eitaa logo
پروانه های وصال
7.5هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
19.7هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
✨امام علی (ع) فرمودند: «سوگند به خدا که فاطمه (س) هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و در هیچ کاری از من سرپیچی ننمود. و من هرگاه به فاطمه (س) نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد.»✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها من عاشق گرمای نگاه تو نیستم... ببین! پرنده ها هم به هرجا که می روی، کوچ می کنند!! دلم برای تو به هر سو پرمیکشد... امام زمان (عج)نظری سلام امام زمانم✋🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷خدايا... به ما حكمت و خرد دروني عطا فرما تا هركس كه در مسير زندگيمان قرار مي گيرد را، به خوشبختي برسانيم. 🌷خدايا... به ماحكمتي ده كه فقط‌زيبايي ومهر تو و قدرت و عظمت تو را در درونمان احساس كنيم. 🌷پروردگارا... مارا راهنمايي كن تا بتوانيم براي انسانها و دیگر مخلوقاتت مفيد باشيم و به آنها كمك كنيم. 🌷خدايا... احساس‌خيرخواهي را در ما صد‌چندان كن. آن قدر كه از صميم قلب براي همه و همه، فقط بركت و سلامتي و خوشبختي آرزو كنيم و به اين وسيله، خودمان را رهای رها و آزادو خوشبخت نماييم. آمین یارب العالمین 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه سـلام گرم یه آرزوی زیبا یه دعـای قشنگ بـرای تک تک شما مهربانان الهی روزگارتون بر وفق مراد غم هاتون کم وزندگیتون پرازعشق ومحبت باشه سلام دوستان خوبم✋ صبحتون به شادی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ☘« ای رفاعه! به خدا و محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌ وسلّم) و علی (علیه‌ السّلام) ایمان نیاورده است کسی که هرگاه برادر مؤمن او برای رفع حاجتی نزد وی بیاید، با چهره باز با او برخورد نکند. اگر بتواند خود حاجت او را برآورَد باید در این باره به سرعت اقدام کند و اگر نمی‌تواند، نزد دیگران برود تا حاجت او را برآورده سازد، و اگر کسی غیر از این باشد که برایت وصف کردم هیچ گونه ولایت و رابطه‌ای بین ما و او نیست.» 📚بحار الانوار / ج ۷۲ ؛ ص۱۷۶
مراقب باش ! دست روزگار هلت میدهد ؛ ولی قرار نیست تو بیفتی ، اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ، اوج می گیری ... به همین سادگی ... 💕💕💕
اگر کسی اهل باشد، به خدا می‌گوید: خدایا، دستم را بگیر و به سمت خودت بِبَر. خدا هم به او می‌فرماید: بنده من، اگر تو مرا می‌خواهی، غیر من را باید طلاق بدهی. حاضری؟ اگر با صداقت به خدا گفت حاضرم و غیر خدا را طلاق داد، حتماً خدا دستش را می‌گیرد.(کتاب معرفت در زیارت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام، ویراست دوم، در دست چاپ)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بعضی از آیات هستند که وقتی اونا رو میخونم، شرمنده ی خدا میشم. مثل همین آیه "أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ " الزمر ، آیه 36 آیا خدا، برای بنده اش کافی نیست؟ واقعا، کافی نیست ⁉️
هر ڪس سراغ خدا را گرفت و دلش تنگ بود آدرس را بہ او بدهید... 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍شیخ حسنعلی نخودکی(ره): اگر شخص مرتكب غيـبتى شد يك گناه بيــشتر در نامه اعمال او نمى نويــسند اما اگـر: عاق پدر و يا مادر شد تا حلاليت حاصل نشده است هر روز گـناهکار اســت❗️ 💕💕💕
🌸طبق روایات،۱۱گناه است که اگرکسی مرتکب شود وتوبه نکند،مرگش مرگ جاهلیت است یعنی کافرمی میرد: ۱.سبک شمردن نماز ۲.ترک حج ۳.ترک زکات ۴.ترک وصیت برای کسی که حقی برعهده دارد ۵.چشم چرانی ۶.نمامی،سخن چینی ۷.حسادت ۸.شرب خمر ۹.عدم شناختن امام زمان ع ۱۰.ولایت علی ع رانداشتن ۱۱.دشمنی با اهل بیت 💕💕💕
💎پیامبرخدا(ص) : فشــار قبــر بـراى مـــٶمــن كفاره نعمتهايى است كـه تبــاه كــرده است 💎ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد، همه شب نیارمید از سخن‌های پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان جاست. گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوش است. باز گفتی نه، که دریای مغرب مشوش است. سعدیا سفری دیگرم در پیش است، اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن کدام سفرست...؟ گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به حجره خویش بنشینم. او این گونه اندیشه‌های دیوانه‌وار را آنقدر به زبان آورد که خسته شد و دیگر تاب گفتار نداشت، و در پایان گفت: ای سعدی، تو هم سخنی از آنچه دیده‌ای و شنیده‌ای بگو گفتم: آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور گفت چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت علی علیه السلام فرمود: به هنگام بروز فتنه چون شتر دو ساله باش كه نه پشتى دارد كه سواری دهدو نه شیری ک بدوشند ۱ 💕💕💕
و درود خدا بر او، فرمود: آن که جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست کرده، و آن که راز سختى هاى خود را آشکار سازد خود را خوار کرده، و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بى ارزش کرده است. ۲ 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر 💞بچه ها داشتند تلویزیون نگاه می کردند. خدیجه مشغول خواندن درس هایش بود، گفت: «مامان! راستی ظهر که رفته بودی نان بخری، عمو شمس الله آمد. آلبوممان را از توی کمد برداشت. یکی از عکس های بابا را با خودش برد.» ناراحت شدم. پرسیدم: «چرا زودتر نگفتی؟!...»خدیجه سرش را پایین انداخت و گفت: «یادم رفت.» اوقاتم تلخ شد. یعنی چرا آقا شمس الله آمده بود خانه ما و بدون اینکه به من بگوید، رفته بود سراغ کمد و عکس صمد را برداشته بود. توی این فکرها بودم که صدای در آمد. بچه ها با شادی بلند شدند و دویدند طرف در. مهدی با خوشحالی فریاد زد: «بابا!. . بابا آمد...» نفهمیدم چطور خودم را رساندم توی راه پله. از چیزی که می دیدم، تعجب کرده بودم.پدرشوهرم در را باز کرده بود و آمده بود تو. برادرم، امین، هم با او بود. بهت زده پرسیدم: «با صمد آمدید؟! صمد هم آمده؟!» پدرشوهرم پیرتر شده بود. خاک آلوده بود. با اوقاتی تلخ گفت: «نه... خودمان آمدیم. صمد ماند منطقه.» پرسیدم: «چطور در را باز کردید؟! شما که کلید ندارید!» 💞پدرشوهرم دستپاچه شد. گفت: «... کلید...! آره کلید نداریم؛ اما در باز بود.» گفتم: «نه، در باز نبود. من مطمئنم. عصر که برای خرید رفتم بیرون، خودم در را بستم. مطمئنم در را بستم.»پدرشوهرم کلافه بود. گفت: «حتماً حواست نبوده؛ بچه ها رفته اند بیرون در را باز گذاشته اند.» هر چند مطمئن بودم؛ اما نخواستم توی رویش بایستم. پرسیدم: «پس صمد کجاست؟!» با بی حوصلگی گفت: «جبهه!» گفتم: «مگر قرار نبود با شما برگردد؛ آن هم دو سه روزه.» گفت: «منطقه که رسیدیم، از هم جدا شدیم. صمد رفت دنبال کارهای خودش. از او خبر ندارم. من دنبال ستار بودم. پیدایش نکردم.»فکر کردم پدرشوهرم به خاطر اینکه ستار را پیدا نکرده، این قدر ناراحت است. تعارفشان کردم بیایند تو. اما ته دلم شور می زد. با خودم گفتم اگر راست می گوید، چطور با برادرم آمده! امین که قایش بود! خبر دارم که قایش بوده. نکند اتفاقی افتاده! دوباره پرسیدم: «راست می گویید از صمد خبر ندارید؟! حالش خوب است؟!»پدرشوهرم با اوقات تلخی گفت: «گفتم که خبر ندارم. خیلی خسته ام. جایم را بینداز بخوابم.» 💞با تعجب پرسیدم :"میخواهید بخوابید؟! هنوز سر شب است. بگذارید شام درست کنم." گفت:"گرسنه نیستم. خیلی خوابم می آید. جای من و برادرت را بینداز، بخوابیم." بچه ها دایی شان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست وحسابی نداد. توی دلم گفتم:" نکند برای شینا اتفاقی افتاده." برادرم را قسم دادم . گفتم :" جان حاج آقا راست بگو، شینا چیزی شده؟!" امین هم مثل پدر شوهرم کلافه بود، گفت:" به والله طوری نشده، حالش خوب است. میخواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟!" ✍ادامه دارد....