پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت چهل و سوم🎬: باز سفره ساده افطار را گستراندند و چند قرص نان جو برای افطار ر
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت چهل و چهارم🎬:
روزها از پی هم می آمد و می گذشت و فضه این شاهزادهٔ دیروز در کلاس شاهزادهٔ عالم هستی درس ها می گرفت...درسهایی که در این خانهٔ خشت و گلی فرا می گرفت در هیچ قصری روی زمین یا هیچ مکتبی در دنیا ،تعلیم داده نمی شد و اساتید این مکتب ، درس شناخت خداوند را در آسمانها آموخته بودند ،گویی پروردگار عالم در گوششان با عشق این دروس را زمزمه کرده بود و انها با عمق جان، فرا گرفته بودند.
آری فضه از لحظه لحظهٔ حضورش در این خانهٔ ملکوتی استفاده می کرد و چه خوب این دخترک ده ساله ، عمق تمام اتفاقات را می فهمید ، درک می کرد و به خاطر میسپرد، گویا می دانست که در آینده ، خود باید استاد درس مکتب علوی و عدالت فاطمی باشد و می دانست
وظیفه ای سنگین بر دوشش خواهد بود پس خوب به گوش جان می کشید آنچه را میدید و می شنید تا استادی کامل و موفق باشد.
یکی از روزهای خوب خدا بود ، درب خانه گشوده شد و بوی بهشت همراه با عطر محمدی در فضا پیچید و فضه چشمانش را بست و می خواست این عطر را با تمام وجود در ریه هایش حبس نماید، فضه با همان چشمان بسته هم می دانست که این عطر جز بوی عزیز رسول خدا صلی الله علیه واله نمی تواند باشد.
پیامبر وارد خانهٔ دخترش شد ، علی و فاطمه و بچه ها ، همانند همیشه به استقبال پیامبر جلوی درب خانه شتافتند و همانطور که دست زهرا سلام الله علیها در دست پدر بزرگوارش بود و علی علیه السلام شانه به شانه او حرکت می کرد به درب اتاق رسیدند و وارد اتاق شدند.
پیامبر در صدر اتاق نشست و علی و زهرا دو طرفش و بچه های کوچک این زوج آسمانی مانند پروانه دور و بر این گل خوشبوی محمدی می گشتند.
در این هنگام پیامبر رو به علی علیه السلام نمودند و فرمودند: خدا به من دستور داده است تا تو را به خود نزدیک گردانم و از تو دوری نجویم و مرا فرموده است که آیات قران را به تو بیاموزم و تو هم آنها را به خاطر بسپاری و این حق توست که آنچه را به تو آموزش می دهم به خاطر بسپاری..
در این هنگام بود که ناگهان حال پیامبر دگرگون شد ، گویی فرشتهٔ وحی بار دیگر بر او نازل شده بود و می خواست شعری دیگر از غزل های خداوند در مقام و مرتبت معشوق خدا ، علی اعلی ،خدمت این فرشیان عرشی ، عرضه دارد...
ادامه دارد..
🖍به قلم : ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت چهل و چهارم🎬: روزها از پی هم می آمد و می گذشت و فضه این شاهزادهٔ دیروز در
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت چهل و پنجم🎬:
وقتی پیامبر این سخن از دهان مبارکشان خارج شد ، امین وحی به او نازل شد و باز هم مثنوی عاشقانهٔ خداوند را به گوش محمد صلی الله علیه و اله رسانید و فرمود :«انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم الخیر البریه...همانا کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بهترین مردمانند «بینه آیه ۷» »
فضه که همانجا حضور داشت و این کلام را با جان و دل نوش می کرد ، اشک در چشمانش حلقه زد و زیر لب تکرار کرد «خیرالبریه» براستی که علی علیه السلام و پیروان او بهترین مردمان این عالمند..
و کاش که دیگر مسلمانان ،معنای واقعی این آیه و این اشارهٔ زیبای خداوند را به علی اعلی ، همچون فضه درک می کردند ، و اگر اینچنین بود، دیگر سقیفه ای نمی بود ، شورایی تشکیل نمی شد ،دیگر فرقی شکافته نمی شد ، جگری پاره پاره نمی شد ،سری بالای نی نمی رفت و شیر زنی به اسارت نمی رفت ...اصلا دیگر مدار عالم هستی بر مدار خدایی و الهی اش می گشت...
ولی حیف و صد حیف که انسان ها بی بصیرت بودند و دنیا طلب...
فضه، شاهد بود که پس از این واقعه و نزول این آیه ، اصحاب پیامبر صلی الله علیه واله ، هر وقت علی علیه السلام را می دیدند که می آید به یکدیگر می گفتند «این بهترین مردم است که می آید»
روزی فضه ،ابن عباس را دید که با صدای بلند رو به مولایش علی علیه السلام، می گفت : این بهترین مردم ، تو و پیروان تو هستند که روز قیامت هم خدا از ایشان راضی ست و هم ایشان از خدا خرسند هستند.
و علی علیه السلام نیز می فرمود : پیامبر به من فرمود: یا علی؛ آیا سخن خدا را نشنیده ای که فرمود: همانا مؤمنان نیکو کار، بهترین مردمانند؟ تو و پیروانت اینچنین هستید و وعده من و شما و پیروانت ،روز قیامت کنار حوض کوثر خواهد بود ، آنگاه که امتها برای حساب حاضر می شوند ، شما با چهره های نورانی خوانده می شوید.
و خوشا به حال آنانکه مشمول این نغمهٔ زیبای رب جلیل شدند...خوشا به حال آنانکه در حصار امن دین جا شدند...
ادامه دارد...
🖍به قلم : ط_حسینی
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت چهل و پنجم🎬: وقتی پیامبر این سخن از دهان مبارکشان خارج شد ، امین وحی به ا
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت چهل و ششم🎬:
صبحی دیگر از مشرق زمین طلوع کرد ، اهل خانه هر کدام مشغول کار خود بودند .
امروز نوبت فاطمه سلام الله علیها بود که کارهای خانه را انجام دهد و روز استراحت فضه بود.
اما فضه که عاشقانه بانویش را دوست می داشت ، سایه به سایه او حرکت می کرد ، انگار بند جانش به جان این بزرگ زن عالم خلقت بسته شده بود.
بانوی خانه ، کارهایش را انجام داد و همانطور که به سمت چادرش می رفت فرمود:فضه جان ، دلم برای دیدار پدرم بی قرار است وخوب می دانم او هم مشتاق دیدار بچه هاست ، دست حسن وحسین را بگیر ، تا به منزل پدرم برویم.
فضه دل درون سینه اش به تلاطم افتاد ، او راهی خانه ای بود که جولانگاه فرشتگان آسمان بود.
از خانه فاطمه سلام الله علیها تا خانه رسول خدا راهی نبود.
وقتی درب خانه را زدند ، صدای پیامبر از ورای درب بلند شد که می فرمود : باز کنید درب را که من بوی بهشت را از پشت آن استشمام می کنم.
فضه به همراه بچه ها و بانویش وارد خانه شدند و دیدند که مولا علی علیه السلام هم در آنجا حضور دارد، گویی محمد و علی یک روح بودند در دو جسم و جدایی آنها از هم کاری ناشدنی بود.
فاطمه و فضه به پیامبر سلام دادند و بچه ها چونان همیشه به سمت پدربزرگشان رفتند تا از سر و کول او بالا روند.
پیامبر همانطور که با محبتی عمیق به دخترش خوش آمد می گفت ، رو به علی فرمود : چه خوب که فاطمه هم به ما پیوست ، ای علی، خدا به من دستور داده است تا تو را به خود نزدیک گردانم و از تو دوری نجویم و مرا فرموده است که آیات قرآن را به تو بیاموزم و تو هم آنها را به خاطر بسپاری و این حق توست که آنچه را به تو آموزش می دهم به یاد بسپاری...
و براستی این کلام پیامبر یعنی که علی همان قرآن ناطق است...
در این هنگام که پیامبر ، علی را به این مرتبت و منزلت مفتخر ساخت ، باز هم جبرئیل امین از آسمان فرود آمد و باز هم نغمه ای عاشقانه سرداد...
ادامه دارد
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
حسودی
روزگاری در سرزمینی،
زنى بود بسیار حسود، همسایهاى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك مىبرد و مىكوشید كه اندكى از نعمتهاى آن مرد شریف را كم كند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمىبرد و خواجه به حال خود باقى بود.
عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است.
خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را به آنها داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فىالحال مردند.
خبر به حاكم شهر رسید و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر كردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یكى دو روز مرد.
این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد.
#داستان #کوتاه
کودکی وارد آرایشگاه شد، مرد آرایشگر در گوش مشتری خود گفت:
این احمق ترین کودک جهان است
الان برایت ثابت می کنم
سپس مرد ارایشگر اسکناس یک دلاری در یک دست و در دست دیگر یک سکه ۲۵ سنتی گذاشت، و به کودک گفت کدام را میخواهی
کودک سکه ۲۵ سنتی را برداشت و خارج شد، مشتری پس از خروج از آرایشگاه پسر را دید و از او پرسید:
چرا هر بار سکه ۲۵ سنتی را برمیداری؟!
پسر پاسخ داد: چون اگر یک دلاری را بردارم بازی تمام میشود
#داستان #کوتاه
ببینید اثرات عجیب زیارت عاشورا..
آیت الله میرزا جواد تبریزی:
دستگاه سیدالشهـــدا سفینه النجاه است...
«زیارت عاشورا» پلی است به سوی استجابت دعـا و ارتباط معنوی با پروردگار متعال و برائت جسـتن از دشمنان اهل بیت(ع).
بر خـواندن این زیارت مداومت کنید که آثار عجیبی دارد. آنان که به خواندن زیارت عاشورا استمرار دارند، اثر خواندن این دعا رو دیده و می بینند.
السلامــ اے آفتاب پشتــــ ابر💚🖤
اے دلیلِ صبرِ زینب العجل🕊💚🖤
💙ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت(ع)،و تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، و اموات بخصوص بدوارثین و بیوارثین
بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ
#امام_زمان
🔹🔹🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دراین شب زیبای
🌸بهـاری دعا میکنم
🌙مرغ آمین
🌸بیاید و بر آرزوهایتان
🌙آمین بگوید
🌸دلواپسی
🌙درخیالتان نماند
🌸آرام باشید
🌙چه چیزی از
🌸آرامش ناب خوش تر
🌙شبتون بخیر 🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷در شروع روز
دهانمان را خوشبو کنیم با ذکر شریف
صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💖
و خاندان مطهرش 🌷
🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
☘وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی... 🌺🍃
🌺پــروردگــارا...
✨چه شوق آفرین است
🌺نگاه عاشقـانه تو
✨چه تکان دهنده است
🌺توجه مهرآمیـز تو
✨چه شیرین است زندگی در کنار تو
🌺و در زیر سایه لطف تو ،
✨چه لذتبخش است
🌺گرمای دست نوازشگر تو...
✨خدایا بحق رحمانیتت
🌺غمهای ما را بزدای
✨و عشق خود را در دل ما جای ده
🌺خدایا دل های ما را،
✨در پناه خودت حفظ بفرما
الـــــهـــــی آمـــــیـــــن..🙏
🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸هرصبح پنجره دل
💓رابگشاییم و فریاد بزنیم
🌸ای عشق سلام،
💓گلهای مهربان سلام
🌸حال دلتون قشنگ
💓سرای عشقتون پایدار
💓صحبت سرشار از شادی و لبخند
🌸و برکت و حاجتی روا شده
💓صبحتون پر حس ناب زندگی
🌸🍃
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️ورود افکار منفی به ذهنمان در دست ما نیست،
ولی پرورش آنها دست ماست.
