eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
21.3هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
‍ #ادامه #هوالعشق چایی هارا روی میز گذاشتم و نشستم،علی هم روبه رویم نشست و گفت: -خانوم جان فردا ناه
در خانه قدم میزدم.. چشمان به قاب عکس عقدمان افتاد که روی میز خاطرات بود. یاد اولین اشناییمان کردم، یادم است روزی که از کنارم گذشتی با صدای بلند گفتم : هوی عمو حواست نیست؟ حداقل یقتو وا کن خفه نشی ،چشاتم وا کن با کله نری تو دیوار و تو تنها سکوت کردی و حتی سرهم تکان ندادی.از حرکتت حرصم گرفت و گاز دادم و از کنارت گذشتمفاما این اخرین دیدارمان نشد.. شبی بارانی که اسمان بغضش را باریده بود در بزرگراه ماشینم خراب شد و نیاز به باتری داشتم و هرچقدر چراغ میزدم کسی نایستاد،اگر هم می ایستادند پسر های مزاحم کثیف بودند ،تا ماشینی ایستاد و آن تو بودی, اما تو مرا ندیدی و وقتی نزدیک کاپوت شدی لحظه ای چشمت به چشمم افتاد و آن را پایین انداختی.بدون حرف باتری را به ماشین وصل کردی و استارت زدی، من فقط نگاهت میکردم،اما تو حتی یکبار هم نگاهم نکردی، نگاهی که ارزوی هر پسری بود. اما تو وو خیلی فرق داشتی خیلی.. بعد از تعمیر حتی نایستادی تشکر کنم، سوار شدی و راه افتادی ، سریع به دنبالت آمدم و کنار خانه ای استادی، پیاده شدی و خانمی در را برایت باز کرد، با تعجب دست بر صورتت کشید و کنار رفت، وارد خانه شدی و در بسته شد, ناخودآگاه درب ماشین را باز کردم و به سمت خانه تان راه افتادم،دستم را روی زنگ گذاشتم، بعد چند ثانیه همان خانم جلوی در آمد و گفت: - سلام،بفرمایید عزیزم - سلام خانوم، پایدار هستم.اومدم تا از پسرتون برای وصل باتری به ماشینم تشکر کنم و هزینش رو بپردازم. - تعمیر؟ - بله در بزرگراخ مونده بودم کمکم کردن میشه صداشون کنید؟ - بله دخترم چند دقیقه.. وقتی خواست در را ببند انگار به کسی برخورد کرد و هینی کشید، احساس کردم تو بودی، چون سریع تر از حدمعمول برگشت و گفت: - دخترم نیازی به پول نیست هر انسانی جای پسر من بود همین کارو میکرد، الانم خیلی سرده هوا سریع برو خونه سرما نخوری عزیزم. از لحن محبت امیزش و نگرانیش برای من، تعجب کردم و گفتم .- چرا .. هیچی بله بلاخره تشکر کنید دوبارهف ممنونم خدانگهدار. به سمت ماشین راه افتادم و نشستم.از حرکتت که از من فرار میکردی حرصم گرفته بود، عصبانی از خیس بودن لباس هایم لرزی به اندامم افتاد که بخاری ماشین را روشن کردم و دستم را جلوی دهان گرفته و ها کردم تا گرم شود، ترمز را پایین کشیدم و راه افتادم، آهنگ باران تویی از گروه چارتار پخش میشد، به تمام این اتفاقات فکر میکردم که وقتی کلاژ گرفتم نشد! گوشه ای ترمز زدم، انگار جسمی زیر کلاز بود. دستم را به زیر بردم و آن را بالا آوردم. کیف پولی مشکی، بازش کردم و عکس مادرت را دیدم و عکس اقایی که میانسال بود، انگار پدرت بود، کیف پولت هنگام استارت زدن از جیبت افتاده بود، باید برای پس دادنش دوباره به خانه تان میامدم،هعی. به خانه رفتم و با هزاران فکر و خیال خوابم برد. روز بعد بعد از کلاسم به سمت خانه تان حرکت کردم،کیفم را همراه کیف پولت برداشتم، زنگ را که زدم دختری جوابن در را باز کرد و گفت: - سلام، بفرمااید؟ - سلام خانوم، پایدار هستم، اومدم کیف پول برادرتون که تو ماشینم جا مونده بود رو پس بدم هستن؟ - نه عزیزم نیستن! انگار تعجب کرده بود، البته با طرز گفتن من تعجب هم داشت،احساس کردم در چم هایم دنبال چیزی میگردد، شاید نامزدت یا حتی همسرت بود , اما باحرفی که زد احتمالاتم را بهم ریخت. - ببخشید برادر من چرا تو ماشین شما بودن؟ خواهرت بود.. چه قدر شبیه.. با لبخندی گفتم: - ماجراش طولانیه فکر نکنم بخوای گوش بدی! - نه بگو اما نه اینجا بفرمایید داخل کسی خونه نیست منم تنهام هم صحبت خوبی پیدا کردم. - نه نه ممنونم مزاح.. نگذاشت حرفم را تمام کنم که دستم را گرفت و با محبت تعارفم کرد به داخل. حیاطتان مرا مجذوب خود کرد, با گل آرایی زیبا و دلربا. حوض ابی که ابی زلال داشت ، این صحنه یکی از فانتزی های ذهنم بود؛ پا به خانه گذاشتیم، من را به سمت هال راهنمایی کرد و به آشپزخانه رفت. خواهرت را میگویم.خانه را از دید گذراندم؛ قاب عکس هایی متعلق به دوران جنگ، قرانی سفید و زیبا با رحلی که ان را در اغوش گرفته بود، فرش های طرح سنتی و پنجره هایی بزرگ و دلربا. انرزی به راحتی درخانه در جان بود و حالم را خوب میکرد. خواهرت با دو استکان چایی آمد و کنارم نشست .با روییی گشاده گفت: - اسم من زینبه،خواهر علی اقا هستم و شما؟ # بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🦋 از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟ 🔥شيطان گفت: رباخوار 🌿پیامبر فرمود: دوستت كيست؟ 🔥شيطان گفت: زنا كار 🌿پیامبر فرمود: همنشين صميميت كيست؟ 🔥شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار 🌿پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟ 🔥شيطان گفت: دزد و سارق 🌿پيامبر فرمود: كه پيامبرت كيست؟ 🔥شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده 🌿پيامبر فرمود: نور چشمی تو كيست؟ 🔥شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد. 🌿پيامبر فرمود: كه حبيب و دوستدارت كيست؟ 🔥شيطان گفت: كسيكه تارك نماز جمعه باشد. 🌿پيامبر فرمود: چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟ 🔥شيطان گفت: كه مجاهد فی سبيل ا... و كرد پای آنها 🌿پيامبر فرمود: چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟ 🔥شيطان گفت: توبه، توبه كننده 🌿پیامبر فرمود: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟ 🔥شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز 🌿پيامبر فرمود: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟ 🔥شيطان گفت: صدقه پنهانی و مخفی 💔
گاهے ڪہ میرسم بہ تَهِ تَہ ِخط گرفتاریهام همونجا ڪہ حرفے نمے مونہ جز شