eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
23.1هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
01 فاطمیه، آیا میشود قبری ساخت از جنس پر؟.mp3
11.08M
📼 آیـــا مــی‌شـــود قــبـــری ســاخــت از جــنــس پــر؟ 🏴صلـی الله عـلـيـك يـا فاطمة الـزهـرا 📻 مجموعهریحانه_خدا قسمت‌اول @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫اینجوری دیگه یخچالت بوی سیر نمیگیره🚫 علاوه بر اینکه یخچال بوی سیر نمیگیره ، رنگشم عوض نمیشه 😉 با خیال راحت میتونی مدت زمان طولانی نگهداری کنی 🤌 .gilak .gilak سیر بعد پوست کندن بشورید و بذارید رو پارچه تمیز تا آبش کامل گرفته بشه و به ازای هر نیم کیلو سیر پوست کنده شده یک استکان روغن زیتون و یک قاشق نمک استفاده کنید 🫒 🧄🧂 .⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal ❤️
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رنگینک از جنوب🏝آوردیم شمال🌊😁 رنگینک یه دسر پرطرفدار جنوبی که کنار اکثر غذاهاشون میل میکنن (البته خودش به پا غذای کامله😁🤌) این دسر بمب انرژی و برای اونایی که افت فشار دارن معرکست😉 لازمه درست کردنش یه رطب عسلی باکیفیت که میتونید از این پیچ تهیه کنید😉👇 مواد لازم ۲۵۰ گرم رطب یا خرما یک پیمانه آرد گندم یا آرد قنادی روغن یا کره زیاد😁 پودر دارچین گردو پودر نارگیل برای تزئین .⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal ❤️
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترشی یک روزه🤤 این میشه بهترین ترشی که تا به امروز امتحان کردین😋 یعنی ترکیب بادمجون دودی و سبزی های شمالی دیگه حرفی برا گفتن نمیزاره😍 ✅راز اصلی این ترشی به سبزی هاشه✅ (زُلنگ_پونه_نعنا) ⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal ❤️
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫توضیحات سس گوجه ترشی مشهدی تو کپشن👇🚫 برای سس گوجه ترشی مشهدی برای هر یدونه گل کلم کوچیک دو کیلو گوجه در نظر میگیریم و گوجه هارو با غذاساز یا رنده کامل پوره میکنیم و میذاریم نیم ساعت با شعله کم بجوشه مواد لازم 👇🌶🥦🥕🍅 گل کلم ، گوجه ، کرفس ، هویج ، سیر ، فلفل تند ، سبزیجات معطر(نعنا ، برگ کرفس ، گشنیز ، مرضه ، ترخون ) ، سرکه ، نمک ، زردچوبه، گلپر، سیاه دونه ➥@parvaanehaayevesaal ❤️
امام علی علیه السلام: ❇️ آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد. 📜 أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا. ⬅️ حکمت ۴۵۶ نهج البلاغه 🏷 @parvaanehaayevesaal
19.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ شعرخوانی زیبای مهدی رسولی و یاد کردن از شهدا در روضه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها در محضر رهبر انقلاب 🗓 ۱۴۰۳/۰۹/۱۶ حسینیه امام خمینی رحمة الله علیه 🏷 @parvaanehaayevesaal
🛡🕌 درگیری‌های شدید همچنان بین مدافعان شیعه و نیروهای تحریرالشام در نزدیکی مسجد سیده زینب (س) در دمشق، یکی از زیارتگاه‌های مهم شیعیان گزارش می‌شود! 🩸 مدافعان شیعه علیرغم محاصره شدن در احاطه نیروهای تحریرالشام، سلاح های خود را زمین نگذاشته اند، و به نظر می رسد مصمم هستند تا برای دفاع از حرم خود تا آخر بجنگند! 🏷 @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
🗾 #نکات_تربیتی_خانواده 113 باتری ماشین! 🔷 محبت ابتدایی زندگی که خدا به زن و شوهرا میده مثل برق ابت
۱۱۵ زندگی شیرین 💟 وقتی زندگی یه خانم شیرین بشه، تا یه ماشینِ عروس میبینه حسرت نمیخوره و بگه آخ حیف شد...اون روزا عزیز بودیم....😔 ✔️ اتفاقاً بعد از ده سال زندگی با همسرش، میبینه که خیلی عزیزتر شده😍 🔵 میبینه قبلاً محبتش بچگانه بوده و الان واقعاً داره از زندگی لذّت میبره. 😌💖😊 ✔️ آقا هم همینطور 🌷 بعد از چند سال زندگی میبینه که چقدر روحش بزرگ شده و احساسِ آرامش و بزرگی میکنه.💓 🔶 " وقتی زندگی آدم شیرین بشه دیگه نیاز نداره که گناه کنه! " 🔴👈 "گناه، مالِ کسی هست که از زندگیش لذت نمیبره".... 🌹🌷🌹 🔷
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_نود_هفتم🎬: یکی دیگر از فرشته ها قدمی پیش نهاد و گفت: منظورت چ
🎬: ملائکه داخل آلاچیق نشسته بودند که دختر کوچک لوط در حالیکه کوزه شیر و بقچه ای از نان و خوراکی در دست داشت به طرف مزرعه آمد. حضرت لوط که بیرون آلاچیق ایستاده بود به محض اینکه دخترش را مشاهده کرد با سرعت خود را به او رساند و فرمود: خدا خیرت دهد دخترم، مادرت که چیزی متوجه نشد؟! دخترک سری تکان داد و گفت: سوالات زیادی از من پرسید اما از وجود میهمانان با خبر نشد و من این شیر و خوراکی ها را به دور از چشم او آوردم. حضرت لوط لبخندی زد و گفت: تو به خانه برگرد و اگر مادرت از من سوال کرد بگو که امشب به خانه نمی آیم، البته برای مادرت چیز عجیبی نیست که من شبی بیرون از خانه و بر سر مزرعه باشم. دخترک چشمی گفت و به سمت شهر حرکت کرد و حضرت لوط داخل آلاچیق شد و سفره را گستراند. ملائکه به امر خداوند از غذای حضرت لوط تناول کردند، آفتاب غروب کرده بود که آماده خواب شدند،اما از آنجاییکه خداوند اراده کرده بود حضرت لوط و قومش را بار دیگر امتحان کند، می بایست پای این ملائکه زیبا به شهر سدوم باز شود. در این هنگام طوفانی شدید وزیدن گرفت به طوریکه کل شاخ و برگی که سقف و دیواره های آلاچیق را پوشانده بود به اطراف پراکنده شدند و پشت سرش رعد و برقی در آسمان پدیدار شد و بارانی شدید باریدن گرفت. دیگر زمین زراعی جای امنی برای میهمانان حضرت لوط نبود. حالا لوط در مخمصه ای عجیب قرار گرفته بود، اگر میهمانان را در همین جا نگه می داشت به آنها آسیب می رسید و البته بی احترامی به مقام میهمانان میشد و اگر به خانه اش می برد، ترس از آن داشت که همسرش، مردم شهر سدوم را خبر کند و آنان که در گناه افسار گسیخته شده بودند، به هر کاری دست زنند تا به میهمانان زیبای لوط دست پیدا کنند. حضرت لوط سخت در فکر بود که یکی از ملائکه فرمود: ای مرد سخاوتمند، ما را به خانه ات ببر، در این باران شدید و تاریکی شب، مردم شهر سدوم اصلا از خانه هایشان بیرون نمی آیند که از وجود ما با خبر شوند تا بتوانند تعرضی به ما کنند. حضرت لوط که نمی خواست دست رد به سینه میهمانانش بزند، از جا بلند شد و فرمود: باشد، پس سریعتر حرکت کنید تا این باران شدید به وجودتان گزندی نرساند و با گفتن این حرف با حالت دویدن به راه افتادند و بعد از دقایقی به خانه حضرت لوط که در جوار خانه چند تن از مومنین درست ورودی شهر و کمی دورتر از خانه سدومیان بنا شده بود رسیدند. لوط درب خانه را باز کرد و به ملائکه تعارف کرد که داخل شوند و سپس در یکی از اتاق ها را که مخصوص میهمانان بود باز نمود و ملائکه می خواستند داخل شوند که همسر لوط با فانوسی در دست از اتاق بغلی سرک کشید و تا چشمش به مردان سفید پوش افتاد، انگار برق شیطنتی در چشمانش درخشیدن گرفت. لوط با عجله ملایک را داخل اتاق نمود و خودش به سمت همسرش برگشت و اتفاقا در همین لحظه باران اسمان همانطور که ناگهانی باریدن گرفته بود، به یکباره هم بند آمد و آسمان صاف صاف شد. ادامه دارد... 📝به قلم: طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