❗اجازه ندهید!
1️⃣ میخوان امنیت نباشه! 😒
🤔 حواستون به نقاط قوت کشور هست؟
#مسمومیت .
خبر خوب
✅ ایران سیزدهمین تولیدکننده بزرگ گندم جهان شد
🔹فائو از رشد ۲۸ درصدی تولید گندم ایران در سال ۲۰۲۲ خبر داد و ایران را سیزدهمین تولیدکننده بزرگ گندم جهان در این سال معرفی کرد.
🔹فائو همچنین پیشبینی کرده است ایران در سال جاری هم ۱۳ میلیون تن گندم تولید کند که این رقم نسبت به سال ۲۰۲۲ تغییری نخواهد داشت.
#ایران_قوی
با #لبیک_یا_خامنه_ای
#ماه_شعبان ۱۴۴۴
🆕 عرضه نسخه جدید اندروید
🔹 ضمن عرض تبریک اعیاد شعبانیه و در آستانه میلاد مسعود امام زمان عجلالله تعالی فرجه، نسخه جدید اندروید با شماره ورژن 6.2 به کاربران گرامی تقدیم میشود
🔸 در نسخه جدید ایتا بخشهای زیادی از رابط کاربری بازطراحی شده است و سرعت اجرای برنامه و عملکردهای مختلف نسبت به نسخههای پیشین بهبود قابل توجهی دارد
✳️ مهمترین ویژگیهای این نسخه در 7 سرفصل کلی عبارتند از:
1️⃣ قابلیتهای کلی:
➖ افزایش سرعت بارگیری گفتگوها هنگام اجرای برنامه
➖ امکان ذخیرهسازی دادهها در کارت حافظه
➖ امکان بایگانی کردن گفتگوها و علامتگذاری همه گفتگوهای بایگانیشده به عنوان خوانده شده
➖ پوشهبندی یکپارچه گفتگوها در همه دستگاهها
➖ افزایش ظرفیت سنجاق گفتگو در پوشهها
➖ امکان سنجاق بینهایت پست در هر کانال یا ابرگروه
➖ بهبود جستجو در داخل گفتگوها و امکان مشاهده نتایج جستجو در کنار هم
➖ امکان حذف یکباره همه مخاطبین
➖ ایجاد لینک پست در ابرگروهها و کانالهای خصوصی
➖ امکان مشاهده محتوای کانالهای عمومی با لینک دعوت
➖ پشتیبانی کامل از قابلیت TalkBack برای نابینایان عزیز
➖ امکان پرش به کانال بعدی بعد از مشاهده همه پیامهای یک کانال
➖ امکان ویرایش تصاویر ارسال شده
➖ انتخابگر عکس بهبود یافته برای تصاویر پروفایل
2️⃣ ویدیو
➖ بازطراحی پخشکننده ویدیو
➖ پخش خودکار ویدیوها
➖ امکان پرش، پخش سریع یا زوم روی ویدیوی در حال پخش
➖ امکان پخش ویدیو با سرعت 0.2X تا 2X
➖ امکان پخش ویدیو از لحظه معین
➖ مشاهده گیف و پیامهای ویدیویی همزمان با شروع دانلود
➖ امکانات جدید (زوم و...) در پیامهای ویدیویی
3️⃣ صوت
➖ بازطراحی پخشکننده موسیقی
➖ امکان پخش سریع موسیقی با نگه داشتن دکمههای بعدی و قبلی
4️⃣ طراحی جدید رابط کاربری
➖ بازطراحی منوها، صفحه نمایش پروفایلها، منوی پیوست و ویرایشگر رسانه
➖ امکان حذف، سنجاقکردن یا بایگانی یکباره چندین گفتگو
➖ امکان انتخاب قالبهای متنوع برای برنامه
➖ امکان تغییر فونت
➖ امکان تنظیم الگوی حرکتی برای کشیدن روی فهرست گفتگوها
➖ دسترسی مستقیم به رسانهها در صفحه نمایه هر گفتگو
➖ امکان مشاهده پیش نمایش حساب دوم و سوم در منوی اصلی
➖ امکان تنظیم جلوه محو برای تصاویر پس زمینه
➖ استفاده بهینه از عرض صفحه برای نمایش متن و رسانه در گفتگوها
➖ انیمیشنهای جدید در عملکردهای مختلف برنامه
5️⃣ تنظیمات
➖ تنظیمات پیشرفته در اعلانها و صداها، دانلود خودکار رسانهها و سایر بخشها
➖ امکان شخصی سازی تنظیمات گفتگو
➖ امکان جابجایی سریع به حالت شب از منوی اصلی
➖ تنظیم ابزارک برای گفتگوها در صفحه اصلی گوشی
6️⃣ انتقال پیام
➖ بازطراحی شیوههای فوروارد بدون نقل قول
➖ امکان انتخاب بخشی از متن پیام برای کپی، اشتراک گذاری و...
➖ بهبود فرایند اشتراک گذاری رسانهها
➖ امکان انتخاب چندین گفتگو هنگام اشتراک گذاری از سایر برنامهها به ایتا
7️⃣ رفع ایراد
➖ پشتیبانی بهتر از اندروید 10 و بالاتر
➖ دهها اصلاح و بهبود کلی و جزئی
🔹 این برنامه هماکنون در فروشگاه اندرویدی مایکت منتشر شده است و طی ساعات و روزهای آینده از طریق برنامههای کافه بازار ، چارخونه و نیز وبسایت رسمی ایتا قابل دریافت خواهد بود
⚠️ هشدار مهم
برای حفظ امنیت حساب خود، از نصب هر برنامهای که در منابع غیرمعتبر و کانالها و گروهها منتشر میشود خودداری فرمائید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 انتظار فرج دو وجه دارد: ظهور امام زمان علیه السلام و فرج بعد از شداید و سختی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم_آموزشی
# دسر ۲رنگ_ کاراملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شیرینی_حلزونی
#نان حلزونی
یک عدد تخممرغ
یک لیوان دسته دار فرانسوی شکر سرپر نباشه
یک قاشق غذاخوری وانیل
نُه قاشق غذاخوری روغن مایع
یک لیوان آب
چهار لیوان آرد
یک قاشق غذاخوری بگینک پودر
دوقاشق غذاخوری پودر کاکائو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نان_خرمایی
🥳🥳🥳🥳
آرد سفید حدود ۳۵۰_۳۰۰ گرم (تقریبا دو تا دو ونیم لیوان،البته ارد کم کم و تا جایی ریخته شود که خمیر کاملا لطیفی شکل گیرد ممکنه کمتر یا حتی کمی بیشتر ازاین میزان هم استفاده شود زیاد ازحد نریزین بافت نون سفت میشه)
خمیر مایه ۱ق غ سرصاف
شیر ولرم ۱/۲لیوان
روغن مایع یا کره اب شده ۱/۳لیوان
وانیل کمی
زعفران دم کرده ۱ق غ (دلخواهه اگر خواستین رنگ خمیر زردرنگ بشه)
شکر ۲ق غ سرپر
شیرخشک ۲ق غ (نداشتین حذف بشه)
تخم مرغ کوچک ۱عدد
مواد لازم برای بین خمیر:
خرمای پوست وهسته گرفته ۳۰۰گرم
گردوی نگینی،پودرهل،پودر دارچین به مقدار لازم
کره ۱ق غ
🌷 آیتالله #ناصری :
🔻خوب پناهگاهی داریم. باید قدرش را بدانیم و به او عشق بورزیم. خیلی به ما محبت کرده و میکنند. امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) میفرمایند: شما فکر نکنید که من شما را رها کردم؛ بلکه شما زیر نظرید.
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنچه را که میفرمایند، وحی مُنْزَل است. حضرت #ولی_عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچکدام از ما را در هیچ حالی از احوال، فراموش نمیکنند.
ما هم سزاوار نیست ایشان را فراموش بکنیم. هر چه که پیش میآید نباید حضرت را فراموش کنیم. خدا میداند راه رفع گرفتاری مادی و معنویمان #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
گفت: واقعا یعنی میشه که انسانیت و عدالت در همه جهان حکومت کنه و یه حاکم عادل بر مسند حکومت بنشینه و دغدغه ای جز اجرای عدالت نداشته باشه؟
گفتم: اره! متاسفانه اینقد ازحکومت ها به اسم عدالت ظلم دیدیم که اینکه یه حاکم عادل و عدالت محور بخواد بیاد برای ما عجیبه؛ اما بدون که در #آخر_الزمان شخصی به نام #مهدی میاد که عدالت رو اجرا میکنه و تمام جهان تحت فرمان او خواهد بود. (1)
----------------------------------------
پی نوشت:
۱) کَأنّی بِأصحابِ القائمِ و قَد أحاطُوا بِما بَینَ الخافِقَینِ فَلَیسَ مِن شَی ءٍ إلاّ و هُوَ مُطیعٌ لَهُم(1): گویا یاران قائم را میبینم که بر شرق و غرب عالم مسلّط شدهاند و هیچ چیزی نیست مگر آن که از آنها فرمان میبرد/روایت از امام باقر علیه السلام؛ بحار الأنوار، جلد 52، صفحه 327
#امام_زمان
#داستان آموزنده
بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند
مبله ...شیک ... راحت
اما دو روز که توش زندگی میکنی ، دلت تا سرحد مرگ میگیره
بعضی آدمها مثل یه قلعه هستند ،
خودت را می کشی تا بری داخلش ،
بعد می بینی اون تُو هیچی نیست
جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته
اما ...
بعضی ها مثل باغند
میری تُو ، قدم میزنی ؛ نگاه میکنی
عطرش رو بو می کشی ؛ رنگ ها رو تماشا میکنی
میری و میری آخری در کار نیست
به دیوار که رسیدی بن بست نیست
میتونی دور باغ بگردی
چه آرامشی داره ؛ همنفس بودن با کسیکه دلش دریاست و تو هرروز یه چیزی میتونی ازش یادبگیری چون روحش بزرگه
زندگیتون پر از اين آدما باشه❤❤❤❤❤
❄️🌨☃🌨❄️
#داستان
این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است
یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود.
گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟!
گفت: من کلاه کسی را برنداشتم.
گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست.
گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم.
بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده امااز خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد.
برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند.
از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟
گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟
داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا میخواند
❄️🌨☃🌨❄️
🌷امام زين العابدين (ع) ميفرمايد:
علامات المؤمن خمس:
الورع في الخلوة و الصدقة في القلة و الصبر عند المصيبة و الحلم عند الغضب و الصدق عند الخوف
🌷پنج چيز نشانه ايمان است :
🌷۱. ورع از محارم الهي در خلوت
🌷۲.صدقه در تنگ دستي
🌷۳.صبر در مصيبت
🌷۴. حلم و بردباري هنگام عصبانیت
🌷۵. راستگویی هنگام ترس
بحار ج۶۷ ص ۲۹۳ ح ۱۵
❄️🌨☃🌨❄️
'♥️𖥸 ჻
#ڪلامنـاب...
برای رسیدن به سیدالشهداء از کم شروع
کنید، به زیارت امام حسین(؏) برید حتی
شده از پشت بام، بعد می بینید همین کم
ها چطور جمع می شوند ..
#استادصفاییحائری(ره) 🌱
❄️🌨☃🌨❄️
پروانه های وصال
#ولایت 20 🚫 بعدها همین آدم میشه پست ترین موجود تاریخ بشریت.طوری که در جهنم مقامش از شیطان هم پست تر
#ولایت 21
✅ یکی از بهترین راه های زمین زدن هوای نفس،
👈 روضۀ اباعبدالله علیه السلام و اعلام برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام هست.
🌷 مصائب اهلبیت علیهم السلام و روضههای امام حسین علیه السلام هوای نَفس آدم رو میکُشه
و اثر مستقیم بر "تضعیف انانیّت انسان" داره🌱
🚫 اگه کسی با روضهها و در کنار قتلگاه آدم نشد، جای دیگه ای نره....
⭕️ اگه کسی مقابل مصائب اهل بیت علیه السلام زانو نزد، مقابل اوامر، فضائل و عدالت اهلبیت علیهم السلام هم زانو نخواهد زد....
⛔️ اون دیگه اوضاعش خیلی خرابه.....
پروانه های وصال
کنار محمد دراز کشیدم وشروع کردم به شیر دادنش ..انگار نمی خواست چشم باز کنه ..چشم بسته شیر میخورد .ت
دیگرشرکاش دارن میکشن باال ...سپیده شاید شکه شی اما باید بدونی که مهندس نعیمی قتل
یکی از کار گرهای ساختمان رو انداخته بود گردن پدرت...مطمئنا باش فوت بابات بی خودی نبوده
..اگرفیلمش رو از پلیس های بزرگ راه که ازاین صحنه فیلمبرداری کردن رو با دقت نگاه کنی
متوجه میشی که مرگ پدرت بخاطر مشکل فنی ماشین واینا نبوده ...من این فیلم رو تو اخبار
استان نشون داده بود دیدم ..متوجه شدم که یک پروتون هی نزدیکش میشد وباعث انحراف
پدرت شد ...چون پدرت وپدر من باهم دوست بودن این چند ماه اخر مدیر عامل بودن شرکت
بابات دست من بود ...تا حاال متوجه شدم که نعیمی میاد پیشم ومیگه بهتره بقیه سهام ها وهمه
چی بهش واگذار بشه تا قضیه قتلی که تقصیر بابات هم نبوده رو سرزبون ها بندازه ..وابروتون رو
مالتون رو باال بکشه ..سپیده گوش کن حرفام رو ..باید با من همکاری کنی ..وگرنه تمام دارای
پدرت میره به فنا ...
باورم نمی شد ..با بهت نگاهش کردم وگفتم :دروغ میگی ...اره میخوای
سریع گفت :سپیده من وکالت دارم ازپدرت وپدرم چون شرکت مال این دونفر هست ..نعیمی داره
تحت فشارم میذاره که کوتاه بیام ..میدونی دهن خانواده اون کارگر بدبخت رو با پول بستن
وصحنه رو هم جوری واسه خانواده اش گفتن که انگاری از ساختمان پرت شده..در حالی که کار
نعیمی بوده چون ناظر پروژه پدرت بوده یک جوری همه چی رو میندازه گردن پدرت ..از شانس
خوب بابات هم همون روز بخاطر نرسیدن مصالح هیچ کارگری نبوده که شاهد باشه ..وقتی ضربه
به سراون کاگر میخوره اگر پزشکی قانونی میبردنش مشخص میشده که ضربه مال پرت شدن از
ارتفاع نبوده ...سپیده باید بری پیش پلیس واین قضیه رو بگی ..نعیمی واسم به پا گذاشته که
سایه به سایه مراقبم هست ..بدون این که مشکوک بزنی میتونی برگردی عقب واون پراید مشکی
رو ببینی ...
حرفاش رو نمی دونستم باور کنم یانه؟؟...به بهانه برداشتن وسیله ای برگشتم عقب یک ماشین
پراید بود که با فاصلحه خیلی زیاد پارک شده بود ..شیشه ها دودی بود وچیزی مشخص نمی شد
...برگشتم عقب وگفتم :برم چی بگم ..این قضه مال حداقل ده ماه پیشه ..
