7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کتلت مغزدار😍😋
#کتلت_مغزدار
یک بسته گوشت چرخکرده
سیبزمینی استامبولی(کوچک)یک کیلو
جعفری یک دسته
رب ۲ ق غ
آرد سوخاری ۵ ق غ
پیاز یک عدد
تخم مرغ ۱ عدد
روغن نصف فنجان
نمک و زیره و پاپریکا
برای سس:
۲ ق غ رب
یک کاسه پوره گوجه
۲ حبه سیر رنده شده
نمک و فلفل
پنیر پیتزا
ابتدا سیبزمینی هارو با آب جوش و نمک میذاریم بپزه بعد مواد کتلت رو مخلوط و ورز میدیم داخلش رو گود میکنیم و سیبزمینی پخته قرار میدیم داخل ظرف مورد نظر میچینیم و برای سس پوره گوجه و رب و سیر رنده شده رو تفت میدیم بعد روی کتلت میریزیم و سیبزمینی مونده رو وسطش میچینیم سس رو میریزیم و روش پنیر پیتزا ریخته و کاغذ روغنی رو مرطوب میکنیم روش میذاریم و در فر ۱۸۰ درجه از قبل گرم شده قرار میدیم😋
╲
#آشپزی
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 اشاره
روایت شفاعت حضرت ابالفضل علیه السلام و شفای تجربه گر
تجربهگر: آقای حمید محمدی نصرآبادی
پخش: هر روز ساعت ۱۸:۳۰
بازپخش: ساعت ۲۳:۳۰ و ۱۲ روز بعد
شبکه چهار سیما
#تجربه_مرگ_موقت
✍
#تلنگر
انسان که غرق شود قطعا می میرد....
چه در دریا چه در رویا
چه در دروغ چه در گناه ....
چه در خوشی چه در قدرت
چه در جهل چه در انکار....
چه در حسد چه در بخل
چه در کینه چه در انتقام ....
👈مواظب باشیم غرق نشویم ...
💕💛💕💛
📚#حکایت_خواندنی_بهلول
روزی خلیفه عباسی هارون الرشید بهلول را احضار کرد که: خوابی دیده ام و میخواهم تعبیرش کنی.
بهلول گفت: چیست؟
خلیفه گفت: خواب دیده ام به جانور وحشتناکی تبدیل شده ام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سر راه خود میبینم در هم شکسته و می بلعم. حالا بگو تعبیرش چیست؟
بهلول گفت:
من تعبیر واقعیت ندانم فقط تعبیر خواب میکنم...😁😉
💕💛💕💛
📚#حکایتی_خواندنی_از_ملانصرالدین
روزي ملانصرالدين خطايي مرتکب ميشود
و او را نزد حاکم مي برند تا مجازات را تعيين کند .
حاکم برايش حکم مرگ صادر مي کند
اما مقداري رافت به خرج مي دهد و به وي مي گويد
اگر بتواني ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بياموزاني از مجازاتت درمي گذرم .
ملانصرالدين هم قبول مي کند
و ماموران حاکم رهايش مي کنند!!!!!
عده اي به ملا میگويند
مرد حسابي آخر تو چگونه مي تواني
به يک الاغ خواندن و نوشتن ياد بدهي ؟
ملانصرالدين مي فرمايد :
انشاءالله در اين سه سال يا حاکم مي ميرد يا خرم...!!
هميشه اميدوار باشيد؛
💕💝💕💝
آیت الله میرباقری: سی شب ماه رمضان، سحرها بلند شوید و ابوحمزه بخوانید! اگر کسی سی شب ابوحمزه خواند و سر این سفره نشست، کمکم فضاهای جدیدی به رویش باز میشود
#ماه_مبارک_رمضان
#ماه_رمضان
💕💝💕💝
دست بر سفره نبردم
تا خودت تعارف کنی
تعارف اهلِ کرم
از خوردن نان بهتر است ...
#شهید حاج #مهدی_باکری در حال تدارک سفره افطار....
#ماه_رمضان_در_جبهه
#طاعات_قبول
التماس دعا ...
پروانه های وصال
🗒 #وصیتنامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی 💖« #قسمت_دهم » 🌴💫🌴💫🌴 ✍خطاب
🗒 #وصیتنامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی
💖« #قسمت_یازدهم »
🌴💫🌴💫🌴
📢خطاب به برادران سپاهی و ارتشی...
✍کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشیهای سپاهی دارم:
✅ملاک مسئولیتها را برای انتخاب فرماندهان،"شجاعت و قدرتِ اداره بحران" قرار دهید.
🌐طبیعی است به ولایت اشاره نمیکنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جز نیست، بلکه اساس 《بقای نیروهای مسلح》است.
این شرط خلل ناپذیر میباشد.
🗞💯💠
نکته دیگر، شناخت به موقع از دشمـــ⚔ـــن و اهداف و سیاستهای او و اخذ تصمیم به موقع و عمل به موقع؛
🔴هریک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد...
#مکتب_حاج_قاسم
#سردار_دلها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖بیان نکات کلیدی جزء یازدهم قرآن کریم
داستان جالب « آرایشگر و خدا »
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند.
وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.»
مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟»
آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.»
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.»
آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.»
مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.»
آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.»
مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!»
💕💛💕💛