🌷 آیت الله بهجت(ره) :
👌 حرم مطهر حضرت امام رضا (علیه السلام) نعمت بزرگ و گران قدری است که در اختیار ایرانی هاست، عظمتش را خدا می داند، به حدی که امام جواد (علیه السلام) می فرماید :
☘ «زیارت پدرم از زیارت امام حسین (علیه السلام) افضل است، زیرا امام حسین را عامه و خاصه زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خاصه( شیعیان دوازده امامی) زیارت نمی کنند.
📖 در محضر بهجت ج 1
ﺟﻤﻠﻪ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ:
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره!
عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند!
هرداغی روزی سرد میشود ولی
هیچ پخته ای دیگرخام نمیشود
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ژله_جادویی
مواد لازم :
شیر دو لیوان
شکر سه چهارم لیوان
خامه 50 گرم
وانیل یک دوم قاشق چای خوری
پودر ژلاتین 4 قاشق مربا خوری
رنگ خوراکی .در صورت تمایل
طرز تهیه :
شیر و شکر را در ظرف مناسب قرار داده و میجوشانیم تا حدی که شکر کاملاً حل بشه و شیر هم حدود 3 تا 5 دقیقه بجوشه
تا شیر روی اجاقه پودر ژلاتین را در ظرف دیگه ای ریخته و حدود 6 قاشق آب اضافه میکنیم تا حالت اسفنجی بگیره سپس روی کتری در حال جوش گذاشته تا ژلاتین مایع شود
حرارت و خاموش کنید و ژلاتین رقیق شده را به شیر اضافه کنید و خوب به هم بزنید . بعد از اینکه کمی ولرم شد ابتدا خامه را در یه ظرف دیگه آهسته به هم بزنید تا حالت مایع بشه بعد به شیر اضافه کنید . در آخر وانیل را هم اضافه کنید و خوب هم بزنید.
بعد مواد رو در قالب بریزید و اجازه بدید خوب ببنده. بعد از بسته شدن به روشی که در کلیپ می بینید اطراف ژله رو از دیواره قالب جدا کنید و زیرش ژله رنگ دلخواهتون که خنک شده رو بریزید. و سپس در یخچال قرار دهید تا ببنده.
برای داشتن یک زندگی زیبا فرق نمی کند
در چه خانه ای زندگی می کنی،
چه لباسی می پوشی
و یا حتی چند سال سن داری،
زندگی را تو با ذهن خودت می سازی.
اگر خودت را زندانیِ ذهن کنی
نمی توانی زندگی زیبایی داشته باشی
زیبایی ها در ذهن شکل می گیرند.
پس زندگی رو سخت نگیر،
زندگی رو محدود نکن
در لباس و خانه و مقداری اسکناس.
زندگی انقدرها کوچک نیست.
زندگی وسیع است
به وسعت فکر تو؛
و دریای اندیشه بی نهایت است.
همه چیز به تفکر تو بستگی دارد
به اینکه تو چه چیزی میخواهی
و در زندگی به دنبال چه می گردی.
💕💕💕
•••
«غم صیقل خداستـــ
خدایـا ز ما بگیر
این جوهـر جلی که جلا میدهد به #دل
خب
تمومشد :)
کـاش تـا سال بعد
ما تموم نشیم :)
مثل خیلیـا نوکر نبودیم ولـی
نفس کشیدن تو ماه محرم و صفر
خودش توفیق میخواد »
#برسیمبهقافله🌱•
💕💕💕
یاد بگیـر قدر هرچیزی را که داری بدانی.
قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند
می بایست قدر چیزی را که
داشتی می دانستی!
💕💕💕
🔴 دو چیز شما را تعریف میکند
بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید
🔴 تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛
یکی دیروز و یکی فردا
🔴 دو شخص به تو می آموزد:
یکی آموزگار، یکی روزگار
اولی به قیمت جانش، دومی به قیمت جانت
🔴 آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
🔴 همه يادشون ميمونه باهاشون چيكار كردى،
ولى يادشون نميمونه براشون چكار كردى.
💕💕💕
📚#حکایت_بهلول_دانا
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم (شراب) حرام می شود؟
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو میپاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
💕💕💕
میگویند چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد و برای خود چای آماده میکرد. هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد. رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: «خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.»
💕💕💕