دعای امروز 🌷❤️🌷
بارالها 🙏
🌺امروز از تو هدایت میطلبم
✨الهی گره میزنم تقدیرم را به
🌺خواست و ارادهات و
✨قدرشناسی میکنم از تقدیر الهیات
🌺بارالها امروز
✨دل هایمان را پرازمحبت
🌺دست هایمان
✨را پراز بخشندگی
🌺لحظه هایمان را پر
✨از آرامش و خانه هایمان
🌺را پراز حس خوشبختی بگردان
آمیـــن یا اَرْحَمَ الرّاحِمین🙏
ای مهربان ترین مهربانان🙏
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌺🍃
🌺 خداوندا...!!!
کمکم کن تا بدانم،
دنیا محل خطاها و گناهاست،
رنجش ها و عذاب هاست....
پس دستم را بگیر و رهایم نکن
🌺 بارالها
کمکم کن تا بدانم چه ثروتمند چه قدرتمند
چه فقیر چه مغرور ...
آخرین پوشش همه #کفن است
🌺 مهربانا
کمکم کن که دل بسته ی خالق شوم نه مخلوق،
مخلوق را تو خلق کردی ، تو خالق تمام این هایی ..... پس به تو دل ببندم که بزرگی و خدایی..
🌺آمیـن
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 سـلام
☕️ صبحتون پر خیر و برکت
🌼 امیدوارم
☕️سهمِ امروزتون از زندگی:
🌼سلامتی ، شادی، آرمش
☕️رضایت و نگاه لطف خدا باشه
🌼امیدوارم حال دلتون خوب و
☕️زندگیتون غرق در خوشبختی باشه
سه شنبه تون سرشاراز موفقیت🌼
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️خورشيد یه يادآورى
روزانه براى ماست
تا بدونيم كه ما هم ميتونيم
از دل تاريكى دوباره طلوع كنيم
ما هم ميتونيم نور خودمون رو
به درخشش دربياريم.
☀️الهی با طلوع خورشیدِ امروز
خوشیها و زیبایهای زندگیتون
پر رنگتر و با طراوتتر از همیشه باشه
شــاد و خـوشبخت باشید
صبح سه شنبه بخیر☀️🌺
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 عاشق که شدی
💫خطا نباید بکنی
🌼حتی به خودت
💫جفا نباید بکنی
🌼حالا که شدی
💫چشم به راه مهدی (عج)
🌼جز بر فرجش دعا نباید بکنی..🙏
🌼 اَللهُم عَجِل لِوَلیکَ الفَرَج 🌼
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادب مدرک نیست!
ادب لباس گران پوشیدن نیست،
ادب بالای شهر زندگی کردن نیست!
ادب ماشین خوب داشتن نیست،
ثروت و مدرک ادب نمی آورد،
ادب در ذات آدمهاست که با
تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند،
ادب یعنی به همسرت امنیت،
به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمت
و به دوستانت شادی را هدیه کنی،
ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی
معنای انسانیت را درک کرده و نام
نیک از خود به جا گذاشتن است...!
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و “قلم” بهانه ای شد
تا ذهنمان را از قید کلمات
بیشمار رها کرده و جسورانه
در بیکران دنیای "خبر" خلاصه شویم.
روز خبرنگار مبارک 🌹
🌸🍃
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟
ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ، ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﺳﺘﺶ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﯾﻢ
ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟!
ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟!
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ
ﺍﻧﺒﺮ ﻭ ...
ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ !
ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟!
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟
ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ
ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ،
ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ،
ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ
ﺣﮑﯿﻤﻪ ...
ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،
ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ
ﮐﻨﯿﻢ،
ﺑﮕﯿﻢ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟
ﺭﻧﺞ ﺑﻌﺪﯼ؟
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟
ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺧﯿــﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ...!!
👤 الهی قمشهای
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺پیشکش به تمام
🍃🌷اعضای گل گروه
🍃🌺ایام به ڪامتون
🍃🌷وخوشبـختی سرنوشت تون باشه
🌸🍃
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
💔😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین
*کپی با ذکر صلوات*
🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁*
🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...بستنی انبه😋
مواد لازم:
انبه( ۴ عدد)
اب ( ۱/٢ فنجان)
عسل ( ۱/٢ فنجان)
طرز تهییه:
انبه رو مثل فیلم برش بدید و خرد شده توی سینی بذارید و روش رو با فویل بپوشونید و تمام شب توی فریزر بذارید.
انبه،اب و عسل رو توی مخلوط کن بریزید و دستگاه رو روشن کنید.
بستنی تون رو توی قالب بریزید و به مدت یک ساعت توی فریزر بذارید.
نووووش جان
#ژله_بستنی_انارپرتقال
برای درست کردن این ژله های زیبا ، اول پرتقال و انار رو نصف کرده و داخل اونارو خالی کردم (برش ها صاف و تمیز باشن ) بعد یک بسته ژله انار رو با یک لیوان آب جوش بن ماری کرده و گذاشتم خنک بشه بعد داخل پوست پرتقال ریخته و گذاشتم یخچال تا ببنده، بعد یک بسته پودر ژله آلوئه ورا رو با یک لیوان آب جوش به روش بن ماری حل کردم و وقتی خنک شد با یه دونه بستنی وانیلی مخلوط کردم (میشه بجای بستنی از شیر استفاده کرد) بعد پوست انار رو با دونه های انار پرکرده و روش ژله بستنی رو ریخته و گذاشتم تا ببنده (میشه بجای ژله آلوئه ورا از ژله انار هم استفاده کرد) موقع سرو با یه چاقو تیز ژله هارو برش زدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سمبوسه_جنوبی .
سيب زميني متوسط سه عدد
پياز يك عدد بزرگ
جعفري،تره خورشده يك فنجان
نمك،فلفل قرمز،زردچوبه
پياز رو نگيني خورد كنيد وتفت بدين،زردچوبه وفلفل قرمز رو اضافه كنيد،
سيب زميني رو بپزيد وقتي خنك شد بكوبيد، به تابه اضافه كنيد،نمك برنيد،تره وجعفري خورد شده رو اضافه كنيد وهمه مواد رو تفت بدين...
نون لواش رو مستطيلي برش بزنيد سه دفعه به شكل مثلثي تا بزنيد،ادوسانت بالاتر از نون رو برش بزنيد وقسمتي رو كه لاي بسته نون هست رو اريب برش بزنيد،مواد رو داخل لايه ي مياني بريزيد،و قسمتي رو كه برش زديد داخل لايه اول نون تا كنيد،واز همون قسمت ،
داخل روغن بندازيدوبا حرارت متوسط رو به كم سرخ كنيد وروي دستمال آشپزخونه بزاريد تا روغن اضافيش گرفته بشه😋👌.
نووش جان💗
✅ ماجرای مدافع حرم گمنامی که بعد شهادت محل جنازه اش را به دوستانش نشان داد..
🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش میگوید:
◇ در اوج درگیری بعد از رشادتهای به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شهید شد و به خواسته قلبیاش رسید اما پیکرش نیامد.
◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند.
🔹️ دو سه هفتهای از شهادتش گذشت و خبری از جنازه پسرم نشد.
◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش میآید و میگوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت میشه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمیگردم » و نام و نشان جایی که بود را میدهد.
این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بیسر و بیدست و بیپا.
شهید مدافع حرم
سیدمیلاد_مصطفوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 بهترین خودت باش و همه چیز را به خداوند بسپار خودت را تحقیر نکن به این دلیل که درجایگاهی که میخواهی نیستی
💟 خداوند سفالگر و تو سفال هستی تورا از افتخاری به افتخاری دیگر میرساند نمیتوانی خود را سریعتر از چیزی که خداوند برنامه ریزی کرده رشد دهی
💟 ممکن است امروز در جایگاه دلخواهت نباشی اما یاد بگیر از همین جایگاهی که هستی لذت ببری چه مقدار آرامش تو بیشتر خواهد شد
💟 اگر از این دست و پا زدن دست برداری؟ چقدر بیشتر میتوانی از زندگیت لذت ببری اگر حل کردن مشکلاتت را به خداوند بسپاری برای انجام کاری که فقط خداوند از عهده ان بر می آید تلاش نکن موضوع سخت تر کار کردن و عملکرد بهتر نیست
💟 در آرامش زندگی کن بهترین خودت باش و سپس آرامش داشته باش زمانی که دست و پا زدن را متوقف کنی میدانی او خداوند است، اتفاقات را محقق میکند که خودت نمیتوانستی عملی کنی