🔴توصيه معنوي رهبر معظم انقلاب پيرامون تعطيلي اعتكاف امسال
با توجه به شرايط پيش آمده، رئيس ستاد مركزي اعتكاف با ارسال نامهاي از رهبر معظم انقلاب درخواست كرد براي كساني كه قصد شركت در مراسم معنوي اعتكاف را داشتند و اكنون از اين فيض محروم ماندهاند توصيهاي داشته باشند
حضرت آيتالله خامنهاي در پاسخ به اين نامه و براي استفاده از فرصت ايامالبيض ماه رجب به تمام مشتاقان مراسم معنوي اعتكاف امسال توصيهاي مرقوم داشتند كه به اين شرح است: «كساني كه از عمل با فضيلت اعتكاف محروم ماندهاند، بهتر است در هر يك از اين سه روز نماز حضرت جعفر طيار عليه السلام بخوانند.»
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تندیس سردار حاج قاسم سلیمانی در خیابانهای لبنان و واکنش مردم
طریقهی خواندن نماز جعفر طیّار
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله به جعفر بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:
چهار رکعت نماز میخوانی(دو نماز دو رکعتی)؛ در هر رکعت بعد از قرائت ـ یعنی خواندن حمد و سوره ـ 15 بار میگویی: «سُبْحَانَ اللهِ ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ ، وَ اللهُ أَكْبَر» ـ تسبحات اربعه ـ بعد به رکوع میروی و 10 بار تسبحات اربعه میگویی. بعد از برخاستن از رکوع 10 بار تسبیحات اربعه میگویی. در سجدهی اوّل 10 بار تسبیحات اربعه میگویی. بعد از آن که سر از سجدهی اوّل برداشتی 10 بار تسبیحات اربعه می گویی. در سجدهی دوم 10 بار تسبیحات اربعه میگویی و سرانجام، بعد از آن که سر از سجدهی دوم برداشتی 10 بار تسبیحات اربعه می گویی.[ کافی ،ج3،ص465-466]
حضرت رضا علیه السّلام فرمود:
در رکعت اوّلِ نماز جعفر سورهی زلزال، در رکعت دوم سورهی عادیات؛ در رکعت سوم سورهی نصر؛ و در رکعت چهارم سورهی توحید خوانده شود.[ کافی ،ج3،ص465]
طریقهی مختصر کردن نماز جعفر طیّار
ابان گفت: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: هر کس عجله دارد، میتواند نماز جناب جعفر را بدون تسبیحات بخواند، سپس تسبیحات را در حالی که به دنبال کارهای خود میرود بگوید! [ وسائلالشیعة ،ج 8 ،ص 60 به نقل از کافی]
حضرت صادق علیه السّلام به ابابصیر فرمود: اگر عجله داشتی، نماز جعفر را بدون تسبیحات بخوان و سپس قضای تسبیحات را بهجا آور.[ وسائلالشیعة ،ج 8 ،ص60- 61]
مرحوم آیت الله محمّد تقی موسوی اصفهانی(متوفّی 1348 ه ق) در کتاب سراج القبور مینویسد:
اگر فردی کار تعجیلی دارد، جایز است که اصل نماز (جعفر) را بیتسبیحات بخواند، و بعد از نماز تسبیحات را بخواند ـ اگر چه در حال راه رفتن باشد .[ سراج القبور ، فصل11]
مرحوم آیت الله میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی(متوفّی 1370 ه ق) در کتاب فوز اکبر و پس از تأکید بر خواندن نماز جناب جعفر علیه السّلام در شب نیمهی شعبان مینویسد:
یک قسمِ مختصر و آسان این نماز آن است که 4 رکعت به دو سلام خوانده شود، و بعد از چهار رکعت، سیصد مرتبه بگویند: «سُبْحَانَ اللهِ ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ ، وَ اللهُ أَكْبَر».[ فوز اکبر،ص203]
💕💕💕
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالیُ بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
✨حضرت محمد (ص) فرمودند:
به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على (ع) هدايت مىيابيد و به وسيله حسن احسان مىشويد و به وسيله حسين خوشبخت مىگرديد و بدون او بدبخت. بدانيد كه حسين درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مىكند.✨
❤️خدا به پیامبر فرموده 7چیز را از من بخواه:
🌷1.علم زیاد:
قل رب زدنی علما...114طه
🌷2.آمرزش گناهان:
قل رب اغفر وارحم وانت خیرالراحمین..118مومنون
🌷3.از شر شیطان به من پناه ببر:
قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین.97 مومنون
🌷4.منزل بابرکت:
قل رب انزلنی منزلا مبارکا...29 مومنون
🌷5.توفیق صداقت:
قل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانانصیرا..80اسرا
🌷6.آمرزش برای والدین:
قل رب اغفرلی ولوالدی وارحمهما کماربیانی صغیرا...24اسرا
🌷7.اگرعذاب گنهکاران را نشانم دادی،
من از آنان نباشم:
قل رب اما ترینی مایوعدون رب فلاتجعلنی فی القوم الظالمین.93 و94 مومنون
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷رهبرمعظم انقلاب:
گاهی در بن بست ها خداوند راهی باز میکند که هیچ اندیشه بشری فکرش به آن نمی رسد
اگر ڪسے
بہ این باور برسد
ڪہ غیر از "خدا "
بہ ڪسے احتیاج ندارد
خداوند هــم او را
بہ غیر خودش
محتاج نخواهــد ڪرد
💕💕💕
❣ #سلام_امام_زمانم❣
خودم را به تـ♥️ــو
منسوب می دانم با لفظ #شیعه
نمی دانم این #انتساب را
از جنس یعقوب بدانم
یا از جنس برادران یوسف⁉️
منتظر دل سوخته ات💔 هستم؟
یا باعث و بانیِ
به چاه #غیبت افتادنت!
ادعای #انتظارت را دارم
اما در مواقع اضطرار به "غیر از تو"
پناه می برم!!!
#وای_بر_من اگر اینگونه باشم😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفـرج🌸🍃
🌷✨دریافت انرژی الــهــی✨🌷
🌸خـــــدایا یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم،درکش کنم
🌸یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم!
چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم
🌸یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم" یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم یادم بده چشمانم را روی بدیها و تلخیها ببندم چرا که چشمان زیبا، بیشک زیبا میبینند.
الــهــی آمین🙏🏻
💕💕💕
یک قرار ملی: "عید ما، بعد از شکست کرونا"
چند روز دیگر عید نوروز از راه می رسد و ایران، هنوز درگیر بیماری فراگیر و مرگبار کروناست. نگرانی جدی این است که بخشی از مردم در روزهای عید قرنطینه خانگی را رعایت نکنند و به دید و بازدید بروند و ناگهان با انفجار اتمی کرونا مواجه شویم؛ آنگاه دیگر حتی امکانات پزشکی کشور نیز جوابگو نخواهد شد و آخرین نوروز قرن جای، به یک فاجعه انسانی تبدیل می شود.
پیشنهاد می کنیم این عید را از طریق تلفن و اینترنت با همدیگر در تماس باشیم و به دیدار کسانی که دوست شان داریم نرویم تا آنها را در معرض ویروس کرونا قرار ندهیم. بدانیم که این عید بر خلاف همه هزاره های گذشته، دوست داشتن در ندیدن است و عید دیدنی یک ظلم بزرگ.
"عید ما بعد از شکست کرونا" ؛ این را شعار خود قرار دهیم و یک قرار ملی بگذاریم که عید امسال را موکول کنیم به زمانی که ویروس کرونا در کشورمان از بین رفته است.
امسال در روزهای عید، دور هم بودن در خانه را تجربه می کنیم و "حول حالنا الی احسن الحال" را به نیت ریشه کنی بیماری کرونا و بهبود حال همه مبتلایان زمزمه کنیم.
💕💕💕
#ڪلام_شهیدمحسن_حججی
براے ولایت...🍃
ان شاالله شهادتم صدق
گفتارم راگواهـےمـےدهد..
شک نکنید ومطئمن باشید👌
راه ولایت همان راه علیست
رهبر برحق #سیدعلیست ...
💕💕💕
لِلكِرامِ فَضيلَةُ المُبادَرَةِ إلی فِعلِ المَعروفِ وإسداءِ الصَّنائعِ
فضیلتِ شتاب به سوی نیكوكاری و احسان، از آنِ بزرگواران است
#امام_علی_علیه_السلام
#میزان_الحکمه_جلد10_صفحه94
گویند چون خزانه انوشیروان عادل
را گشودند ، لوحی دیدند که پنج سطر
بر آن نوشته شده بود :
هر که مال ندارد ، آبروی ندارد
هر که برادر ندارد ، پشت ندارد
هر که زن ندارد ، عیش ندارد
هر که فرزند ندارد ، روشنی چشم ندارد
و هر که را هم
این چهار ندارد ، هیچ غم ندارد ...!
« عبید زاکانی »
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام
🍃روزتان
🌸باطراوت
🍃چون باران
🌸افکارخوبتان
🍃سبز و پایدار
🌸لحظه هایتان
🍃شاد و پرخاطره
🌸بارش الطاف خدا
🍃درلحظه لحظه زندگیتان
🌸روزتان پرازعشق و زیبایی
پروانه های وصال
#برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی💖 قسمت 41 🔹🔗🔸🔗🔹 #برای_عبد_شدن 8 ⬅چرا اغلب افراد، کارای خوب خو
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی💖
قسمت 42
🔷✅🔷🔴💠
#برای_عبد_شدن 9
"ترک تکبر"
🔶یکی از نیازهای پنهان انسان👇
«بزرگ شدن» هست.
همۀ انسانها دوست دارن بزرگ بشن💂👮👳👲👧👨👩
بچه ها رو حتما دیدید که مثلا کفشای بزرگ ترا رو میپوشه!👠👧
✅این نیاز بشر هست.
👈 پس یک کشش ذاتی نسبت به ⬅"بزرگ شدن" در وجود انسان قرار داده شده.
✅ برای همین همۀ ما
«میل به بزرگ شدن» داریم
⬅ اصل این تمایل هم چیز خوبی هست
اما باید دید ما از چه راهی میخوایم به این تمایل خودمون پاسخ بدیم؟🤔🤔🤔
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_شانزدهم وقتے فاطمہ منو دید نسبت بہ پوششم چیز خاصے نگفت. فقط صدام ڪرد: -
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_هفدهم
یڪ روز اتفاق عجیبے افتاد…اتفاقے ڪہ انگاربیشتر شبیہ یڪ برنامہ ے از پیش تعیین شده بود تا اتفاق!!در ماشین ڪامران نشسته بودم ومنتظر بودم تا او از آبمیوه فروشے اے ڪہ خیلے تعریفش را میڪرد برگردد ڪہ آن طلبہ را دیدم ڪہ با یڪ ڪیف دستے از یڪ خیابان فرعے بیرون آمد و درست در مقابل ماشین ڪامران منتظر تاڪسی ایستاد. همہ ے احساسات دفن شده ام دوباره برگشتند.سینہ ام بقدرے تنگ شد ڪہ بلند بلند نفس میڪشیدم.دست نرم ڪامران دستم رو نوازش ڪرد:عسل خوبے؟! زود دستم را ڪشیدم! اگر طلبہ این صحنہ را میدید هیچ وقت فراموش نمیڪرد.با من من نگاهش ڪردم وگفتم:
-نہ ڪامران حالم زیاد خوب نیست. . حالت تهوع دارم!
او دستپاچہ ظرف آبمیوه رو بہ روے داشبورد گذاشت و نمیدونم بهم چے میگفت..چون تمام حواسم بہ اون طلبہ بود ڪہ مبادا از مقابلم رد شہ.با تردید رو بہ طلبہ اما خطاب بہ ڪامران، گفتم:
-میشہ این طلبہ رو سوار ڪنیم وتا یہ جایے برسونیم؟!
ڪامران با ناباورے وتردید نگاهم ڪرد.انگار میخواست مطمئن بشہ ڪہ در پیشنهادم جدے هستم یا او را دست مے اندازم.وقتے دوباره خواهشم را تڪرار ڪردم گفت:
-دارے شوخے میڪنے؟ چرا باید اونو سوار ماشینم ڪنم؟ دنبال دردسر میگردے؟
من هیچ منطقے در اون لحظہ نداشتم.میزان شعورم شاید بہ صفر رسیده بود.فقط میخواستم عطر طلبہ رو ڪہ براے مدتے طولانے تر حس ڪنم.
با اصرار گفتم:
-ببین چند دیقہ ست اینجا منتظر یڪ تاڪسیه.هیچ ڪس براش نمے ایستہ
اوبا نیشخند ڪنایہ آمیزے گفت:
-معلومہ! از بس ڪه دل ملت از اینا خونہ.با عصبانیت بہ ڪامران نگاه ڪردم..خواستم بگم آخہ اینا بہ قشر تو چہ آسیبے رسوندند؟!تو مرفہ بے درد ڪہ عمده ے ڪارت دور زدن تو خیابونهاے بالا و پایینہ وشرڪت تو پارتیهای آخرهفتہ چہ گلایہ اے از این قشر دارے؟ اما لب برچیدم و سڪوت ڪردم..ڪامران خشم وناراحتیمو از نگاهم خواند و نفسش رو بیرون داد و چند ضربہ ای بہ فرمانش ڪوبید و از ماشین بصورت نیم تنه پیاده شد و روبہ طلبہ ے جوان گفت:
-حاج آقا ڪجا تشریف میبرے؟
من حیرت زده از واڪنش ڪامران فقط نگاه میڪردم بہ صورت مردد و پراز سوال طلبہ.ڪامران ادامہ داد:
-این نامزد ما خیلے دلش مهربونہ .میگہ مثل اینڪہ خیلے وقتہ اینجا منتظرید. اگر تمایل داشتہ باشید تا یڪ مسیرے ببریمتون…
اے لعنت بہ طرز حرف زدنت!! مگر قرار نبود ڪسے خبرداره نشہ من دوست دخترتم! حالا منو نامزد خودت معرفے میکنے؟ اون هم در حضور مردے ڪہ با دیدنش قلبم داره یڪجا از سینہ بیرون میزند؟!؟
طلبہ نیم نگاهے بہ من ڪہ او را خیره نگاه میڪردم ڪرد و خطاب بہ ڪامران’ گفت:ممنونم برادرم.مزاحم شما نمیشم. ڪامران اما جدے بود.انگار میخواست هرطورشده بہ من بفهماند که هرخواستہ اے از او داشته باشم بهش میرسم
-نترس حاج آقا! ماشینمون نجس نیست! شاید هم ڪثر شانتون میشہ سوار ماشین ما بشینید!
اخم ڪمرنگے بہ پیشانے طلبه نشست .مقابل ڪامران ایستاد.دستے بہ روے شانہ اش گذاشت و با صداے صمیمانہ ومهربانش گفت:
-ما همہ بنده ایم، بنده ے خوب خدا.این چہ فرمایشیہ ڪہ شما میفرمایید.همین قدر ڪہ با محبت برادرانہ تون از من چنین درخواستے ڪردید براے بنده یڪ دنیا ارزشمنده.من مسیرم بہ شما نمیخوره. از طرفے شما با همسرتون هستید ودلم نمیخواد مزاحم خلوتتون بشم.!
این رو ڪہ گفت بقول مهرے الو گرفتم!! نفسم دوباره بہ سختے بالا و پایین میرفت؟!تازه شعورو منطقم برگشت!! آخہ این چہ حماقتے بود ڪہ من ڪردم؟چرا از ڪامران خواستم او را سوار ڪنہ؟ اگر او منو میشناخت چہ؟
واے ڪامران داشت چہ جوابے میداد؟!چہ سر نترسی دارد این پسر.
-حاج آقا بهونہ نیار.من تا یڪ جایے میرسونمتون.ما مسیر مشخصے نداریم . فقط بیخود چرخ میزنیم! این خانوم هم ڪہ میبینید دوست دختر بنده ست. نہ همسرم.
وااے واے واے…سرم را از شدت خشم و ترس و شرم پایین انداختم .ڪاش میشد فرار ڪنم..
صداے طلبہ پایین تر اومد:خدا ان شالله هممون رو هدایت ڪنہ.مراقب مسیر باش برادرم.ممنون از لطفت.یاعلے..
سرم رو با تردید بالا گرفتم.ڪامران داشت هنوز بہ او ڪہ از خیابان رد میشد اصرار میڪرد و او بدون نیم نگاهے خرامان از دید ما دور میشد.بغض تلخے راه گلوم رو دوباره بست.این قلب لعنتے چرا آروم تر نمیڪوبید؟ ! اخ قفسہ ے سینہ ام…!!!
ادامہ دارد…
نویسنده:#ف_مقیمی
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_هفدهم یڪ روز اتفاق عجیبے افتاد…اتفاقے ڪہ انگاربیشتر شبیہ یڪ برنامہ ے ا
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_هجدهم
ڪامران با یڪ نفس عمیق ڪنارم نشست و تا تہ ابمیوه اش رو سرڪشید
-بفرما!! اینهمہ اصرار ڪردم اما راضے نشد.تو واقعا فڪر ڪردے امثال این ملاها میان سوار ماشین ما بشن؟! هہ! باورڪن بدبخت ترسید بریم یهہ گوشہ خفتشو بچسبیم سرشو زیرآب ڪنیم سوار نشد.. مخصوصا با اینهمہ اصرار من حتما فڪر ڪرده یڪ ڪاسہاے زیر نیم ڪاسہ ست…ههههههہ
دندان هامو با خشم به هم میسابیدم.
– صداے نفس هام از صداے خودم بلندتر بود!
-هم هم چرا بهش گفتے من دوست دخترتم؟
اوفهمیده بود عصبانیم. سعی میڪرد با خنده هاے متعجبانہ اش بهم بفهماند ڪہ احساسم بے معنیست.
-خب توقع داشتے بگم خواهرمے؟! معلومہ دیگہ.تو دوست دخترمے
صدامو بالاتر بردم..با نفرت به صورتش زل زدم:
– پرسیدم چرا بهش گفتے من دوست دخترتم؟!
حسابے شوڪہ شده بود.بہ من من افتاده بود
-من من نمیدونستم ناراحت میشے!
-بهت گفتہ بودم ڪہ حق ندارے بہ ڪسے بگے من دوست دخترتم
-خب ارههہ ولے قرار بود این تا زمانے باشه ڪہ بهم اعتماد ندارے!
ابروے سمت راستم بالا رفت و با خشم گفتم:
-و چیشد ڪہ فڪر ڪردے بهت اعتماد دارم؟
حالا آثار خشم وبهت زدگے در صورت او هم نمایان ترشد:
-ما مدتهاست باهمیم!! اگر بہ من اعتماد ندارے چطور اینهمہ مدت…
نگذاشتم حرفش رو تمام ڪند و در حالیڪہ ڪیفم رو از صندلے عقب برمیداشتم گفتم:
-همہ چیز بین ما تموم شد! وبدون اینڪہ صداے ڪامران رو بشنوم پیاده شدم و بہ همون مسیرے ڪہ آن طلبہ روان شده بود،رهسپارشدم! ڪامران خیلے صدایم ڪرد..اما من چیزے نمیشنیدم.اصلا نمیخواستم بشنوم. من فقط رد عطرو دنبال میڪردم! آه چقدر دلم مسجد میخواهد!!
ساعتے بعد مقابل در مسجد بودم.اما درهاے مسجد بہ رویم بستہ بود.صداے غضب آلود مسجد را میشنیدم:
-ای زن بوالهوس بے حیا! بخاطر هوست از درم بیرون رفتے و حالا بخاطر همان هوس برگشتی؟ ! برگرد از راهے ڪہ آمده اے .!برگرد!! !!
وقتے دید منصرف نمیشم وخیره بہ در بسته ماندم از خدا خواست باران بفرستد.باران بدون مقدمہ چون سیلے بہ سرو صورتم میڪوبید و من با نا امیدے از خدا خواستم زودتر اذان بگوید ودر برویم باز شود.ساعتم را زیر ذرات درشت باران نگاه ڪردم.ساعت سہ بود و تا اذان دوسہ ساعتے باقے مانده بود.! زنگ زدم بہ فاطمہ! شاید او تنها پنااه من زیر باران باشد.
چندبوق ڪہ خورد صداے زنانه ے مسنے پاسخ داد:
-بلہ
با تردید بعد ازسلام سراغ فاطمہ را گرفتم.نڪند فاطمہ تمایل نداشته با من صحبت ڪند؟! اما آن زن ڪہ خودش را مادر فاطمہ معرفے ڪرد گفت:
-فاطمہ تازه مسڪن خورده، خوابیده.
با تعجب پرسیدم؟ ! مسڪن؟ ! مگر مریضہ خداے نڪرده؟!
-مگہ شما نمیدونید؟!فاطمہ تصادف ڪرده! پا وسرش از چند ناحیہ شکستہ. بخاطرش چندروز بسترے شد..
دیگر چیزے نمیشنیدم.زبانم بند آمده بود.آدرس را گرفتم و بدون فوت وقت رفتم دم در خانہ شان.قبل ار فشار زنگ روسریم را جلو ڪشیدم. آینہ ے ڪیفے خودم رو درآوردم.رژم را با دستمال پاڪ کردم ودستمال رو مانند سمباده به روی صورتم ڪشیدم.زنگ را زدم.لحظہ اے بعد مادرش در را باز ڪرد. با دیدن من حسابے جاخورد.انگار انتظار یڪ دختر با وقار چادرے را میڪشید!
ادامہ دارد…
نویسنده: #ف_مقیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی شیر خدا یا شاه مردان😍👍👌❤️
سکوت کن...
فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری،
این مردم از سکوت
کمتر داستان می سازند...!
سکوت خطر ناکتر از حرف های نیشدار است !!
بدون شک کسی که سکوت می کند ،
روزی حرف هایش را سرنوشت به شما خواهد گفت ..
گاهی سکوت
شرافتی دارد که گفتن ندارد ...
سکوت در اثر بستن دهان نیست؛
در اثر باز کردن فکر است،
هر چه فکر بازتر، سکوت بیشتر،
هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر
💕💕💕