دستی تو موهاش کشید وگفت :اگر میشه بذاربیام داخل خونه حرف بزنیم اینجا نمی شه توضیح
بدم ....
داخل خونه شدم ومحمد رو نگاه کردم که داشت گریه اش بلند میشد ..مامان امد داخل حیاط
وگفت :سالم عزیزم ..خوبی ؟؟..
بامامان هم سالم کردم که تا افشین رو دید یکم تعجب کرد اما باهاش سالم کرد وامد جلو
ومحمدرو که گریه میکرد رو ازم گرفت ..خواستم برم داخل که گفت :سپیده بیا بشین همین جا
کارم زیاد زمان نمی بره ...
رو صندلی های راحتی نشستم وگفتم :من باید چیکاری انجام بدم ..برم پیش پلیس همه چی رو
بگم ؟؟..
نشست وگفت :باید بری پیش پلیس ....نمی دونم اخه اگر نعیمی قضیه این کارگر رو بگه
چطوراثبات کنیم که دروغه ..وای بس فکر کردم ذهنم دیگه کشش نداره ...
گیج شده بودم ....خودم کم مشغله داشتم که اینم اضافه شد ..اصال من باوجود محمد که مراقبت
میخواست چیکار میتونستم بکنم ...سریع گفتم :خوب اگر ارسن بقیه سهام رو بگیره .کل شرکت
مال خودمون بشه همه چی درست میشه ؟؟....
نگاهم کرد وگفت :اره اما پولش نیست میدونی چقدر سرمایه میخواد؟؟!!!حداقل چندصدمیلیون
تومن...درضمن اون خودش مشغله داره شرکت شوهرت هست ...
هردو سکوت کردیم که مامان امدتو حیاط ..سینی شربت رو گذاشت رو میز وگفت :چرا داخل
نمیاین ..
بهتره به مامان اصال چیزی نگم....افشین جواب داد :بیرون هواش ازاده ..ممنون .
مامان لبخندی زد وگفت :سپیده برخالف خودت چقدر محمد منصور ارومه ..االن خوابید ..
یاد چهره صبحش افتادم لبخند زدم .
اما به ثانیه نرسید ک با فکر کردن به این موضوعات تازه لبخندم رنگ باخت ...با حضور مامان هم
نمی شد حرف زد ...که صدای گریه محمد امد ..خواستم برم که مامان رفت ...
سریع گفتم :افشین من با ارسن صحبت میکنم ..فوقش کالشرکت خودش رو بهم میزنه ..گرچه
قرار بودازاول همین کاررو بکنه اما نمی دونم چی شد که نکرد این کاررو ...اگر نعیمی ببینه شرکت
مثل قبل هست ..دمش رو میچینه ..همین کاررو میکنم...
از طرز نگاه کردن هاش خوشم نمیومد ..واسه همین سریع بلند شدم وگفتم :کاردیگه ای نیست
؟؟..
اونم بلندشد وگفت :امیدوارم که همین کارهای که میگی رو بتونی انجام بدی...
تا دم در بدرقه اش کردم که برگشت وگفت :راستی بچه ات ازاین نوع خوردنی هاست ...مخصوصا
چشماش رو که گرد میکنه میشه عین خودت ...
خندیدم وگفتم :نه بیشتر شبیه ارسن شده ..
دستش رو کرد توجیباش وگفت :باال خره واقعیت رو گفت ..این که مسیحی هست...
۱۰۷
پروانه های وصال
دیگرشرکاش دارن میکشن باال ...سپیده شاید شکه شی اما باید بدونی که مهندس نعیمی قتل یکی از کار گرهای س
با تعجب گفتم :مگه تو میدونستی .
سری تکون داد وگفت :ارسن دوست دانشگاه ام بود ..خب بهتره به بچه ات برسی ...
چقدر نامرد بود از روی رقیب بازی چیزی نگفته بود ...سری تکون دادم که گفت :خبرش رو بهم
بده ...فعال ...درضمن چرا دمغی ؟؟..
بازدیدم داره پاش رو از گلیمش بیشتر دراز میکنه ..جدی گفتم :باشه خبر میدم ..دمغ هم نیستم
...خداحافظ...
درروبستم وبرگشتم تو خونه ومحمد رو از مامان گرفتم که شیر بدم که صدای ایفون بلند شد
.انگار دستش رو با چسب چسبونده بودن به زنگ ایفون ..مامان با کمی ترس نگاهم کرد ورفت
سمت ایفون ...
همین طور که محمد رو شیر میدادم گفتم :مامان کیه ؟؟..
که برگشت وگفت :سپیده بیا که ارسن امده بدجوری عصبیه ..اتفاقی افتاده ؟؟
۱۰۸
پروانه های وصال
با تعجب گفتم :مگه تو میدونستی . سری تکون داد وگفت :ارسن دوست دانشگاه ام بود ..خب بهتره به بچه ات بر
سریع گفتم :نه اصال ..فقط قرار ازهم جداشیم اونم هردو موافقیم ...
یهو در خونه باضرب باز شد ودوید سمت من ..ازچشماش شراره های اتیشه خشم درمیومد
...ترس برم داشت ...سریع بلند شدم که هلم داد ...محکم محمد رو گرفتم که داد زد ...نذاشتم
بیایی خونه مامانت که با نامزد قبلیت الس بزنی ..بخندی ....
سرم تیر کشید ...حتما این دم دررو دیده ..یعنی دنبالم بوده ؟؟..
سریع گفتم :درست رفتار کن من ...
با داد گفت :خفه شو ...واسه همینه که میگی طالقم بده ..طالقت بدم که با افشین جونت باشی
..میگم چی شد که تو طالق خواستی چون از قبل که فهیدی دین من چیه کوتاه امدی وموندی
....چه قراری دارین باهم ؟..این که این بچه رو
سریع گفتم :صبر کن انقدر تند تند واسه خودت نباف همه چی رو ..برات توضیح میدم ...
متوجه بودم که چقدر تالش داره نزنه منو ..اخه محمد دستمه ...پوست لبش رو از حرص میجویید
...یک لگد محکم زد به میز شیشه ای که پرت شدوهزار تیکه شد وگفت :باشه همین جا زدوتر
ازاون چیزی که فکر کنی طالقت میدم تا الزم نباشه بی خودی دروغ سر هم کنی ...سعی کردم به
زور نگه ات دارم ..اما نمیشه ...برو با هرکی دوست داری خوش باش ..
بعد کلید ها رو پرت کرد تو شیکمم وگفت :واسه اینا امدم که بهت بدم که رفتی خونه پشت
درنمونی..اما انگاری به موقع رسیدم ...
حتی فرصت نمی داد من حرف بزنم ...انقدرم عصبی بود که اگر حرف میزدم خونه روروی سرم
خراب میکرد ...مامان هم با تعجب به من نگاه میکرد ..وبا اشاره میگفت :چی شده ؟؟
نگاه کرد سرتاپام رو ..امد جلو ومحمد رو گرفت ازم وگفت :میبرمش که مزاحم خوشیت نباشه
..میگفتی زندگیت به گند کشیده شده ...حاال میبرمش که گند نکشه ...
اینو دیگه نمی تونستم کوتا بیام ..سریع گفتم :محمد رو بده ...
باداد گفت :اسم این بچه مسیح هست ..منم میبرمش خارج ازاین مملکت ...
دیگه داشتم پس میفتادم من چطوری بدون محمد دوم بیارم
۱۰۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸نــمـازی بـرای سـعــادت فرزندان...!!!
استاد رفیعی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#حدیث_نور
✨امام صادق(علیهالسلام) فرمودند:
پسران، نعمتاند و دختران خوبى. خداوند، از نعمتها سؤال مىكند و به خوبىها پاداش مىدهد.✨
💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها💚