eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
21.4هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_شصت_و_هشتم جواب تلفنهای فاطمه رو یک درمیون میدادم  چون در تمام اونها ی
کلید رو توی قفل چرخوندم. ‍ ‌ ‌ صحنه ای که دیدم باور کردنی نبود! نسیم ومسعود به همراه کامران مقابلم ایستاده بودند! کامران یک سبد بزرگ گل در دستش بود و با چشمانی زلال و پر جنب و جوش نگاهم میکرد. از فرط حیرت دهانم وا مونده بود. مسعود با کنایه خطاب به چادر سرم گفت:تعارفمون نمیکنی بیایم داخل خاله سوسکه؟ کم کم حیرت جای خودش رو به عصبانیت داد. نگاه سرد و تندی به مسعود ونسیم کردم و گفتم: فکر نمیکنید باید از قبل خبرم میکردید؟ نسیم با لحن لوسی گفت: _عزیزم باور کن ما هم به اصولات و مبانی اخلاق وفاداریم ولی وقتی تلفنت خاموشه وهیچ راه ارتباطی وجود نداره مجبور شدیم به درخواست آقا کامران بی خبر مزاحمت بشیم. خواستم جواب نسیم رو بدم که کامران با صدایی محجوب گفت: تقصیر من شد عزیزم.ببخش اگه بی خبر اومدیم. ظاهرا اونها اومده بودند که میهمانم باشند ولی من دلم نمیخواست اونها از پاگردم جلوتر بیان! هرآن احتمال میرفت فاطمه از راه برسه و ممکن بود هزار و یکی فکر ناجور درموردم کنه!ولی آخه چطور میتونستم اینها رو از در خونم دک کنم؟! مسعود باز با کنایه به چادرم گفت:خاله سوسکه برید کنار ما بیایم تو!! نسیم در حالیکه در رو هل میداد و داخل میومد گفت : واای اون چیه حالا سرت انداختی؟! نکنه موهات بهم ریختست میترسی کامران فرار کنه؟ با حرص دندونهامو روی هم فشار دادم.و از کنار در عقب رفتم.کامران تردید داشت که داخل بیاد. بازهم صدرحمت به شعور وادب او! او حسابی به خودش رسیده بود یک کت اسپرت آبی تنش بود و شلوار سورمه ای.موهای خوش حالتش رو کمی کوتاه تر کرده و همه رو به سمت بالا سشوار کشیده بود.با این طرز  پوشش و آرایش خیلی شباهت به دامادها پیدا کرده بود.مسعود دست او رو گرفت وگفت بیا دیگه داداش!! کامران با دلخوری گفت:فکر نمیکنم صاحبخونه رغبتی داشته باشه به دعوتمون! مسعود نگاهی معنی دار بهم کرد. من روم رو ازشون برگردوندم وبا حالت تشویش وناراحتی دور تر از نسیم روی مبل تک نفره نشستم. مسعود دست کامران رو گرفت و داخل آورد. کامران سبد گل رو در حالیکه روی میز میگذاشت در مبل همجوارم نشست.بینمون سکوت سردی حاکم شد.دلم شور میزد.اگر الان فاطمه می اومد و اینها رو میدید چه فکری درموردم میکرد؟ اصلا باور میکرد که اینها خودشون، بی اجازه ی من وارد این خونه شدند؟ از جا بلند شدم ودر حالیکه به سمت آشپزخونه  میرفتم نسیم رو صدا کردم. اونها حق نداشتند که آدرس منو به کامران بدن! این کار اونها کاملا نشون میداد که اونها شمشیرشون رو از رو بستند! چند لحظه ی بعد نسیم در آشپزخونه ظاهر شد.و در حالیکه با چادرم ور میرفت گفت:بله خان جووون؟ چادرم رو از زیر دستش کشیدم  وبا غیض گفتم: _به چه حقی آدرس منو به کامران دادید؟ مگه از همون اول قرار براین نبودکه هیچ کس آدرس منو نداشته باشه؟ او خیلی خونسرد گفت:همیشه که شرایط یک جور نیست! با عصبانیت گفتم:یعنی چی؟ پس این یک جنگه آره؟اونشب که از در خونه رفتی میدونستم دیر یا زود زهرتو میریزی.خیلی زود از خونه ی من گم شید بیرون.از همون اولشم اشتباه کردم راتون دادم. او باز هم با خونسردی لج در بیاری جای جواب دادن در یخچالم رو باز کرد و در حالیکه داخلش رو نگاه میکرد با تمسخر گفت:یخچالتم که خالیه! فک کردم یک کیس بهتر پیدا کردی! با این وضعیت قراره دست از شغلت برداری؟ از شدت ناراحتی و عصبانیت داشت منفجر میشدم. دریخچال رو بستم و در حالیکه او را هل میدادم گفتم:بهت گفتم از خونه ی من برید بیرون! او با خنده ای عصبی لپم رو کشید و گفت:جوووون!! نازی!! ببین چقدر عصبانیه! بعد چهره ی اصلیش رو نشون داد و در اوج بدجنسی تو صورتم اومد که :چرا خودت بیرونمون نمیکنی؟! وبعد با خنده ی حرص دربیاری به سمت پذیرایی رفت وخطاب به اونها گفت:هیچ وقت یخچال عسل خالی نبوده! ولی طفلی از وقتی که بیکار شده واقعا به مشکل برخورده!! حیوونی بخاطر همین ناراحته!!دوس نداره پیش مهمون به این عزیزی شرمنده شه!! کامران گفت:پذیرایی احتیاجی نیست. من برای دیدن خود عسل اومدم. نسیم گفت:منم بهش گفتم! ولی عسله دیگه.. کنار کابینتها روی زمین نشستم و سرم رو محکم توی دستم بردم. خدایا چرا باهام اینطوری میکنی؟ هنوز بسم نیست؟ من که توبه کردم.!! هر سختی ای هم به جون میخرم ولی دیگه قرار نشد آبرو و امنیتم رو وسیله ی آزمایشات کنی..حالا چیکار کنم؟ اگه الان فاطمه بیاد چه خاکی به سرم بریزم!!؟؟؟ تو خبرداری که اونها سرخود اومدن داخل فاطمه که خبر نداره!! اشکهام یکی پس از دیگری از روی گونه هام پایین میریخت و چادرم رو خیس کرد.احساس کردم کسی کنارم نشست.با وحشت صورتم رو بالا بردم.کامران با مهربانی ونگرانی نگاهم  میکرد.. ادامه دارد… نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش بشود جشن نیمه شعبان را با حضور شما جشن گرفت دلتنگ شماییم، بیایید آقا ... 😔😔
جان‌است حسین و همه‌جانانه‌ی اوییم شمع است حسین و همه پروانه اوییم گر هست حسین بن علی شافع فطرس ما را چه غم‌است؟ عبدِ درِخانه‌ی‌اوییم 💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 مولودی امام حسین (علیه السلام) 🌸 ولادت امام حسین (علیه السلام) مبارک 🌹 حاج محمود کریمی
امشب شب میلاد حسین است حسین اندر همه جا یاد حسین است حسین خوانند همه ناد علی لیک علی امروزبه لبش ناد حسین است حسین 🎊میلادآقا امام حسین(ع) برشما عزیزان مبارک🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب دعا میکنم خدای بزرگ نصیبتان کند هر آنچه از خوبی ها آرزو دارید، لحظه هاتون آروم شبتون بخیر خوابتون شیرین آسمون دلتون روشن درپناه خداباشید 🌟شبتون بخیر و آرام🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶🔹بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🔹🔶 🍃✨دعای معرفت ✨🍃 دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى 🍃✨ دعای غریق ✨🍃 دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮ ✨ امام حسین (ع) فرمودند: هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امـروز براتون يک دنیا زیبـایی يک آسمان لطف خدا یک لب خنـدان یک قلب عاشـق یک خونه ی دل پراز صفـا آرزومنـدم سلام دوستان خوبم✋ صبحتون بخیر و شاد🌸
❤️به نام خدا ❤️ 🌷چهارپاداش خدابه حضرت یوسف ع به خاطرعفت وفرارازگناه: 🌷۱.حفظ آبروی یوسف باشهادت دادن نوزادبه نفع یوسف...........‌....... .۲۷یوسف 🌷۲.علم تعبیر خواب بهش داد.۲۱یوسف 🌷۳.اوراعزیز مصرکرد...............۵۶یوسف 🌷۴.زلیخاراجوان کردوبه او داد. 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیر گاهیست که ما تشنه ی دیدار توایم قد رعنا بنما، جمله خریدار توایم گر چه با دست و زبان موجب آزار توایم گل نرگس نظری، ما همگی عاشق دیدار توایم 🌻اللهم عجل لولیک الفرج🌻
🌸یابن الحسن(عج) اے ناگهان تر از همہ اتفاق ها پایان خوبِ قِـصہ تلخِ فراق ها اے وارثِ شڪوه اساطیر، جلوه ڪن تا گُم شود اُبهَتِ این ادعاها
🌸ایام نشاط و شور امت آمد 🌸هنگام سرور و اخذ حاجت آمد 🌸روز سه و چهار ,ماه شعبان 🌸از جانب حق سه پیک رحمت آمد 🌸میلادحسین است وابوالفضل وعلی 🌸یعنی که سه منشأ سعادت آمد 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها زمانى "صبور" خواهى شد، كه صبر را يک "قدرت" بدانی نه يك "ضعف" آنچه ويرانمان مى كند، روزگار نيست! حوصله ی " كوچك " براى " آرزوهاى بزرگ "ماست 💕💕💕
بی تفاوت باش! گاهی بی تفاوتی بی اندازه خوب است... خودت را بزن به آن راه، به نشنیدنِ آن چه که دوست نداری ، ندیدنِ آن چه که هرگز نمی خواهی؛ در لحظه نفس بکش، در اکنون زندگی کن! رویاهایت،آرزوهایت؛ عشق را همین امروز جستجو کن! تمامِ زندگی را در همین امروز خلاصه کن! مهم این است که همه جوره حالِ دلت خوب باشد که بخندی ، عشق بورزی ، دوست بداری و دوست داشته شوی... مهم تر این که با خودت سخت رفاقت کنی؛ گاهی فقط ذره ای ژستِ بی تفاوتی؛ کاری تر از هر علاجی است! 💕💕💕
آنتن زندگی تون رو روی انگیزه و انرژی مثبت تنظیم کنید مطمئن باشید میتونید تمام کانالهای خوشبختی رو ببینید کانالهای : سلامتی🌽 برکت🌾 عشق🌰 و.........🍇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا