eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
21.5هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش« غاده» قسمت 3⃣3⃣ آن شب باید تنها برمی گشتم . آن لحظه تازه احساس
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش «غاده» قسمت4⃣3⃣ از همه سخت تر روزهای جمعه بود . هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم بهشت زهرا که مزاحم کسی نباشم . احساس می کردم دل شکسته ام ، دردم زیاد ، و به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی . از لبنان که آمدیم هرچه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه .در ایران هم که هیچ چیز . بعد یک دفعه مصطفی رفت و من ماندم کجا بروم ؟ شش ماه این طور بود ، تا امام فهمیدند این جریان را . خدمت امام که رفتیم به من گفتند: مصطفی برای دولت هم کار نکرد . هرچه کرد به دستور مستقیم خودم بود و من مسول شما هستم . بعد بنیاد شهید به من خانه داد. خانه هیچی نداشت . "جاهد" یکی از دوستان دکتر، از خانه خودش برایم یک تشک ، چند بشقاب و... آورد تا توانستم با پدرم تماس بگیرم و پول برایم فرستادند . به خاطر این چیزها احساس می کردم مصطفی به من ظلم کرد . البته نفسانی بود این حرفم . بعد که فکر می کردم ، می دیدم مصطفی چیزی از دنیا نداشت ، اما آنچه به من داد یک دنیا است . مصطفی در همه عالم هست ، در قلب انسان ها . من و یادم هست یک بار که از ایران می آمدم ، در فرودگاه بیروت یک افسر مسیحی لبنانی با درجه بالا وقتی پاسپورتم را که به نام "غاده چمران" بود دید ، پرسید: نسبتی با چمران داری ؟ گفتم: خانمش هستم. خیلی زیر تاثیر قرار گرفت ، گفت: او دشمن ما بود ، با ما جنگید ولی مرد شریفی بود. بعد آمد بیرون دنبالم . گفت: ماشین نیامده برای شما ؟ گفتم: مهم نیست. خندید و گفت: درست است ، تو زن چمران هستی ! وگاهی فکر می کرد به همین خاطر خدا بیش تر از همه ، از او حساب می کشد ، چون او با مصطفی زندگی کرد ، با نسخه کوچکی از امام علی علیه السلام . همیشه به مصطفی می گفت: توحضرت علی نیستی . کسی نمی تواند او باشد. فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد. و مصطفی هم چنان که صورت آفتاب خورده اش باز می شد و چشم هایش نم دار ، می گفت: نه ، درست نیست ! با این حرف دارید راه تکامل در اسلام را می بندید . راه باز است . پیامبر می گوید هر جا که من پا زدم امتم می تواند، هر کس به اندازه سعه اش . همه جا مصطفی سعی می کرد خودش کم تر از دیگران داشته باشد ، چه لبنان ، چه کردستان ، چه اهواز . لبنان که بودیم جز وسایل شخصی خودم چیزی نداشتیم . در لبنان رسم نیست کفششان را در بیاورند و بنشیند روی زمین . وقتی خارجی ها می آمدند یا فامیل ، رویم نمی شد بگویم کفش در بیاورید . به مصطفی می گفتم: من نمی گویم خانه مجلل باشد ، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمانان چیزی ندارند ، بدبختند. مصطفی به شدت مخالف بود، می گفت: چرا ما این هم عقده داریم ؟ چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند نشان بدهیم خوبیم ؟ این آداب و رسوم ما است ، نگاه کنید این زمین چه قدر تمیز است ، مرتب و قشنگ ! این طوری زحمت شما هم کم می شود ، گرد و خاک کفش نمی آید روی فرش .   از خانه ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت ... ادامه دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌸🍃 💠 پیامبر اڪرم(ص): «برای هرچیزی جوازی لازم است و جوازِ گذشتن از پلِ صراط، محبت وعشق به "علی ابن ابیطالب" است»❤️ 📚بحارالانوار، ج39 ص202 🌴 🌴 🌱 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘.
زشت ترین ویژگی شخصیت: خودخواهی بزرگ ترین سرمایه طبیعی انسان: جوانی مخرب ترین عادت: نگرانی بزرگ ترین لذت: بخشش بزرگترین فقدان: فقدان اعتماد به نفس رضایت بخش ترین کار: کمک به دیگران بزرگترین دلگرمی: تشویق موثرترین داروی خواب آور: آرامش فکر قوی ترین نیرو در زندگی: عشق بدترین فقر: یأس مهلک ترین سلاح: زبان پرقدرت ترین جمله: من می توانم زیبا ترین آرایش: لبخند با ارزش ترین ثروت: عزت نفس 💕🧡💕
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣ دختر یتیم 🌼🍃دختر يتيمى با مادر پير خود زندگى مى كرد، پسر عمويش از او خواستگارى كرد، مادر و دختر موافقت نمودند، بعد از اینکه به خانه‌ی بخت رفت و عروس خانواده‌‌ی عمویش شد، دختران و زن عمویش اذیتش می‌کردند و انواع ظلم را بر او روا مى داشتند، دختر جوان هر بارى كه خانه نزد مادرش مى آمد شكايت مى كرد و زار زار مى گريست. مادر پير، او را به صبر توصيه مى كرد و همراهش زار زار مى گريست، 🌼🍃تنها همدردى كه با يگانه دخترش مى توانست بكند همين گريه بود، مدت درازی گذشت، تا اينكه مادر پير در بستر بيمارى مرگ قرار گرفت، دختر بر بالینش مى گريست كه من شكوه و شكايت و درد دلهایم را به چه كسى بگويم!؟ مادرش به او وصيت كرد ، هر وقت دلش تنگ شد به خانه‌ى او آمده وضو بگیرد و دو ركعت نماز بخواند و تمام درد دلهاى خود را به الله بازگو کند، 🌼🍃 دختر عهد كرد كه چنين مى‌كند، مادر از دنيا رفت و دختر هر وقت كه دنيا برايش تنگ مى شد مى رفت در خانه مادرش و وضو می‌نمود و دو ركعت نماز مى خواند، بعد از مدتى خانواده عمويش متوجه شدند، كه دختر غمگين مى‌رود و خوشحال و سرحال بر مى گردد، به شوهرش گفتند؛ زن تو دوست پنهانى دارد و در خانه ى مادرش با او ملاقات مى كند... 🌼🍃شوهر رفت و در پشت خانه‌ی مادر دختر پنهان شد و منتظر آمدن زن نشست، ديد زنش آمد و وارد خانه شد، سپس در را قفل كرد، رفت وضو گرفت و نماز خواند و بر جا نمازش نشست و دستان خود را بالا برد و با گريه، مى گفت؛ 🌼🍃 الهى! من ناتوانى خود را در مقابل گرفتاری و اذيت و آزارم را بتو شكايت مى كنم، اگر تو به همين وضع از من راضی هستى، من قبول دارم و لی اگر تو هم از من ناراضی باشى، چه كسى از من راضى باشد، شوهرم را هدايت كن، او آدم خوبى ست، ولى تحت تٲثیر حرفها و گفته های خواهران و مادرش قرار دارد... 🌼🍃شوهرش داشت پشت در خانه مى‌گريست، درب خانه را تق تق زد، زن درب را باز كرد، شوهر او را در آغوش گرفت و پيشانيش را بوسيد و از رفتار و کارهایش معذرت خواهى نمود و دستش را گرفت و به خانه برد، همه را جمع کرد و حکایت را برايشان تعريف كرد و آنان نیز از کردارشان پشیمان شدند و از او طلب حلالیت و معذرت خواهی کردند و قول دادند كه ديگر اذیتش نکنند. 🌼🍃 دختر در خواب ديد، كسى بهش مى گويد: مدت ده سال به مادرت شكايت كردى، مشكل افزوده شد، يك بار به الله سبحانه و تعالى شكايت كردى تمام مشكلاتت حل شد. ❣هميشه شكايت و درد دلهایت را به الله متعال بگو...👌 🌼🍃قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ❣گفت: شکایت پریشان حالی و اندوه خود را تنها و تنها به (درگاه) خدا می‌برم، (و فقط به آستان خدا می‌نالم و حلّ مشکل خود را از او می‌خواهم) و من از سوی خدا چیزهائی می‌دانم که شما نمی‌دانید.(یوسف/86) 💕🧡💕
*۱۳ سيزده جمله زیبا*‌‌ 🍃 ۱. از زشت رویی پرسیدند : آنروز که جمال پخش میکردند کجا بودی ؟ گفت : در صف کمال! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🌹 ۲. اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🏵 ۳. مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🌼 ۴. همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست!! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍊 ۵. با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی نکن و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍌 ۶. هر کس ساز خودش را می زند ، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍒 ۷. مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که اول شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍎 ۸. شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم به جلوبردار! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍋 ۹. وقتی كاملاًتنهـاوبى كس شدی بدان که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش فقط! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍉 ۱۰ یادت باشه که : در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی و به آنچه كه برات گریه دار بود میخندی! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🧀 ۱۱. آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍑 ۱۲. کشتن گنجشکها ، کرکس را ادب نمی کند! ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ 🍯 ۱۳. فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد ولي حماقت نه .🥀🌹 رازهایت را به 2✌ کس بگو. ⚡خودت👉 خدایت👆 د در تنگنا به ✌ 2چیز تکیه کن : ⚡صبر 👆 نماز👉 در دنیا مراقب ✌چیز باش: ⚡پدر ❤ مادر❤ از ✌ چیز نترس که به دست خداست: ⚡روزی 👆 مرگ👆 اگر خوشت آمد بفرستش 💕🧡💕
•• 🌻 [وَلسَوْف‌یُعْطِیكَ‌رَبُّكَ‌فَتَرْضیٰ..] -وبه‌زودی‌پروردگارت‌آنقدر‌به‌تو‌عطا خواهد‌ڪرد‌که‌خوشنود‌شوی..(: 🌱! 💕🧡💕
( حتما بخوانيد) سكوت کن بانوهنگامی که نمی دانی چه بگویی، چه پاسخی دهی. گاهی نگفتن شیرین تر از گفتن سخنان آشفته است که در لحظه تو را سبک می کند. یک وقتهایی سعی کن چشمهایت را ببندی بر حرفهای نیش دار و به زبانت اجازه دهی سکوت را تمرین کند. دقیقه هایی که حس انفجار در سلولهایت تو را از درون می خورد. سکوت را تجربه کن تا ذهنت با قلبت مشورت کند و تصمیمی درست بگیرد. یک وقتهایی سکوت پاسخ همه دردهاست. ودرآخر"بانویادت باشد اگرقدرت مرددرصدایش است"قدرت تونیز"درآرامش؛سکوت به هنگام؛وگذشتت "است. 💕🧡💕
🌸🍃🌸🍃 می گویند روزی جمعی از بازاریان تهران به محضر آیت الله العظمی بروجردی رسیدند . ایشان فرمودند ؛ مراقب باشید این روستایی ها و شهرستانی ها کلاه سرتان نگذارند. صدای خنده حضار بلند شد و خوشمزه ای فریاد زد آقا چه می فرمایید همین دیروز یکی شان آمده بود جنس ( مثلا) ۵۰ تومنی را ۲۰۰ تومن به او فروختم. آقا فرمود؛ بله او با صفا و صداقت خود آمد اما دین تو را با خود برد کلاه سرت رفت ، حواست نیست. راستی در میان فتنه های اجتماعی ، مکاره بازار شایعات ، داغی دعواهای سیاسی و صنفی و قومی ما کجای کاریم؟؟؟ 💕🧡💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
(خیر دنیا و آخرت در نماز شب است. ) 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 🌀 مؤمنین کسانی هستند که شب‌ها بلند می شوند با خدای خودشان، مناجات می کنند، نماز می خوانند، راز و نیاز می کنند، خواسته هایشان را از خدا طلب می کنند. خدا هم به آن‌ها عنایت می کند. 🌷کسی از اول شب تا صبح بخوابد و بعد، همه چیز هم از خدا بخواهد؟ آخر نمی شود. ☘ آقا یک مقداری بلند شو، شب و نصف شب، کار داری، حاجت داری، گرفتاری، بلند شو دو قدم در خانه خدا برو. 🌀 درِ خانه خدا هم که دربان ندارد آقا! همیشه در خانه او باز است. هر وقت در بزنی، در باز است. ❓ منظور از در زدن چیست؟ 💟 همین «یا اللّٰه، يا اللّٰه» گفتن شما مثل در زدن است. چی می خواهی آقا؟ هرچه می خواهی، می گویی. آیت الله ناصری. 💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزهم به پایان رسید الهی اگربدبودیم یاریمان کن تافردایےبهترداشته باشیم خدایابه حق مهربانیت نگذارکسی باناامیدی وناراحتی شب خودرابه صبح برساند.. شبتون بخیر🌙🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ✨با توکل به اسم اعظمت یاالله 🌸خدایا بزرگ و توانا تویی ✨رحیم و رئوف و یکتا تویی 🌸پر از مهری و بخشش و مغفرت ✨که ما قطره هستیم و دریا تویی 🌸الهی به امید لطف و کرم تو ✨روز و هفته مان را شروع می کنیم
🌼🍃 ملڪا ذڪر تو گویم 🌼🍃ڪه تو پاڪے و خدایے 🌼🍃 نروم جز بہ‌ همان ره‌ 🌼🍃ڪہ‌توام راهنمایے 🌼🍃الهےآغاز میڪنیم 🌼🍃روزمان را با نام زیبایتــــ 🌼🍃بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌼🍃الـــهــی بــه امــیــد تـــو...
