روز نهم ربیع الاول مصادف با آغاز ولایت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف ) است. در روایت گرانقدرى آمده است که این روز، روز نابودى دشمن خدا بوده و این روز و خوشحالى در آن فضیلت داشته و روز شادى پیروان آل محمد – رحمت خدا بر جمیع آنان باد – مى باشد و در میان شیعیان نیز این روز به همین مطلب مشهور شده است. البته سایر روایات این روایت را تایید نمى کند، ولى ممکن است بخاطر تقیه وقت را تغییر داده باشند. و با وجود این احتمال، دور نیست این دو وقت بگونه اى با هم منطبق باشند.
به هر صورت سزوار است دوستان آل محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شادى خود را در این روز بخاطر نابودى دشمن خدا آشکار کنند، اگر چه فقط بخاطر عمل به این روایت باشد و به نابودى او در این روز یقین نداشته باشند.
ولى با توجه به این که شادى براى از بین رفتن دشمنان فقط برازنده دوستان و علاقمندان است. بنابراین کسى که کارهاى او با دوستى و علاقه با اهل بیت سازگارى ندارد، سزاوار است به همراه شادى نمودن، بخاطر کوتاهى در انجام آداب و رسوم دوستى شرمگین باشد، و دست کم در شادى براى نابودى دشمن خدا و دشمن دوستان او کارهاى حرام را انجام نداده و شبیه دشمنان خدا نشود. زیرا مخالفت ضد دوست داشتن است و این مخالفت با خدا و این ضدیت آشکار، بر خلاف شادى بر نابودى دشمن مولى است.
در کتاب کلیات مفاتیح الجنان برای این روز مبارک اعمال مخصوصی ذکر شده است.
اطعام و شادمانی در روز نهم ماه ربیع الاول
مستحب است در این روز اطعام برادران مؤمن و خوشنود گردانیدن ایشان و توسعه دادن در نفقه و پوشیدن جامههاى نو و شکر و عبادت حق تعالى کردن و این روز روز برطرف شدن غمها است و روز بسیار شریفى است و چون روز هشتم ماه وفات امام حسن عسکرى علیه السلام بوده این روز روز اول امامت حضرت صاحب الزمان ارواح العالمین فداه و سبب مزید شرافتش خواهد بود
انفاق در روز نهم ماه ربیع الاول
روز نهم روز عید بزرگ و روز عید بقر است و از براى آن شرح بزرگى است که در جاى خود ذکر شده و روایتى نقل شده که هر که در این روز چیزى انفاق کند گناهانش آمرزیده شود.
* انتظار ظهور حضرت قائم(عج)
بر اساس تعالیم اسلامى یکى از وظایف مهم هر مسلمان، انتظار ظهور حضرت قائم(عج الله تعالی فرجه الشریف )
💕💕💕
دقت کردید
✍💎
انسانهای صادق به صداقت حرف هیچ کس شک نمی کنند و حرف همه را باور دارند.
انسانهای دروغ گو تقریبا حرف هیچ کس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند.
انسانهای امید وار هموراه در حال امیدوار کردن دیگرانند.
انسانهای ناامید همیشه آیه یاس می خوانند.
انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند.
انسانهای شریف همه را شرافتمند می دانند.
انسانهای بزرگوار بیشتر کلامشان، تشکر از دیگران است.
انسانهای بلند نظر هر کاری برای هر کسی می کنند باز هم با شرمندگی می گویند: ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد.
انسانهای تنگ نظر هر کاری برای هر کس انجام دهند، چندین برابر می ببینندش.
انسانهای با محبت در نهایت مهربانی همه را با جانم، عمرم, عزیزم خطاب می کنند.
انسانهای متواضع تقریبا در مقابل خواسته همه دوستان می گویند: چشم سعی می کنم.
اما انسانهای پر توقع انتظار دارند همه در مقابل حرف هایشان بگویند چشم.
انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.
انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات می گویند: نمی دانم
انسانهای نادان تقریبا در مورد هر چیزی می گویند: من می دانم!!!
با دانستن خصلت هایمان آنها را از خود دور کنیم تا سلامت و زیبایی مان درونی باشد.
💕💕💕
↬ ↫
═══✙🍃✨🍃✨🍃✙═══
🕊خـتمـــے فــــوق مجـــرب 🕊
🔰ختم جهت وسعت در امور مادی زندگی
🌸✨هرگاه احساس کردید که امورات زندگی شما به کندی چرخش می کند برای وسعتش و یا دوست دارید دارای حشمت شوید و خواسته باشید محبت و قدرت ایجاد کنید و از همه بالاتر درصدد ایجاد امنیت برای خود و خانوادتان می باشید پس این آیه کریمه را66مرتبه تلاوت نمایید
《 حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ 》
تا به مقاصد خود دست پیدا کنید . این آیه دارای خاصیت های زیادی است که لازم است لااقل روزی 8 بار خوانده شود✨
📚هزار و یک ختم ص 164
💕💕💕
چه سنگدل است
سیری که
گرسنه ای را نصیحت میکند
تا درد گرسنگی را
تحمل کند....
💕💕💕
💕واقعا زیباست .....
در حیرتم از "خلقت آب "
اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند
اگر با آتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند.
اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند.
اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند.
اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود.
ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد.
دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تأثیر پذیر است، و در تنهایی مرده وگرفته است...
"باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم...
💕💕💕
برای هیچکس آنقدرها مهم نیست که تو تا چه اندازه غمگینی و داری لابلای نقاب آرامش و سکوتت چقدر رنج میکشی.
انسانها فقط چهرهی خندان و روی گشادهی تو را میخواهند. برای هیچکس تحمل یک چهرهی گرفته و یک حال نگران، منفعتی ندارد. انسانها معمولا در روزهای آسانی کنار تو میمانند، روزهای سخت، آدمهای سخت و دوستان سخت و رفیقهای سخت میخواهد...
ولی تو آدمها را دوست داشته باش، حتی اگر برای هیچکدامشان اهمیتی نداشته باشد که تو درست همین لحظه که آرام و خونسرد مقابلشان ایستادهای، در اعماق کدامین پرتگاه اندوه، داری دست و پا میزنی...
.
نرگس صرافیان طوفان
💕💕💕
#منتظرانہ💚
😔خـــــجالت میڪشم
اسمم را گذاشتــــــه ام : #مـــــنتظر
☝️اما زمـانے ڪه
دفـــــتر انتظارم را ورق
میزنم مے بینم ؛
فضاے مجــــازے را بیشتر از امامم
میشناسم !😔
حتے گاهے صبح آفتاب نزده آنها را چِـــڪ میڪنم ...
امــــا عهــدم را نــــه...❗️
در قنوت نمازهایمان براے " مهدے فاطمه "
دعا ڪنیم ...💕
#اللهمعجـللولیڪالفرج
💕💕💕
پسری تصميم به ازدواج گرفت ، ليستی از اسامی دوستانش را كه بيش از 30 نفر بودند را به پدرش داد و از او خواست كه با دوستانش تماس بگيردو آنها را برای روز عروسی دعوت كند ، پدر هم قبول ميكند
روز عروسی ، پسر با تعجب میبیند كه فقط شش نفر از دوستانش آنجا هستند ،بشدّت ناراحت شد و به پدرش گفت من از شما خواستم تمامِ دوستانم رادعوت كنيد اما اينها كه فقط شش نفر هستند
پدر به پسر گفت ، من با تك تك دوستانت تماس گرفتم و به آنان گفتم مشكلی برای تو پيش آمده و به كمك آنها احتياج داری
و از آنها خواستم كه امروز اينجا باشند
بنابر اين پسرم نگران نباش ، دوستان واقعی تو امروز همه اينجا هستند
دوست نَبوَد ، آن که در نعمت زند
لاف یاری و ، برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
👤سعدی
💕💕💕
••
خودتو از خودت راضی نڪن
ڪه خوشحال بـشے..
خواستے خوشحال بشی؛
خدا رو از خودت راضے ڪن🌸🍃
#استاد_پناهیان 🌿🦋
.•°🌼(=
مادر شهید سعید علیزاده میگفت :
سعید ببین.
برو من ڪاری ندارم
یا شهید میشے
یا سالم بر میگردے :)
من حوصله جانباز ندارم😁
#شهیدسعیدعلیزاده🌱
💕💕💕
✍می گوید: فلانی نماز نمی خواند...
اما ماشاءالله....
اخلاق عالی دارد
و شخص مورد احترامیست..!!
می گویم: برادرم لحظه ای باز ایست!
فردی که نماز نمی خواند..
همین "بداخلاقی" با پروردگار،برایش ڪافی نیست!!؟
"الله" اورا می خوراند و می نوشاند..
اما او نماز خواندن برای پروردگارش را قطع می ڪند!!
از کدام اخلاق عالی سخن می گویی!!
اول حسن خلق با "الله متعــال"...
سپس با "مـــردم"!!
✓ واین را بدان که....
"سعادت" و "خوشبختی"
از افراد بی نماز به دور است.
💕💕💕
✍#حکایت
مردی مسلمان، همسایه ای کافر داشت.
هر روز و هر شب، همسایه ی کافر را لعن و نفرین می کرد. خدایا ... جان این همسایه ی کافر مرا بگیر و مرگش را نزدیک کن. طوری که مرد کافر می شنید.
زمان گذشت و آن فرد مسلمانی که نفرین میکرد، خودش بیمار شد.
دیگر نمی توانست غذا درست کند. ولی غذایش در کمال تعجب سر موقع در خانه اش حاضر می شد.
مسلمان سر نماز می گفت: خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی، غذای مرا در خانه ام حاضر و ظاهر میکنی و لعنت بر آن کافر خدانشناس که تو را نمی شناسد.
روزی از روزها که می خواست برود و غذا را بردارد، دید این همسایه ی کافر است که برایش غذا می آورد
از آن شب به بعد مرد مسلمان قصه ديگری سر نماز می گفت ...! خدایا ... ممنونم که این مرتیکه ی شیطان را وسیله کردی که برای من غذا بیاورد ...! من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی
جهل امری ذاتی است که با هیچ صراطی، راهش تغییر نمی کند.
#گلستان_سعدی
💕💕💕
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 31 🔶 از کجا میشه متوجه شد که دینداری و اخلاق خودمون و آدم های اطرافیانمون چقدر و
#افزایش_ظرفیت_روحی 32
❇️ گفته شد که ایمان انسان باید حاصل از "قوت روحیش" باشه نه از سر #ضعفش
💢 خیلی وقتا هست که میگن فلان پسر یا دختر رو ببین چقدر مذهبی و خوب هست. چقدر مومن و سر به زیر هست. چقدر آدم خوبیه. آزارش به مورچه هم نمیرسه!😌💕
⭕️ بعد که نگاه میکنی میبینی طرف کلا آدم خیلی #ترسویی هست! بنده خدا مثلا غلبه سودا داره، از ترس اینکه به موقع کسی اذیتش نکنه با همه خوب هست!
🔶 خب اینجور خوب بودن که فایده چندانی نداره و آدم رو به جایی نمیرسونه.
✅ خوب بودن زمانی باعث رشد انسان میشه که از سر #قدرت باشه. شما واقعا بتونی به کسی ظلم کنی اما نکنی. خیلی راحت موقعیت گناه باشه و تو بدون هیچ سختی گناه رو ترک کنی☺️
واقعا خیلی از مواردی که ماها معمولا گناه نمیکنیم صرفا به خاطر ترس های مختلفمون هست. یا گاهی وقتا گناه نکردن ها آدم ها به خاطر بی عرضگیشون هست!
💢 خب معلومه چنین کسی اگه در طول سال حتی یه گناه هم نکنه اصلا روحش بزرگ و با ظرفیت نخواهد شد...
پروانه های وصال
#هوالعشق #دفتر_خاطرات #ادامه -مامان تروخدا اومدن دلخور رفتار نکنی باشه؟ -فاطمه برو اونور ٬اصلا چر
#هوالعشق
#از_من_تا_فاطمه_قسمت_چهارم
#غروب_دلتنگ_عاشق
@nahalnevesht
-فاطمه خانوم اینجا وایسید تا من بیام
-چشم
-بی بلا
همراه علی به خرید آمده بودیم تا مایحتاج را فراهم کنیم.به دلیل فشار پایین و کنبود آهنم خستگی زودرس جانم را میگرفت٬علی هم که رنگ پریده صورتم را میدید سریعا آبمیوه و پسته به خورد من میداد طوری که از صبح سه تا چهار بار لیوان های بزرگ آبمیوه میخوردم.آنقدر خورده بودم که معده ام صدای امواج دریایی میداد؛به حرف خود خندیدم و آنسوی خیابان را نگاه کردم ٬هوا داشت روبه سردی میرفت و ماه آبان تمام شده بود٬به قامت مردانه علی نگاه کردم تمام وجود من شده بود٬وجود فاطمه ای که از آمریکا و عشق و حال دخترانه اش به راحتی دست کشیده بود به خاطر مردی که تمام عشقش بود ٬تمام تمامش...
-بفرمایید فاطمه خانوم زود بخورید
-ممنونم ولی سید اقاخیلی خوردما معدم صدای موج دریا میده
علی از خنده دلش را گرفته بود و روبه فرمان خم شده بود خودم هم از اعماق وجودم میخندیدم و هردو به خنده ی یکدیگر لحظه ای نگاهمان با خنده درهم گره خورد و چشم هایش رنگی زیبا گرفت سریع نگاهش را دزدید و پا رو پدال گاز گذاشت٬پسرمان خجالتی بود.من بلد نبودم رو بگیرم چون یاد نگرفته بودم اما از ملیحه خانوم که میگفت مامان صدایش کنم داشتم کمی در حجب و حیا پله هارا بالا میرفتم و ملیحه خانوم برایم ذوق میکرد!
به مسجد رسیدیم تا به نماز جماعت برویم هردو پیاده شدیم آنسوی خیابان مسجدی زیبا قرار داشت که از سر ذوق دستی بهم زدم و علی لبخندی زیبا به صورتم پاشید.به سمت مسجد قدم برمیداشتیم پا به پای هم اما قد علی از من بلند تر بود و همین به من احساس غرور میداد.
-خب فاطمه خانوم شما برید سمت خواهران هرموقع راز و نیازتون تموم شد بامن تماس بگیرید تا بریم
-چشم حتما پس٬فعلا
-چشمتون سلامت٬یاعلی
از رسمی حرف زدنش عاجز شده بودم اخر مگر ما محرم نبودیم پس چه بود این حد و حدود زیادی؟شاید هم مصلحتی اومیداند و من بی خبرم؛این چند وقت علی اگر میگفت ماست سیاه است تایید میکردم چون تا آسمان قبولش داشتم.
نمازم تمام شد به علی تک زنگی زدم و بیرون رفتم اما نبود صدای ماشین می آمد انگار کسی به آن دستبرد زده بود علی را دیدم دوان دوان به انسوی خیابان میرفت من هم به حالت دو دویدم یادم نبود هنوز چادر رنگی مسجد روی سرم بود٬کامیون بزرگی به سمت علی می آمد تمام وجودم لرزید او حواسش نبود هرچه صدایش کردم جوابم را نداد ٬
-علییییییییییییی
چراغ های کامیون روشن بود لحظه ای نفهمیدم چه شد که دستانم را به بازوهای علی گره خورد و او را باتمام قدرت ورزشیم به کنار پرتاب کردم و نور کامیون درچشم هایم سوخت و برخورد آن به من و صدای بلند علی
-فاطمهههههههههه نههه....
