✨﷽✨
مطلبی که آیت الله بهجت بیش از صد بار تکرار کرد!
آیت الله مفیدی از شاگردان آیت الله بهجت می فرمایند:
من این قطعه تاریخی را بدون اغراق بیش از صدبار از حاج آقا شنیدم
فرزند«مغیرة بن شعبه»می گوید همراه پدرم نزد«معاویه»رفته بودیم و پدرم غالبا نزد او میرفت و با او سخن میگفت و هنگامی که باز میگشت عقل و هوش سرشار او را میستود ولی شبی از شبها از نزد«معاویه»بازگشت، در حالی که بسیار ناراحت بود حتّی شام نخورد و بسیار غمگین به نظر میرسید!
مدّتی انتظار کشیدم امّا حالش همانگونه بود، گمان کردم ما کار خلافی انجام دادیم.
گفتم چرا امشب این چنین ناراحتی؟
گفت: فرزندم«جئت من عند أکفر النّاس و أخبثهم، از نزد کافرترین و خبیث ترین مردم میآیم! »
گفتم مگر چه شده است؟
گفت: امشب با معاویه خلوت کرده بودم به او گفتم: «سنّی از تو گذشته است اگر عدالت پیشه کنی و نیکوکاری را گسترش دهی به جاست، تو بزرگ شده ای اگر نسبت به برادرانت از «بنی هاشم»نیکی کنی و صله رحم به جای آوری بسیار شایسته است، زیرا آنها امروز برای تو خطری محسوب نمی شوند و این نیکوکاری ثواب دارد و نام تو به نیکی در تاریخ اسلام باقی میماند. »
«معاویه» (عصبانی شد و) گفت: چه نامی از من باقی بماند!
«ابوبکر»مدّتی عهده دار خلافت بود و کارهایی انجام داد، امّا همین که از دنیا رفت نام او هم از خاطرهها محو شد، تنها مردم میگویند: «ابوبکر چنین و ابوبکر چنان!»
سپس عمر به خلافت رسید و ده سال هر چه خواست کرد، او هم که از دنیا رفت نام او هم برچیده شد، جز اینکه میگویند: «عمر چنین و عمر چنان! »
ولی در مورد«ابن ابی کبشه [#] » (پیامبر اسلام) همه روز پنج بار مردم فریاد میکشند: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه»
(و پیوسته نام او را با عظمت هر چه بیشتر، زنده نگه میدارند)
با این حال چه عملی از من باقی میماند و چه نام و خاطره ای در تاریخ از ما وجود خواهد داشت، ای بی پدر!
سپس افزود: «لا و اللّه إلاّ دفنا دفنا، نه به خدا سوگند! هیچ راهی جز این نیست که این نام (نام پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله) دفن شود و از خاطرهها محو گردد»!
(این سخن بود که«مغیرة بن شعبه»را که خود مرد منحرفی بود چنان ناراحت ساخت که نه تنها«معاویه»را تکفیر نمود، بلکه او را از کافرترین مردم شمرد! ).
----------
# «علاّمه مجلسی»در«بحار الانوار»در شرح این مطلب که چرا«معاویه»از پیغمبر به«ابن ابی کبشه»یاد کرد میگوید: «مشرکان عرب پیامبر ار به این نام مینامیدند و او را تشبیه به«ابن ابی کبشه»که مردی از طائفه «خزاعه»بود و با طائفه«قریش»در مسأله بت پرستی مخالف بود مینمودند. »
(بحار الانوار، جلد ۱۸، صفحه ۲۱۳. )
نقل مطلب از :
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،
جلد ۵، صفحه ۱۲۹.
🌨💦⛄️💦🌨
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان بسیارجالب ازدواج دکترعزیزی👌👏
خداوکیلی خیلی جالبه
گوش بدید
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 187 عجب یه اتفاقیه که در ذهن انسان می افته. 🔷اگه بخوایم دقیق تر عجب رو بررسی کنیم این م
#کنترل_ذهن 188
✅ حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد:
مردى در بنى اسرائيل چهل سال خدا را عبادت كرد، عبادتش مقبول حضرت دوست نيفتاد، به خود گفت: بدبختى از خود توست و علّت منع قبولى در وجود توست، از جانب حق ندا آمد، اين سرزنشى كه از خود كردى، از عبادت چهل ساله ات بالاتر است...
یه سرزنش نفس از ۴۰ سال عبادت بهتره...
❇️ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
دو نفر وارد مسجد شدند، يكى عابد و ديگرى فاسق، پس از مدتى از مسجد خارج گشتند در حالى كه فاسق صديق شده بود و عابد فاسق و اين به خاطر اين بود كه عابد در مسجد به عبادتش نازيد و فاسق در مسجد بر فسقش پشيمان شد و به راه توبه رفت...
🔹
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 188 ✅ حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد: مردى در بنى اسرائيل چهل سال خدا را عبادت كرد، عبا
#کنترل_ذهن 189
☢️ در این مورد میتونید بحث "ریا و عجب" کتاب چهل حدیث حضرت امام رو بخونید....
✴️بیچاره میکنه آدم رو با اون نهیب هایی که میزنه....
خیلی عجیبه...
⭕️یه جاهایی توی کتاب میبینی چند تا پاراگراف حضرت امام دارن شدیدا بد و بیراه میگن!
میگی خدایا ایشون داره به کی این حرفا رو میزنه؟!
بعد برمیگردی اول متن میبینی دارن به خودشون میگن....
⭕️اون بزرگوار با اون عظمت و این همه کارهای بزرگ در حیات بشر
وقتی اینجوری در مورد خودشون میگن
ماها دیگه تکلیفمون مشخصه...
🌹خدایا ما رو پیش خودمون ذلیل و حقیر بفرما...
پروانه های وصال
❣عشق رنگین❣ #قسمت_دوم سلام برمامان گلم... مامان:سلام عزیزم,امتحانت چطور بود؟ من:عالی....مگه میشه
❣عشق رنگین❣
#قسمت_سوم
امروز آخرین امتحانم را دادم,احتمالا معدل نهاییم ,خوب بشه,اخه به نظرم تمام امتحاناتم ,عالی بود.
خیلی خوشحالم,نه ازاینکه امتحاناتم تموم شده,بلکه برای عصرش که قراره با بابا بریم برای ثبت نام کلاس نقاشی..
بابا حسین قبلنا یک موتور داشت ,اما حالا باکلی تلاش ودوندگی یه پراید خریده بود,مهدی بالا وپایین میپرید ,منم بیام ,منم بیام...
از مامان پرسیدم:مامان ببرمش همرام؟
مامان:اره دخترم ,اشکال نداره,فقط مراقبش باشین.
با داداش مهدی سوار پراید شدیم.
بابا:راهش دوره ,من که هرروز نمیتونم برسونمت,باید ببینی با مترو تاکجاهاش میتونی بری.
رسیدیم درساختمون,اوه عجب ساختمان بزرگ وشیکی بود هااا.
بابا شرایط ثبت نام راپرسید ,وقتی گفت ترمی......تومان میشه,قشنگ دیدم بابا توفکررفت,خودمم پشیمون شدم,اخه خیلی زیاد میگفتن,ماکه ازاین پولا نداشتیم,کلا دخترقانعی بودم.
اومدم به بابا بگم که پشیمون شدم ونمیخوام اسم بنویسم.
دیدم بابا دست کرد توجیبش ویک دسته پول دراورد,۵۰۰۰تومانی۲۰۰۰تومانی,۱۰۰۰۰تومانی و...
دلم سوخت,اخه چقد باید بابا به خودش,سختی بدهد تا این پول راجمع کنه...
شروع کلاس,از هفته ی آینده بود.
نشستیم توماشین وبه بابا گفتم:بابا نمیخواستم اسم بنویسم ,اخه هزینه اش بالا بود.
بابا دستی به صورتم کشید وبالبخندی مهربان گفت:درسته ,کاروکاسبی کساده اما تواین دنیا ازهمه چیز مهم تر ,برام خانوادم هستند,اگه شده درکنار اون دکه ,مسافرکشی هم کنم ,میکنم تا شما احساس راحتی کنید,توکل به خدا,خدا خودش همه چیز رادرست میکنه.
ازاینهمه مهربانی وازخودگذشتگی وایمان بابام ,اشک توچشام جمع شد.
خداراشکر کردم که خانواده ی سالم وصالحی بهم عنایت کرده...
کاش قدر همین سادگی وصمیمیت رامیدونستم ,کاش .....
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
❣عشق رنگین❣ #قسمت_سوم امروز آخرین امتحانم را دادم,احتمالا معدل نهاییم ,خوب بشه,اخه به نظرم تمام ا
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
❣عشق رنگین❣
#قسمت_چهارم
امروز اولین جلسه ی کلاس بود,فضای کلاس کمی برام سنگین بود اخه تعداد هنرجوهای تازه کار چندنفری بیشترنبودند,بقیه هنرجوها اکثرا ترم دوم وسومشون بود,کلاس مختلط بود ,تنها دختر چادری هم من بودم,همینجور که داشتم ,سرووضع بچه ها را بررسی میکردم, دوتا دختر خانم وارد شدند وچون کنارمن صندلی خالی بود امدند کنارمن ویکیشون روش راکرد به من وگفت:اجازه هست؟
یک نگاه کردم بهش,وای خدای من هفتاد قلم آرایش کرده بود ,مانتوکه نه بیشترشبیه یک بولیز کوتاه وتنگ پوشیده بودکه همه ی داروندارش رابه معرض نمایش قرار داده بود,
من:بفرمایید....
دختره نشست وخودش را ساره معرفی کرد....
دخترکناریش هم که وضعش بدتراز ساره بود ,باهام دست دادوسلام علیک کرد.
ساره رو کرد به من وگفت:چقد ناز وملیحی,چقد توچادر پاک ومعصوم نشون میدی,من عاشق دخترای چادریم..
با خنده گفتم:خوب خودتم چادر بپوش تا عاشق خودتم بشی 😊😊
ساره با قهقه ای, زد به پشتم وگفت:منم یه روز چادری بودم ,روزگار این شکلیم کرده
😂
الانم رانبین ,حالا سرفرصت باهات آشنا میشم وبرات تعریف میکنم.
استاد امد داخل و ناگزیر ساکت شدیم.
کلاس نقاشی را خیلی دوست داشتم واستاد بعداز,یک تست اولیه از ما تازه کارها,برای من گفت ,استعدادت فوق العاده هست واینجا باکمک هم ازشما یک پیکاسو معروف میسازیم😊
ساره ترم دومی بود,انصافا خیلی,خیلی مهارت داشت.
روز اول کلاس بااین احوالات گذشت واما....
#ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی ❣عشق رنگین❣ #قسمت_چهارم امروز اولین جلسه ی کلاس بود,فضای کلاس کمی برا
❣عشق رنگین❣
#قسمت_چهارم
امروز اولین جلسه ی کلاس بود,فضای کلاس کمی برام سنگین بود اخه تعداد هنرجوهای تازه کار چندنفری بیشترنبودند,بقیه هنرجوها اکثرا ترم دوم وسومشون بود,کلاس مختلط بود ,تنها دختر چادری هم من بودم,همینجور که داشتم ,سرووضع بچه ها را بررسی میکردم, دوتا دختر خانم وارد شدند وچون کنارمن صندلی خالی بود امدند کنارمن ویکیشون روش راکرد به من وگفت:اجازه هست؟
یک نگاه کردم بهش,وای خدای من هفتاد قلم آرایش کرده بود ,مانتوکه نه بیشترشبیه یک بولیز کوتاه وتنگ پوشیده بودکه همه ی داروندارش رابه معرض نمایش قرار داده بود,
من:بفرمایید....
دختره نشست وخودش را ساره معرفی کرد....
دخترکناریش هم که وضعش بدتراز ساره بود ,باهام دست دادوسلام علیک کرد.
ساره رو کرد به من وگفت:چقد ناز وملیحی,چقد توچادر پاک ومعصوم نشون میدی,من عاشق دخترای چادریم..
با خنده گفتم:خوب خودتم چادر بپوش تا عاشق خودتم بشی 😊😊
ساره با قهقه ای, زد به پشتم وگفت:منم یه روز چادری بودم ,روزگار این شکلیم کرده
😂
الانم رانبین ,حالا سرفرصت باهات آشنا میشم وبرات تعریف میکنم.
استاد امد داخل و ناگزیر ساکت شدیم.
کلاس نقاشی را خیلی دوست داشتم واستاد بعداز,یک تست اولیه از ما تازه کارها,برای من گفت ,استعدادت فوق العاده هست واینجا باکمک هم ازشما یک پیکاسو معروف میسازیم😊
ساره ترم دومی بود,انصافا خیلی,خیلی مهارت داشت.
روز اول کلاس بااین احوالات گذشت واما....
#ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
🗳 تکلیف مان در انتخابات را آقا مشخص نمودند 💠
📚 بیانات امروز حضرت آقا پیرامون انتخابات اسفندماه 👇
✅ همهی کسانی که مخاطبانی دارند وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند، علمای اعلام، اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، صداوسیما، مطبوعاتیها، جوانها، افراد در داخل خانواده، اینها همه میتوانند منادی انتخابات باشند، مردم را، مخاطبان خودشان را به انتخابات دعوت کنند، انتخابات آن وقت انتخابات پرشوری خواهد شد.
✅ اگر مشارکت ضعیف باشد مجلس ضعیف خواهد شد، مجلس ضعیف توانایی کامل برای رفع مشکلات نخواهد داشت. اگر میخواهیم مشکلات برطرف بشود باید مشارکت را بالا ببریم، این وظیفهی همه است. هر که میخواهد مشکلات کشور برطرف بشود راهش این است.
✅ انتخابات پایه تحول است
✅ انتخابات جلوی دیکتاتوری، هرج و مرج و ناامنی را میگیرد
✅ دلسرد کردن مردم از انتخابات به ضرر کشور است؛ راهحل مشکلات کشور انتخابات است.
✅ ملت خود را برای برگزاری انتخابات به بهترین شکل یعنی همراه با ۴ خصوصیت «مشارکت قوی و پرشور، رقابت واقعی جناحها و دیدگاههای مختلف، سلامت حقیقی و امنیت کامل» آماده کند.
✅ مجلس براساس قانون اساسی ریلگذار آینده کشور است؛ ضمن اینکه حل مشکلات کشور به قانونگذاری مناسب و حضور مدبرانه مجلس نیاز دارد.
✅ جمهوریت و اسلامیت نظام هر دو به انتخابات وابسته است؛ چرا که تحقق جمهوریت و مردمسالاری و حاکمیت مردم در اداره کشور هیچ راهی جز برگزاری انتخابات ندارد.