجا فهمیدید❓ خوب دیگہ... راحت باشید آقاے محسنے علے سپرده هواتونو داشتہ باشم دم علے آقا هم گرم. راستش آبجے، خانم سعادتے یا همو مریم خانوم بہ پیشنهاد ازدواج مـ جواب منفے داد. دلیلشو نمیدونم میشہ شما ازشوݧ بپرسید❓ بلہ حتما. دیگہ چے❓ _دیگہ ایـ کہ مـ کہ خواهر ندارم شما لطف کنید در حقم خواهرے کنید، مـ واقعا بہ ایشوݧ علاقہ دارم. اگر هم تا حالا نرفتم جلو بخاطر کارهام بود خندیدم و گفتم: باشہ چشم، هرکارے از دستم بر بیاد انجام میدم ایشالا کہ همہ چے درست میشہ... واقا نمیدونم چطورے ازتوݧ تشکر کنم _عروسیتو حتما جبرا میکنم ممنو شما لطف دارید، بابت امروز هم باز ممنو هوا تقریبا تاریک شده بود، احساس خستگے میکردم بعد از مدتها رفتہ بودم بیرو جعبہ ے کادو ها مخصوصا جعبہ ے بزرگ علے تو دستم سنگینے میکرد با زحمت کلید و از تو کیفم پیدا کردم و در و باز کردم _راهرو تاریک بود پله هارو رفتم بالا و در خونہ رو باز کردم ، چراغ هاے خونہ هم خاموش بود اولش نگرا شدم اما بعدش گفتم حتما رفتـݧ خونہ ے اردلا کلید چراغو زدم با صداے اردلاݧ از ترس جیغے زدم و جعبہ ها از دستم افتاد ￿واااااے یہ تولد دیگہ همہ بود حتے خوانواده ے علے جمع شده بودݧ تا براے مـݧ تولد بگیرݧ تولد ،تولد تولدت مبارک... ادامه دارد.. ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
✍از پیامبر خدا (ص) نقل شده است: هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می‌کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائی اش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید، و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می‌کند. 📚 وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳۱ 💕💕💕
⇦احـمــــ♡ـد پیامبر گرامی اسلام در حدیثی می‌فرمایند: پروردگار مرا «احمد» نامیده برای آن که مرا در آسمان ستایش می‌کنند و امام محمد باقر (ع) در تفسیر نام احمد در حدیثی می‌فرمایند: اما احمد؛ پیامبر به آن نامیده شده است چون که حق تعالی ثنای نیکو گفته است او را به سبب افعال شایسته و پسندیده ایشان. در تفسیر مجمع البیان آمده است که خداوند، نام محمد و احمد را که از اسامی مقدس خود برگرفته است، برای ایشان برگزید.  در حدیث معراج خداوند چندین بار، با «یا احمد» رسولش را مورد خطاب قرار داده است. «محمد» نام زمینی پیامبر (ص) و «احمد» نام آسمانی آن حضرت می‌باشد. در روایتی آمده است که برخی از یهودیان از آن حضرت پرسیدند.چرا شما به این دو نام، نام‌گذاری شده‌اید؟ حضرت فرمودند: «همانا من در زمین ستایش شده و در آسمان ستایش شده تر، هستم». یعنی در آسمان، بیشتر از زمین، مورد ستایش اهل آسمان قرار گرفته‌ام.  ‌● تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۶۳ وج۲، ص۴۰۷. ○ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۸. ● شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۷ و الامالی، ص۲۵۶ و ص ۱۲۹ ومعانی الاخبار، ص۵۱ و من لایحضره الفقیه،ج۴، ص۱۷۸. 💕💕💕
• • •| |• اینھمه با این و آن حرف زدی کمی هم با "امام‌زمانت" حرف بزن! راحت حرف بزن... امام زمان‌«؏» منتظر حرفاۍ ما هم هست... :) +من‌پُرِ‌شرمم‌زِتو‌💔 💕💕💕
نگران نباش خدا دربرابراشکهایت نابینا نیست در برابر دعاهایت ناشنوا نیست و در برابر دردهایت سکوت نمیکند هرگزغمگين مباش آغوش اوبراى همه بندگانش بازاست اومیبیندمیشنودونجاتت میدهد
کاش وسواس بگیرم شب و روزم همه این باشد و باشد که مبادا ز من و کرده ی من دلبر من غصه بگیرد و زبانم لال برای گنهم اشک بریزد 🌴اللهم عجل لولیڪ الفرج🌴 🌟شبت بخیر مولای غریبم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا