فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️جدید ترین ویدیو از نمای جدید حمله ایران به اسرائیل در #وعده_صادق 2
اگر عملیات های "وعده صادق ۱ و ۲ " بی سابقه و حیرت انگیز بود؛عملیات "وعده صادق ۳ " آخرالزمانی خواهد بود #ارتش_قهرمان #حضرت_مهدی
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیمه نثار قزوین
مواد لازم :
برنج ۵ پیمانه
محلول زعفران
نمک، فلفل سیاه
عرق هل و گلاب
خلال بادام ۱ پیمانه
خلال پرتقال ۱ پیمانه
گوشت گوسفندی ۶۰۰ گرم
خلال پسته ۱ پیمانه
روغن محلی یا کره
رب گوجه ۲ ق غ
مقداری گرد لیمو
پیاز بزرگ ۲ عدد
کمی پودر زیره
زرشک ۱ پیمانه
پودر دارچین
شکر ۲ ق غ
زردچوبه
@parvaanehaayevesaal
i🍗
♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی بهتر از یه باقلوای خونگی
سه سوته که در کنار یه فنجون چای
خیلی میچسبه😍
مواد لازم :
هل نصف ق چ
بادام خرد شده ۲۰۰ گرم
خمیر مخصوص باقلوا
کره حدود ۱۰۰ گرم
مواد شربت :
آب ۱ پیمانه
شکر ۱ پیمانه
آبلیمو ½ ق چ
زعفرون
@parvaanehaayevesaal
🍕🍗
♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡
درود مهرآفرینان روزتان بنام، خوراک قارچ سیب زمینی پنیر، بی نهایت لذیذ بهشتی 👇
قارچ خلالی شده را با روغن بسیار کم و حرارت رو به بالا خوب تفت داده و قبل از خاموش شدن نمک آب لیمو چند قطره، پودر آویشن فلفل سیاه مخلوط میکنیم
سه عدد سیب زمینی بزرگ را خلال بارها با آب سرد شسته و خشک کرده خوب سرخ میکنیم قبل از خاموش شدن نمک فلفل سیاه پودر آویشن میزنیم
یک عدد پیاز بزرگ را ریز خرد کرده رو به سبک و طلایی شدن زردچوبه نمک فلفل قرمز پودر زنجبیل و پودر آویشن اضافه دست آخر خیلی کم فلفل دلمه مکعبی ریز شده با یک عدد گوجه ریز خرد شده اضافه و اجازه می دهیم خوب تفت بخورندعزیزانم میتوانید در همان تابه ردیف زیرین سیب زمینی ها را چیده سپس پنیر پیتزا و مواد پیاز داغ و قارچ را که با هم مخلوط اضافه و روی آنها پنیر پیتزا پودر آویشن درب تابه را فویل پیچیده حرارت سوزنی تا خوب پنیر آب و رنگ بگیرد من ترجیحم در فر بودش درجه ۱۷۰ پیش گرمایش پانزده دقیقه ده دقیقه تایم پخت بیشتر نشود چون مواد قبلا کاملا سرخ شدند و شش هفت دقیقه گریل، قبل از گریل فلفل دلمه رنگی اضافه و با کمی پودر فلفل سیاه و آویشن برای زیبایی کار بسیار خوراک لذیذی هستش
@parvaanehaayevesaal
🍕🍗
♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هات چاکلت فرانسوی☕️
مواد لازم :
شیر ۲ لیوان
پودر کاکائو ۱ ق غ
شکلات تلخ ½ لیوان
نشاسته ذرت ۱ ق غ
شکر ۱ ق غ
مارشملو
@parvaanehaayevesaal
🍕🍗
♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡
🌷وظیفه مانسبت به قرآن،نماز،مسجد،وکودکان مان:
🌷۱. قرآن:
فاقرووا...قرآن بخوانید.۲۰مزمل
فاتلوا...ازقرآن پیروی کنید.۸ اعراف
رتل القرآن..قرآن رازیبابخوانید.۴مزمل
افلایتدبرون..درقرآن تدبرکنید.۸۲نساء،۲۴محمد
🌷۲. نماز:
وامر اهلک بالصلوه.۱۳۲طه
.فرزندتان رابه نمازامرکنید
یابنی اقم الصلوه.۱۷لقمان
.فرزندم، نمازبخوان
رب اجعلنی مقیم الصلوه ومن ذریتی ربنا.۴۰ابراهیم
خداوندا من وفرزندانم راازنمازگزاران قراربده
🌷۳. مسجد:
اقیموا وجوهکم عندکل مسجد.۲۹ اعراف
مسجدبرید
خذوا زینتکم عندکل مسجد.۳۱ اعراف
بچه هاتون رامسجدببرید
🌷۴. رجوع به اهل علم:
فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون.۴۳نحل،۷ انبیا
اگرنمیدانیدازاهل علم سوال کنید
🌷۵. ترک گناه:
قوا انفسکم واهلیکم نارا...۶تحریم
خودوخانواده تان راازگناه بازدارید
🌷
@parvaanehaayevesaal
🌷اهمیت اخلاق در دین ما:
🌷وقتی عبیدالله ملعون به کوفه آمد، شخصی به نام شریک بااوبود که بیمار بود ودرخانه هانی بستری شد
عبیدالله قرارشد برای عیادت شریک به خانه هانی برود
و هانی وشریک که اعتقادا حسینی بودند با مسلم قرار گذاشتند که مسلم پشت پرده باشمشیرآماده پنهان شود و وقتی عبیدالله برای عیادت شریک آمد، دروقت مناسب ازپشت پرده بیرون بیاید وعبیدالله رابکشد
اهمیت کشتن شدن عبیدالله درآن زمان آنقدر زیادبود که ممکن بود اگر اوکشته شود، امام حسین ع کشته نشود
ولی مسلم که پشت پرده طبق قرار مخفی شده بود تاعبیدالله رابکشد فکر کرد که عبیدالله الان مهمان است وبرای عیادت آمده واخلاقا کارصحیحی نیست که اینجا اینجور کشته شود چون مهمان است وبرای عیادت آمده
ولذا چون رضای خدارا درکشتن او به این صورت ندیدبالاخره ازپشت پرده بیرون نیامدو اورانکشت.
دین مادین اخلاق است
پیامبراکرم ص فرمودمن مبعوث شدم تامکارم اخلاق رابه کمال برسانم
بامردم بابزرگترها باکودکان باهمه اخلاق رارعایت کنیم
@parvaanehaayevesaal
🌸🍃🌸🍃
شخصی گوید : به امام صادق (ع) گفتم : گاهی تصورات کفرآمیزی در دلم خطور می کند،برای رهایی از آن چه کنم ؟
حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود : هرگاه این حالت برایت پیش آمد بگو :
« لا اِلهَ اِلّا الله »
راوی گوید : از آن پس هرگاه وسوسه ای در دلم ایجاد می شد،این ذکر را می گفتم و آن وسوسه برطرف می شد.
رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص) فرموده اند: « خواندن سورۀ ناس،وسواس را منع می کند. »
@parvaanehaayevesaal
🌸🍃🌸🍃
تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند…همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد.
روی تابلو نوشته بود “بهترین خیاط شهر”.
دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت “بهترین خیاط کشور”.
سومین خیاط نوشت “بهترین خیاط دنیا“،
چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یه خط معمولی نوشت
“بهترین خیاط این کوچه”
قرار نیست دنیایمان را بزرگ کنیم که در آن گم شویم در همان دنیایی که هستیم میشود آدم بزرگى باشیم.
@parvaanehaayevesaal
🌸🍃🌸🍃
روزی حضرت یحیی (علیهالسلام) شیطان را دید.
شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم
تو را نصیحت کنم!
حضرت یحیی فرمود: من میل به نصیحت
تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم
نزد شما چگونه اند.شیطان گفت: مردم از نظر
ما به سه دسته تقسیم می شوند:
1⃣ عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم
و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند.
2⃣ دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم میگردانیم.
3⃣ دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج
می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از
کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا می افتند و از چنگال ما فرار می کنند... ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم...
کشکول ممتاز، ص ۴۲۶
@parvaanehaayevesaal
پروانه های وصال
🏡 #نکات_تربیتی_خانواده 87 "لذت مضر" 💢 تمدن کفر میگه برنامه نداشته باش. البته این برنامه نداشتن به
🎇 #نکات_تربیتی_خانواده 88
⭕️ تفاوت ها در نگاه به عشق
🔸 بین این دو نگاه در زمینۀ محبت و #عشق بین زن و مرد هم تفاوت های کاملا مشخصی وجود داره.
💞 حرف اسلام اینه که «یه زن و مرد با انجام برخی مبارزه با نفس ها، انقدر برای همدیگه ایثار و فداکاری کنن که قلبشون پر از عشق به همدیگه بشه».😌❤️
🌷💞 انقدر به هم علاقمند بشن که وقتی نگاهشون به همدیگه می افته چشماشون از خوشحالی برق بزنه.😍
انقدر که برای دیدن همدیگه لحظه شماری کنن... 😊
🌹
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_هفتم🎬: جنب و جوشی در شهر در گرفته بود، هر کدام از مردم قوم ثم
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_هشتم🎬:
کاهن شاه از راه مخصوص و پنهانی که بین معبد و کاخ پادشاهی تعبیه شده بود و جز کاهن اعظم و چند کاهن مورد اطمینان، کسی از این راه اطلاعی نداشت وارد کاخ شد.
کاهن شاه بر تخت طلاکوبش تکیه داده بود که نگهبان به او خبر داد مشاور اعظم قصد ورود دارد و اجازه ورود مشاور صادر شد.
مشاور با عصایی کنده کاری شده که روی آن سر یک بز با شاخ های بلند به چشم می خورد وارد شد و گفت: جناب کاهن شاه، تنی چند از بزرگان درخواست دیدار دارند و در بین آنها سرور زنان این شهر خانم صدوب، بیش از دیگران اصرار به دیدار دارد.
کاهن شاه سری تکان داد و گفت: به همه بگو داخل شوند، مشاور اعظم چشمی گفت و بیرون رفت و بعد از لحظاتی تعدادی از بزرگان شهر که عموما جزء دسته کاهنان بودند وارد شدند.
کاهن شاه از زیر چشم نگاهی به همگان انداخت و سپس نگاهش روی چهره صدوب که بیشتر از همیشه آرایش داشت و زیباتر از بقیه وقت ها جلوه می کرد خیره ماند و گفت: چه چیزی باعث شده که شما قصد دیدار ما را کنید؟!
صدوب تعظیمی کرد و قدمی پیش گذاشت و گفت: درود بر شاه شاهان، کاهن شاه بزرگ، راستش همانطور که می دانید، مدتی ست که جوانکی گستاخ به نام صالح ادعای پیامبری می کند، او در کوچه و بازار می گردد و بر خلاف اعتقادات ما سخن می گوید، او از خداوند یکتا حرف می زند و به بت های ما اهانت می کند و مردم را به سمت اعتقادات و مقدسات دین خودش که یکتاپرستی ست دعوت می کند و این را هم بگویم که این تبلیغات مختص این شهر نیست و به ما خبر رسیده که صالح شهر به شهر و ده به ده و آبادی به آبادی می چرخد و اعتقاداتش را در کوی و برزن جار می زند و از این بدتر اینکه تعدادی از مردم قوم ثمود که مانند ما بت های قدرتمند را می پرستیدند، دست از پرستش الهه های معبد برداشته و مجذوب صالح شده اند...
صدوب اندکی سکوت کرد و بعد از اینکه نفسی تازه کرد ادامه داد: برای من بسیار گران می آید، زنان و مردانی که قبلا روی حرف من حرف نمی زدند، اینک به سخنان من بهایی نمیدهند، انگار نفوذ کلام من در بین اطرافیان وحتی بردگانم کم شده و من میترسم که این وضعیت تا آنجا ادامه پیدا کند که دامان معبد و کاهنانش را بگیرد و روزی برسد که هیچ کس حرف کاهنان را نیز نشنود و همه دل به سخنان صالح دهند، آن زمان نفرین خدایان دامان من و شما را خواهد گرفت، چرا که در وقتی که می بایست اقدامی موثر برای نابودی صالح کنیم نکردیم...
سخنان صدوب که به اینجا رسید، جمعی که همراه او شده بودند، شروع به تایید حرفهای او کردند و همهمه ای بر پا شد.
کاهن شاه سخت در فکر فرو رفته بود و بزرگان شهر هم به او چشم دوخته بودند.
بعد از گذشت دقایقی، کاهن شاه صدایش را بالا آورد و رو به مشاور اعظم که جلوی در ورودی ایستاده بود کرد و گفت: سخنان این جوانک که ادعای پیامبری می کند به گوش ما هم رسیده، اما فکر نمی کردم با آنهمه اعجاز که هفتاد بت معبد انجام میدهند، کسی به سمت صالح و خدای نادیده اش گرایشی داشته باشد، حالا که اوضاع چنین است، بگویید که سالن بزرگ جلسات معبد را برای جلسه ای فوری آماده کنند و کاهنان مخصوص که عهده دار بت ها هستند نیز حضور داشته باشند.
کاهن شاه از جا برخاست و همانطور که به سمت در دیگری که روبه روی در خروجی بود میرفت، به عقب برگشت و رو به صدوب گفت: خانم زیبا! شما هم در این جلسه که تا ساعتی دیگر برگزار می شود حضور داشته باشید، باید تصمیمی بگیریم که صالح را در بین مردم رسوا سازیم و اعتقادات برباد رفته مردم را نسبت به بت ها به جایگاه اولش برگردانیم.
صدوب درحالیکه با ناز و عشوه ای زنانه لبخند می زد گفت: چشم، بنده هم در جلسه حاضر میشوم و از این بابت مباهات دارم.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_هشتم🎬: کاهن شاه از راه مخصوص و پنهانی که بین معبد و کاخ پادشا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نهم🎬:
میزی بزرگ و سنگی در وسط سالن به چشم می خورد و دو طرف میز نیمکت هایی از جنس سنگ قرار داشت و در صدر میز هم صندلی از چوب درخت گردو که کنده کاری های ریزی شده بود و دو طرف تاج صندلی با خط میخی عبارتی در تقدیس بت های شهر نوشته شده بود.
بزرگان شهر و کاهنان معبد دور میز بزرگ نشسته بودند و همهمه ای در بین جمع درگرفته بود، هر کسی چیزی می گفت و نظریه ای میداد اما در آن بین بیشتر توجه ها به صدوب بود، زنی زیبا و متمکن که با هر مردی که توجه اش را جلب می کرد چند صباحی حشر و نشر می کرد، زنی ولنگار که بی عفتی اش را با پول می پوشانید.
در این حین کاهن شاه وارد شد و به سمت صندلی که بر صدر میز بود رفت، حضار به احترام ورود او از جا برخاستند
کاهن شاه با تکبری در حرکاتش روی صندلی نشست و به دیگران اشاره کرد تا بر جای خود بنشینند.
حالا تمام سالن غرق سکوت بود، همه منتظر بودند تا کاهن شاه شروع به صحبت کند، آنها می دانستند که این جلسه برپا شده تا تکلیف صالح را مشخص کند، جوانی که چندین سال بود آرامش آنها و معابد و بت هایشان را بهم زده بود و اینک برای خود طرفدارانی داشت و این طرفداران باعث ترس بت پرستان و بزرگان و کاهنان شهر شده بود.
کاهن شاه باز هم سکوت کرد، گویی منتظر چیزی بود که بالاخره با ورود سردسته نگهبانان به سالن این سکوت شکست و آن مرد با صدای بلند اعلام کرد: صالح، پیامبر دروغین که کاهن شاه او را به این مجلس دعوت کرده هم اینک وارد می شود.
حرف هنوز در دهان سردسته نگهبانان بود که جوانی بلند بالا و قوی هیکل با چهره ای مهربان و نورانی در حالیکه تعدادی از مریدانش دور او حلقه زده بودند و او را همچون نگین انگشتری در بر گرفته بودند وارد سالن شد.
با ورود حضرت صالح به آن جمع، کاهن شاه با اینکه لباس های پر زرق و برق پوشیده بود و طلا و جواهرات چشمنواز به خود وصل کرده بود در مقابل عظمت و سادگی صالح، خود را خوار و خفیف می دید.
صدوب با دیدن حضرت صالح دندانی به هم سایید و زیر لب گفت: بالاخره من خون تو را خواهم ریخت و جگرت را به دندان خواهم کشید.
مجلس باز غرق سکوت بود، حضرت صالح نگاهی به جمع کرد و فرمود: به نام خداوند یکتا! همو که حضرت آدم و بنی بشر را خلق نمود و زمین و آسمان و ماه و ستارگان را برای راحتی و آسایش او آفرید، همانا خدایی جز خدای یگانه نیست و بت هایی که از سنگ و چوب و طلا ساخته اید، نمایندگان ابلیس بر روی زمینند و ابلیس آن کسی ست که کینه ای بزرگ نسبت به بنی بشر دارد و بزرگترین دشمن ماست، پس بر ماست که نمادهای ابلیس را فرو ریزیم و رو به سوی درگاه خداوند آوریم.
در این هنگام صدوب که طاقتش طاق شده بود، رو به کاهن شاه کرد و از او اجازه سخن گفتن گرفت و سپس به حضرت صالح گفت: ای مرد که ادعای پیامبری می کنی، ما گوشمان از این حرفهای بی ریشه شما پر است، این حرفها را برای عوام بگو شاید فریب تو را بخورند، برای ما و کاهنان که هر روز معجزات خدایان را با چشم خویش می بینیم از چیز دیگری سخن بگو...
کاهن شاه دستش را به علامت سکوت بالا برد و صدوب ساکت شد و کاهن شاه رو به حضرت صالح کرد و گفت: ای صالح! ما می خواهیم صدق گفتار تو و راستی اعتقادات خود را بیازماییم، تویی که ادعای پیامبری خداوند نادیده را می کنی، آیا حاضری به مقابله و جنگ رودررو با بت ها و مباهله با ما برآیی؟!
حضرت صالح نگاهی عمیق به کاهن شاه کرد و فرمود: تو خود خوب به صدق گفتار من آگاهی و بهتر از هر کس می دانی که معجزات بت های معبد، فریبی بیش نیست، اما من پیشنهاد شما را می پذیرم به شرط آنکه این مناظره یا مباهله در پیش چشم تمام مردم شهر انجام شود، که همگان به حقیقت اعمال ما آگاه شوند.
کاهن شاه که انگار خودش هم همین را می خواست، سری تکان داد و گفت: باشد، وعده ما دو روز دیگر، در همین معبد، جلوی چشم تمام مردم شهر، تو تمام سوالاتت را از خدایان ما بپرس، اگر خدایان جواب سوالات تو را دادند باید به آنها ایمان آوری و اگر ندادند، کذب گفتار معبد و کاهنان بر مردم عیان می شود.
کاهن شاه، چون از سحر ساحران و اجنه مستقر شده در کالبد بت های سنگی مطمئن بود، اینگونه پیشنهاد داد تا فردا صالح جواب سوالاتش را از زبان ابلیسک های هر بت بگیرد و رسوای خاص و عام شود، اما خبر نداشت که دست خداوند یکتا و احد و واحد بالاترین دست هاست...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_نهم🎬: میزی بزرگ و سنگی در وسط سالن به چشم می خورد و دو طرف می
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_دهم🎬:
دو روز بود که جارچیان با طبل و شیپور، در کوچه و خیابان های شهر می گشتند و خبر از مناظره و مباهله بزرگ بین صالح و کاهنان معبد می دادند.
جنگی نرم که قرار بود بین پیامبر خداوند یکتا و پیامرسان های بت ها انجام شود، این مناظره تعیین کننده بود و اگر همچون همیشه اجنه ای که در قالب بت ها، جای گرفته بودند و با مردم سخن می گفتند، جواب سوالات حضرت صالح را می دادند، در پیش چشم مردم ظاهر بین، صالح کذاب قلمداد میشد و چه بسا همان طرفداران حضرت صالح هم دست از او می کشیدند و به جرگه بت پرستان می پیوستند.
بالاخره صبح روز موعود فرا رسید، جمعیت گوش تا گوش معبد و حتی اطراف آن را گرفته بود و کاهنان در صدر مجلس نشسته بودند و روبه روی آنها، حضرت صالح و مریدانش منتظر آغاز مباهله بودند.
کاهن شاه از جا بلند شد، تعظیم بلند بالایی به بت های پیش رویش کرد و با اشاره به حضرت صالح رو به بتها گفت: ای خدایان زمین و آسمان، ای روزی دهنده بندگان، جواب سوالات این فرد مرتد را بدهید تا همگان بر صدق گفتار ما و کذب این پیامبر دروغین شهادت دهند و سپس با اطمینانی در کلامش به حضرت صالح اشاره کرد و گفت: بیایید جلو و سوالات خودتان را از خدایگان مردم بپرسید.
حضرت صالح رو به جمعیت نمود و فرمود: همگان شاهد باشید که چه پیش می آید، راه باطل را وانهید و به راه حق بیایید تا رستگار شوید.
صالح آرام آرام به بت ها نزدیک میشد و قلب مردم بی امان می تپید.
حضرت صالح جلوی بت اول که بزرگترین بت بتکده بود ایستاد و سوالی پرسید، اما همه جا سکوت بود و سکوت و هیچ کس صدایی از جانب بت نشنید، حضرت صالح از جلوی این بت رد شد و جلوی هر بت می ایستاد و سوالی می پرسید، اما به امر خداوند تمام ابلیسک های داخل بت ها لال شده بودند، آخر این وعده پروردگار است که شیاطین هیچ احاطه ای بر مومن ندارند و یک مومن بالله از شیاطین ترسی ندارد و با توکل برخدا به همه شیاطین فائق می آید.
در این هنگام کاهن شاه و دیگر کاهنان از این امر و این سکوت بتها شگفت زده شده بودند، حجت بر مردم تمام شده بود، بت ها سخنی نگفتند و این بدان معنا بود که خداوند صالح تنها خدای روی زمین است و بت ها خدایی پوشالی و دروغین هستند.
کاهن شاه و کاهن اعظم که نمی خواستند شکست را بپذیرند، از حضرت صالح ساعتی اجازه خواستند تا این مراسم دوباره تکرار شود، چرا که می خواستند اعمال و وردهایی به جا آورند تا اجنه درون کالبد بت ها را به سخن گفتن وادارند.
حضرت صالح که خوب از نیت آنان آگاه بود، سخنشان را پذیرفت و به آنان فرصتی دیگر داد.
کاهن شاه و تنی چند از کاهنان کارآزموده به سالن پشتی بت ها که محفلی برای سحر و جادو و به حرکت درآوردن اجنه بود رفتند، تمام اعمالی که ابلیس به آنها آموزش داده بود به جا آوردند و پس از چند ساعت دوباره در مجلس مناظره حاضر شدند و با اطمینان از سحری که انجام داده بودند به حضرت صالح عرض کردند که دوباره از هر بت درخواستی کند.
حضرت صالح پیش رفت و همان سوالات را تکرار کرد و این بار هم هیچ صدایی از بت ها بلند نشد.
جمعی از کاهنان با دیدن این صحنه، طبق نقشه قبلی می خواستند غوغایی به پا کنند تا حواس مردم از این واقعهٔ عظیم پرت شود، حضرت صالح که هدفش هدایت مردم بود و خوب می دانست مردمی که یک عمر سر به آستان بت های شیطانی ساییده اند به این راحتی به راه نمی آیند پس دستش را به علامت سکوت بالا برد و رو به مردم کرد و فرمود: ای مردم! همگان شاهد بودید که بت های سنگی شما ناتوان تر از آن بودند که به درخواست من پاسخ دهند و حالا که حجت بر شما تمام شده می خواهم به نوعی دیگر شما را به حقیقت امر آگاه کنم، ای مردم، حال که من درخواستی از خدایان سنگی کردم و جواب نشنیدم، به شما فرصت می دهم تا شما هم درخواستی از خدای من نمایید تا قدرت خدای یکتا را به چشم ببینید و دست از پرستیدن بت های بی جان بردارید...
همهمه ای در جمع درگرفت...
کاهن شاه لبخندی بر لب نشاند و زیر لب گفت: چنان درخواستی کنیم که خدای تو هم به مانند خدایان ما رسوا شود...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_دهم🎬: دو روز بود که جارچیان با طبل و شیپور، در کوچه و خیابان
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_یازدهم🎬:
کاهن شاه دوباره جلسه فوق العاده برگزار کرده بود و می خواست با کمک و مشاوره دیگر کاهنان و همچنین بزرگان و مترفین شهر تقاضایی برای حضرت صالح مطرح کند که او نتواند انجام دهد.
جلسه اضطراری، بعد از مراسم مباهله بود و قرار گذاشته بودند که نتیجه را به حضرت صالح گزارش کنند.
دور میز بزرگ داخل سالن اجتماعات معبد سرو صدایی به هوا بلند شده بود، هر کس نظریه ای میداد و بر نظریه اش پافشاری می کرد، کاهن شاه هم با دقت همه را زیر نظر گرفته بود و سخت در فکر فرو رفته بود.
بعد از دقایقی، کاهن شاه عصای زرد رنگ دستش را که از طلای ناب ساخته شده بود بود بر زمین کوبید.
طنین صدای کوبیدن عصا در تالار پیچید و تمام کسانی که پشت میز بزرگ نشسته بودند ساکت شدند و به جلو خیره شدند.
کاهن شاه گلویی صاف کرد و همانطور که از زیر چشم به همه نگاهی می کرد گفت: همانطور که دیدید، صالح ساحری چیره دست است و یا به گفته خودش، خدایی قدرتمند دارد، شما دیدید که به چه راحتی بت های ما را لال کرد، پس اگر هر خواسته ای از او داشته باشیم ممکن است بتواند آن خواسته را اجابت کند، پس باید چاره ای جست، چرا که همین مباهله چون در پیش چشم تمام مردم بود، خیلی از اعتقادات مردم نسبت به بت ها سست شد، پس ما باید کاری کنیم که برای بار دوم این اتفاق نیافتد و چاره اش این است که درخواستی سخت از صالح کنیم و البته این درخواست نباید در پیش چشم همه مردم باشد تا همگان ببینند صالح چه می کند، کافی ست که از هر قومی یکی از بزرگانش حاضر شود، البته آن کسی که نماینده قوم میشود باید اعتقاد راسخ و محکمی به بت ها داشته باشد. اینگونه اگر درخواست مان اجابت شد ما جلوی تبلیغ بیشتر، خدای صالح را گرفته ایم و اگر صالح نتوانست درخواست ما را عملی کند آن نماینده به سمت قومش می رود و به همگان می گوید که صالح شکست خورده وکذاب است.
جمعیت با تکان دادن سر و گفتن آری آری، حرف کاهن شاه را که بسیار هوشمندانه بود پذیرفتند و در این بین کاهن اعظم از جا برخاست و گفت: پیشنهاد می کنم که ما به همراه هفتاد نفر از بزرگان شهر به جانب کوه عظیمی که ورودی شهر است برویم و از صالح بخواهیم آنجا بیاید و شتری بزرگ به بزرگی کوه از دل آن کوه بیرون آورد...
باز هم جمعیت با شنیدن این حرف هیاهو کردند و حرف کاهن اعظم را تصدیق کردند.
پس از جلسه اضطراری، قاصدی به نزد صالح رهسپار شد تا زمان و مکان گردهمایی را به صالح بگوید البته هیچ کس از درخواستی که قرار بود از صالح کنند، صحبتی به میان نیاورد تا این درخواست تا زمان موعود همچون رازی سر به مهر بماند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ عصبانیت شدید شبکه صهیونیستی اینترنشنال از برگزاری باشکوه مراسمهای ۱۳ آبان و روز دانشآموز؛ نسل Z که لبیک نمیگوید، شورش میکند!