#نویسنده #نهال_سلطانی
#دل_به_دریا_زدمو_موج_نفس_های_تومرا_برد
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#هوالعشق #از_من_تا_فاطمه_قسمت_چهارم #غروب_دلتنگ_عاشق @nahalnevesht -فاطمه خانوم اینجا وایسید تا م
#هوالعشق
#از_من_تا_فاطمه_قسمت_پنجم
#نفس_فاطمه @nahalnevesht
#زینب_نوشت
-مامان جان اونارو اونطور گره نزن٬پاپیونش کن ٬ببین اینطوری
-وا مادر خب منم اینطوری زدم دیگه پانیون
-واااای مردم از خنده مامان٬پانیون نه پاپیون
-حالا همون پاسیون هر پاچیزی که هست
-الهی دورت بگردم ملیحه خاتون
-خدانکنه زینبم
صدای تلفن خانه توجهم را جلب کرد٬به سمت تلفن گام برداشتم علی بود صدایش میلرزید و نفس نفس میزد.
-الو داداش٬چیشده٬الووو
-زینب...زینب بیا فاطمه..
-فاطمه چیی؟
-فاطمه تصادف کرده.
-یا فاطمه زهرا
تلفن از دستم افتاد روی سرامیک و مانیتورش شکست مادر با وحشت به طرفم برگشت٬ماتم برده بود.
-چیشده زینب چرا رنگت پریده دختر؟
-....
-زینببببب چیشده جون به لبم کردی
-فاطمه تصادف کرده مامان
-یا جدسادات
با مادر سریع حاضر شدیم و به طرف بیمارستانی که علی ادرسش را پیامک کرده بود راه افتادیم٬تمام بدنم میلرزید مادر فقط ذکر میگفت و گریه میکرد..
-دکتر سماوات به بخش آی سیو ...دکتر سماوات به بخش آی سیو
صدای بیمارستان شلوغ در ذهنم اکو میشد .در راهرو به دنبال علی میگشتم ته سالن دوم آن را پیداکردم ٬باچادر مادر را به آن سمت هدایت کردم٬حدسم درست بود علی آشفته تر از آشفتگان جهان بود..
-علی داداشم٬سلام
-فاطمه...
-علی مادر چیشد؟چطور تصادف کردید؟الان فاطمه کجاست؟دکترا چی گفتن؟اخه ما که..
-الله اکبر مامان تروخدا یک دقیقه وایسید دیگه
٬داداش؟الان فاطمه کجاست؟
-فاطمه...
مثل دیوانه ها شده بود به گوشه ای خیره بود و بعد هر سوالم نام فاطمه را نجوا میکرد٬هرکس نمیدانست من میدانستم جانشان به هم وابسته بود.. اینطور نمیشد خودم باید با دکترش صحبت میکردم٬در اتاق باز شد و پزشک کهنسالی با عینک فرم پروفسوری سمتمان آمد
-همراه خانم پایدار؟
-بله ماهستیم
-لطفا همراهم بیاید
-من میرم زینب
-نه داداش تو حالت خوب نیست باید..
-پس باهام بیا
مادر روی صندلی نشست و همراه علی به اتاق پزشک رفتیم.دکتر سریعا توضیحاتش را شروع کرد ...
-خب ببینید٬خانم پایدار دچار ضربه مغزی شدند و الان در حالت کما به سر میبرند
در همین لحظه علی روی صندلی سر خورد و جسم ناتوانش را به آن تکیه داد
-به نخاع ضربه شدیدی وارد نشده اما این احتمال وجود داره بعد بهوش اومدنشون یک دستشون فلج بشه.
علی یاحسین گفت و شانه هایش میلرزید و من تنها درشوک بودم که مگر چه شده فاطمه اینطور شد و علی حالش خوب است.
-و یک بحث دیگه اینکه ممکنه بعد بهوش اومدن حافظه کوتاه مدتشون رو از دست بدن
-یعنی چی دکتر؟
-شما خواهرشون هستید؟
-نه خواهر همسرشون تازه میخواستند عقد کنن
-یعنی شاید هیچ کدوم شمارو به یاد نیاره..
اینبار علی لب به سخن باز کرد٬
-خوب میشه؟
-ما سعیمونو میکنیم بقیش باخداست دعا کنید
علی سریعا از اتاق خارج شد ٬باعذر خواهی به سمت علی دویدم و دیدم در راهرو رفته و به در میکوبید تمام بیمارستان راجمع کرده بود برادرم وجودش را میخواست و به او نمیدادند ٬چند مامور ازحراست امدند و علی را به بیرون هدایت کردند.مادر فقط گریه میکرد و من میان زمین و اسمان مانده بودم...
علی در حیاط بیمارستان راه میرفت بی قرارتر از بیقراری های ادم ها چون عاسق بود٬عاشق..
به پدر و مادر فاطمه تلفن زدم تا موضوع را گفتم مرا به هزار حرف ناجور بستند و گفتند شما لیاقت دختر ما را ندارید ودوروز کنار شما بود به کشتنش دادید از شما شکایت میکنم ادم کش ها و ..
مادر به نمازخانه میرفت و دعا میکرد٬پدر هم که رسید مشغول دلداری مادر شد٬علی سرگردان بود می آمد و میرفت پشت در اتاق به شیشه ای مینگریست که صورت و جسم فاطمه اش را قاب کرده بود...فاطمه خواب بود خوابی عمیق..
#نفس_فاطمه
#عاشقانه_دو_انسان_خدایی
#نبود_فاطمه
#نویسنده:
#نهال_سلطانی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#دهم_ربیع_الاول
موسم وصل دل و دلبر مبارڪ
شــادی دلہای غمپرور مبارڪ
بہ تمــام خلـــق دو عــالـــم
جشن دامـادی پیغمبــر مبارڪ
#مبارک_باد
#لبیک_یا_رسول_الله
══💝══════ ✾ ✾ ✾
خیلیها دلشان میخواهد نماز شب بخوانند، اما موفق نمیشوند.
شخصی خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد هر شب میخواهم نماز شب بخوانم موفق نمیشوم
حضرت فرمودند:
«قیّدتک ذنوبک»
گناه زنجیرت کرده، قیدت کرده،گناه کردی نمیتوانی نماز شب بخوانی. گناه نمی گذارد!
هر کسی نمیتواند نماز شب بخواند!
باید چشمت را مواظب باشی، گوشت را مواظب باشی، حتی مکروه اثر دارد؛
چه برسد به اینکه آدم گناه بکند.
هرگاه یک گناه کنید، اگر نماز شب خوان باشید یک امشب را نمیخوانید؛ امشب خوابتان میبرد!
یک غذای حرام خوردی، یک جایی همین امشب نماز شب نمیخوانی. اما غذای حلال خوردی، شبهای دیگر نماز شب نمیخواندی امشب هوس نماز شب داری! چون غذای حلال خوردی...
📚آیت الله مجتهدی تهرانی.ره.
گنجینه اخلاق.درس اول.
#نماز_شب
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
میدانيد قشنگترین جای زندگی کجاست؟
آنجاست که به دلتان فرصت میدهيد!
به دلتان این جرأت را میدهيد که دوباره به زندگی اعتماد کند،
بدى ها را فراموش کند،
دوباره منتظر يك اتفاق ناگهانی خوب باشد، منتظر يک آدم تازه كه به او فرصت میدهيد گذشته را با همه بدى هايش ببخشد و بگذارد اتفاقات گذشته، در گذشته بماند.
اینجا قشنگ ترین جای زندگی است،
جایی که از صفر شروع ميكنيد،
جایی که دوباره متولد مى شويد...
💕💕💕