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🌸 امروز شنبه ☀️ ۱۹ تیر ١۴٠٠ ه. ش 🌙 ۲۹ ذیقعده ١۴۴٢ ه.ق 🌲 ۱۰ جولای ٢٠٢١ ميلادى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شروع هفته تون 💫متبرک به ذکر پرنور 🌸صلوات بر محمد (ص) 💫و خاندان مطهرش... 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
نیایش صبحگاهی🌺🍃  ✨بار الها... 🌺یاریم کن که هر روزم به لطف 🍃و توفیق تو بهتر از روز قبل باشد.. 🌺نه برداشت منفی کنم و 🍃نه کلام منفی بر زبان بیاورم 🌺و نه نا سپاسی کنم.. ✨خداوندا... 🌺نگذارکه از تو فقط نامت را بدانم 🍃و نگذارکه از تو تنها 🌺مشق کردن اسمت را به یاد داشته باشم ✨بارالها... 🌺هموااره در من جاری باش همانگونه 🍃که خون در رگهایم جاری است آمیـن..🙏
ســـلام 🌷 صبح زیباتون بخیر🌷 امـیدوارم دراین روز زیبـا 🌷 روزگارتون پراز عشق و امیـد.. دنیاتون پر از محبت و دوستی🌷  رزقتون پر از خیر و برکـت  لحظه هاتون پراز شور و شادی عـشق هاتـون پـراز صفا و  پاکی 🌷 و زندگیتون پراز آرامش و موففیت باشه ان شاءالله شنبه تون پراز خیر و خوشی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷امام موسی علیه السلام: 🌷«انّ اهل الارض لمرحومون ما تحابوّا و ادّوا الامانة و عملوا الحقّ». (مجموعه ورام،ج 1، ص 12) 🌷مردم پیوسته در رحمت خداهستند تاوقتی که یکدیگر را دوست بدارند و اداء امانت کنند و رفتارشان طبق حق باشد 💕🧡💕
🏖با تفکر بخوانید🌸 🌷10نكته🌷 1_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست. 2_ عمل باشيد نه عكس العمل ، صدا باشيد نه انعكاس صدا . 3_ مراقب بدن خود باشيد ، زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد . 4_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند . 5_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان. 6_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما، تعيين نميشود. 7_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد، همه خوبي هايش را فراموش نكنين. 8_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود، وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند. 9_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند، آينده خود را محدود مي كنند. 10_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم . 💕💛💕
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️به یاد داشته باشید که آنچه مانع رشد و پیشرفت شما میشود، 🌷یکنواختی است.‌ 🌷تصمیم بگیرید هر روز را به شیوه‌ای تازه زندگی کنید تا زنده و مبتکر بمانید. 🌷دست به کار تازه‌ای بزنید. هرروز در رفتارها و کارهایتان خلاقیتی جدید به کار گیرید. 🌷این شما هستید که خود را لحظه به لحظه خلق می‌کنید. وقتی در خود این قابلیت را کشف کنید که می‌توانید در برخورد با شرایط مختلف، راهکارها و خلاقیت‌های جدیدی به کار بگیرید، این امر باعث افزایش اعتماد به نفس در شما می‌شود. 🌷امروزتون متفاوت و زیبا ‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌💕💜💕
ماشینت که جوش می آورد؛ حرکت نمی کنی. کنار زده و می ایستی و گرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد خودت هم همینطوری. وقتی جوش می آوری عصبانی می شوی؛ تخته گاز نرو بزن کنار! ساکت باش و هیچ نگو. وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان. 💕🧡💕
🌸 زندگی سخت است.. مشکلاتش بسیار.. گاهی اطرافیان و دیگران آن را سخت تر هم می کنند ...همه ی اینها قبول ... 🌸 شما اجازه دارید گوشه ای گیر بیاورید و محکم و بلند فریاد بکشید با صدایِ بلند گریه کنید 🌸 حتی اجازه دارید که در خلوتتان گاهی ناسزا هم بگید .. به همه کسانی که آزارتان داده اند و دلتان را به بدترین شکلِ ممکن رنجانده اند 🌸 اما وقتی گلایه هایه تان تمام شد و آرام شدید...اجازه ندارید یک انسان ضعیف باشید و خودتان را دست سرنوشت و روزگار بسپارید 🌸 شما هیچوقت اجازه ندارید که تسلیم شوید! شما برای ضعیف بودن خلق نشدید ... 💕💜💕
این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شما داشته باشه... 👇 🔹ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. 🔹پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام میگفت: نون خوب خیلی مهمه. من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در میزد و نون رو همون دم در میداد و میرفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. 🔹دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا. 🔹برای یک لحظه خشکم زد! آخه ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند. قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت میکرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. 🔹خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید. شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردامون هم درست کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نشده؟ در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. 🔹پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نون ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. 🔹پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ 🔹 چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد! همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست میگفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی. 👈🏻«زمخت نباشیم» زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها... 💕🧡💕