بزرگ کردن و به واقعیت رساندن آنها دست ماست که بسيار خطرناک هستند و نه تنها مانع پيشرفت و موفقيتمان میشوند، بلكه ميتوانند حتي ما را بيمار كنند.
افكار منفی را روی يک كاغذ نوشته و آنها را پاره كنيد.
هرگاه فكر منفی به سراغتان آمد، بگوييد: ايست، نه.
و جوابش را بدهید مثلا فکر منفی میگوید موفق نمیشوی، شما بلند بگویید دقیقا موفق میشوم، چون دارم تلاش میکنم، توکلم به خداست و هیچ نگران هم نیستم.
حتما پاسخ آرام بلافاصله بدهید و اثر مطلوبش را مشاهده کنید.
- اگر فكر منفی به ذهنتان رسيد، فورا با خود بگوييد: بعدی. حساسیت نشان ندهید، کم کم خودشان محو میشوند.
باور کنید.
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 انسانهای نظر بلند هرکاری می کنند بازهم با شرمندگی می گویند "ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد"، انسانهای تنگ نظر هرکاری انجام دهند چندین برابر می بینندش.
🦋 انسانهای بامحبت در نهایت مهربانی همه را با "جانم ،عمرم ،عزیزم "خطاب می کنند، انسانهای نامهربان هر حرفشان تیری است بردل پراز توهین،تمسخر و...
🦋 انسانهای متواضع در مقابل خواسته دیگران می گویند چشم سعی می کنم، اما انسانهای پرتوقع انتظار دارند همه به آنها بگویند چشم.
🦋 راستی کدام یک دلنشین تر است؟مبلغ خوبی و مهربانی باشیم.همه انسانها رسولان خدا هستند برای انتشار پیام مهر و دوستی.
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 گاهی اعتماد کن
🌾 گاهی فراموش کن
🌸گاهی زندگی کن
🌾 گاهی باور کن
🌸گاهی فرشته باش
🌾گاهی فریاد کن
🌸گاهی دریا باش
🌾گاهی برکه و گاه همه چیز
🌸اما همیشه انسان باش
🌸🍃
آدمِ بیش از حدی نباش!
دست بردار از بیش از حد فکر کردن و بیش از حد اهمیت دادن و بیش از حد توجه کردن و بیش از حد غمگین شدن...
دست بردار از بیش از حد توقع داشتن و بیش از حد محتاط بودن و بیش از حد دوست داشتن و بیش از حد دل بستن و بیش از حد وابسته شدن.
دست بردار!
تو باید زندگی کنی، باید آرام آرام مسیر رسیدن به خواستههات را طی کنی، باید خودت حواست به خودت باشد و اجازه ندهی بازیهای ذهن و افکارت، مسیر رشد تو را مسدود کند.
تو باید خودت حواست باشد که بیش از حد فکر کردن و بیش از حد اهمیت دادن به هرکس و در هرچیز؛ چقدر میتواند به تو آسیب بزند و چقدر میتواند تو را از پناهگاهِ امنِ آرامش و خوشحالی دور کند.
تو باید خودت حواست باشد که در هیچ چیزِ جهان افراط نکنی، جز در زیستن و جز در به دل نگرفتن و جز در فراموش کردن...
#نرگس_صرافیان_طوفان
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷تو روزایی که راه سخته
از پیش رفتن دست نکش❗️
🌷قدم های کوچیک..
قدم های کوچیک..
قدم های کوچیک.. 🌹
باور کن قدم های کوچیک
رازِ طی کردن
مسیر های سخت و دوره☺️
🌸🍃