🔹از مزدور و رانتی خواندن دانشآموزان تا ناراحتی شدید عوامل اینترنشنال از اسطوره شدن #یحیی_سنوار! #سیزده_ابان #روز_دانش_اموز
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌انحطاط جامعه آخرالزمان قبل از ظهور!
🎙 استاد رحیم پور ازغدی
#وعده_صادق
#ایران 🚀🇮🇷✌️
#حضرت_مهدی 💔
@parvaanehaayevesaal
⛴ بازپسگیری محموله نفتی توقیفی ایران از آمریکا
🇮🇷 فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی #ایران با یادآوری اینکه «نیروی دریایی ما توانسته است علاوه بر تأمین امنیت کشتیرانی کشور، کشتیهای سایر کشورهایی را که درخواست داشته باشند، اسکورت کند»، گفت: «نیروی دریایی از سواحل ونزوئلا گرفته تا آمریکا، اروپا و آفریقا محمولههای نفتی و تجاری را اسکورت میکند و چنانچه تعرضی به کشتیهای ما صورت بگیرد، با آن مقابله میکنیم.»
🔹 «دریادار شهرام ایرانی» اضافه کرد: «یکی از اقداماتی که به تازگی انجام شد، این بود که محموله نفتیای را که آمریکا توقیف کرده بود، با کشتیای که آن را حمل میکرد با وجود اینکه از سوی آمریکا تغییر نام داده شده بود، مجدداً پس گرفتیم و توقیف کردیم.» دریادار ایرانی افزود: «ما بهدنبال این هستیم که اقتدار نظام را در عمق اقیانوسها به نمایش بگذاریم و اقدامات ما نقطه قوتی برای نظام جمهوری اسلامی ایران باشد.»
🇮🇷#ایران_قوی
🇮🇷 #ارتش_قهرمان
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا میگوییم حزبالله لبنان قدرتمند و قویست و حکام عرب ترسو و بُزدل؛ تحلیلگر عرب پاسخ میدهد!
«علی الحجازی» تحلیلگر سیاسی توانمندیهای مقاومت #لبنان به اعتراف خود اسرائیلیها را شرح میدهد.
دشمنی که خودش گفته قادر است کشورهای عربی را نه با ارتش بلکه با گروههای موسیقی اشغال کند، حزبالله این دشمن را تا این لحظه از اشغال حتی یک روستای لبنانی منع کرده است. #وعده_صادق #انقلابیون
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴زاکانی: به شما خبر میدهم اسرائیل به در و دیوار میزند و التماس میکند که ایران جبران نکند
🚨العربی، رسانه قطری:
⛔️«حمله برنامه ریزی شده #ایران به اسرائیل بزرگترین حمله از نظر کمی و کیفی تا به امروز خواهد بود»🔥#وعده_صادق #ایران_قوی
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کولاک بیننده ایرانی در تلویزیون وزارت خارجه آمریکا و قطع تماس وی توسط مجری برنامه؛ بگذارید زندگیمان را بکنیم!
🔺چرا فکر میکنید که اسرائیل قرار است به ما خدمت کند؟! اسرائیل ۷۵ سال به مردم فلسطین رحم نکرد؛ اگر اشکهای فلسطینیان را جمع کنیم یک دریاچه میشود.
🔺شما سپاه را دست کم نگیرید؛ سپاه از جان گذشته است؛ یک سربازش دنیای ظالم را به زانو درآورده؛ ما عاشق انقلاب و پیرو امام هستیم. #وعده_صادق #انقلابیون #ایران_قوی
@parvaanehaayevesaal
❌️ رسانه عبری: پس از کالبد شکافی جسد #یحیی_السنوار، پزشکان کالبدشکافی به این نتیجه رسیدند که السنوار در ۷۲ ساعت گذشته از شهادتش چیزی نخورده بود! #شهید #یحیی_سنوار
@parvaanehaayevesaal