eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
21.3هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام بود و نبودم وجود مادر بود کسی که مظهر عشق بود، مادر بود برای من به جهان هزار رنگ و فریب کسی که مونس وغمخوار بود مادر بود برای راحتی من چه رنج ها نکشید کسی که موی سفید روی سفید بود مادر بود به وقت بیماری بی قرار او به برم کسی که دست بر سرم میکشید مادر بود به نیمه های‌ شب و با صدای گریه من کسی که با هراس ز جا می پرید مادر بود به کوچه و برزن یا به وقت خطر کسی که با شتاب در پی‌ام می دوید مادر بود چو پای من به زمین گاه می لغزید کسی که از ته دل آه میکشید مادر بود 🖤ذکر صلوات و فاتحه ای به روح آسمانی مادر سردار شهید محمد مهدی حمیدی 🖤
"پنجشنبہ است" آنهایے ڪہ مهلت دنیایشان تمام شده در آن سوےمرزهاےمرگ منتظرند.. درےغ نڪنیم تمام اموات را خصوصا آنها ڪہ "بہ گردن ما حق دارند" را مهمان ڪنیم بہ فاتحہ و "صلواتے و یا خیراتے"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . 🌱🕊 مےگفت: یہ‌مـومن‌غمٰش‌توے‌دلشـٰہ هروقٰت‌دید‌ے‌دلِت‌میخٰواد‌ شڪایت‌ڪنے، غمتـو‌بہ‌یڪے‌‌بگے‌، یعنٰے‌‌هنـوز‌تاآرامـش‌ایمـٰان‌فـاصلٰہ‌دارے، وقتے‌آرامـش‌و‌امنیتـشو‌حِس‌ڪردے، میبیـنٰےانگآربیـن‌دو‌دسٰت‌محبتٰـش‌گرفتٰتـ.. وآرومٰتـ.. میڪنہ..! اون‌آرومـ میڪنہ‌درد‌یـادت‌میـره..، بعـدمیبیـنٰےاصلٰا‌دلت‌نمیخـواد‌شڪایت احـوالٰتـ.. روبہ‌ڪسے‌ڪنے♡🙃 . . | :) | 💕💕💕
yekta-32.mp3
3.01M
. ✅ دو جایی که حاج حسین یکتا کم آورد ✍️ خاطرات شهدا .
هدایت شده از پروانه های وصال
آقا جان شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج شب بخیر مهدی جان🙏 @parvaanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
4.38M
الهـی در جـلال رحمانی.. در كمال سبحـانی.. مهـربانا تقدیر دوستانم را زیبـا بنویس خوابی آرام خیالی آسـوده و فردایی پراز موفقیت برایشان رقم بزن شبتـون آروم 🌙
هدایت شده از پروانه های وصال
شب جمعه دلـــــــم دارد هوای تکیه بر شش گوشه عشق بـــرات کربـــلای ما فقط یک خط امضــــــای تو را کم دارد آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدایی که مهر او قوت قلب ما، و یاد او راحتی روح ماست، آباد آن زبان که بر آن ذکر اوست، آزاد آن کس که وی دربند اوست! 🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻
سلام علی آل یاسین✋🌸 دلم رابه تو میسپارم ای وعده ی خدابر زمینیان دلم که پیش تو باشد گم نمیشود دلتنگ نمیشود سیاه نمیشود مابه بهترین مامن این زمین دل سپرده ایم👌
کنید ماتمیان گریه در عزای حسن که شد بلند به ماتم زنو لوای حسن اگر گذشت محرم رسیده ماه صفر حسینیان بخروشید در عزای حسن ◾️شهادت امام حسن مجتبی(ع) بر شما خوبان تسلیت باد◾️
شهیداحمد کاظمی: اگر می خواهید تاثیر گذار باشید... اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید ؛ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم.
🌷به نام خدا وبا سلام 🌷۸ نعمت بهشت در سوره حجر 🌷آن المتقین فی جنات وعیون... ۱.باغ ها وچشمه ها 🌷ادخلوها بسلام آمنین ۲.سلامتی ۳. امنیت 🌷ونزعناها مافی صدورهم من غل ۴.پاک شدن ازآلودگیهای روحی وقلبی 🌷اخوانا، علی سرر متقابلین ۵.باهم دوست وبرادرند ۶.روبروی هم تکیه داده اند 🌷لایمسهم فیها نصب ۷.هیچ رنج وناراحتی بهشون نمیرسد 🌷وماهم منها بمخرجین ۸.ابدی است وازآن خارج نمی‌شوند ۴۵ تا۴۸ حجر 💕💕💕
🌠☫﷽☫🌠 🔴پیشگویی ۱۴ سال پیش رهبر انقلاب از قدرت شفاعت حاج قاسم ✍ در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴: داماد بزرگ خانواده، جواد روح‌اللهی، از رهبر انقلاب درخواست می‌کند: که ان‌شاء‌الله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید. امام خامنه‌ای می‌گویند: ما چه‌کاره‌ایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند.... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال این‌ها باشیم. بعد رهبر انقلاب خم می‌شوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی می‌گویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله.... حاج قاسم سلیمانی سر پایین می‌اندازد و با دو دست صورتش را می‌پوشاند. بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند! همه می‌خندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالت‌زده سر به زیر انداخته. رهبر انقلاب ادامه می دهند : چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است.(یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشته‌اند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنری‌ست که ایشان دارند... بعضی‌ها خیال می‌کنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمی‌دانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بند‌هایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض می‌شود، تکلیف‌ها و نوع مجاهدت عوض می‌شود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم می‌شود مثل آدم‌هایی که وقتی جنگ بود، در خانه‌هایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا می‌کردند.)) لحظاتی سکوت می‌شود و جمعیت حاضر به فکر می‌روند. جواد روح‌اللهی [داماد خانواده]می‌گوید: چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول شفاعت خواستم. حاجی می‌خواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمان‌ها می‌گویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور! 📚منبع ؛کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵ ✅اخبار و تصاویر رهبر انقلاب
💠 امام حسن مجتبی علیه السلام: کسی که در قلبش رضا و خشنودی خدا باشد چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعای او هستم... شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت عرض میکنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیروزگذشت و امروزهم از راه رسید "خوب" یا بد امروزهم تمام میشود الهي امروز براتون"برکت"شادي" "آرامش"خوشبختي به همراه داشته باشه سلام دوستان خوبم✋ صبح آدینتون مهدوی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله! مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی، ‌ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی.. چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم ... و فکر کردیم شاکریم؟؟؟؟ 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 آقا گمنام ۶۱ دارین؟...۱۸ ساله...سومار...😭 مسئولان باید از این اشک‌ها خجالت بکشند. 😔
🌿〉 -برو‌گریه‌کُن ؛ التماسِ‌خدا‌کُن ؛ بگو‌نمیتونم‌از‌موقعیتِ‌گناه‌فرار‌کُنم اونقد‌این‌خُدا‌کریمه، که‌موقعیتِ‌گناهو‌فراری‌میده، تو‌فَقط‌میونِ‌گریه‌هات‌بگو؛ -دیگه‌نا‌ندارم‌پاشم؛ بگو‌میخوام‌گناه‌نکنمااا، زورم‌نمیرسه! 💕💕💕
سلام نمیدانم نویسنده این گزارش کیست؟ اما خیلی اثر گذار است : معرفت پشه‌ها برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است... می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند! کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند، و می رفتند، ما چه می دانیم جانبازی چیست... 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا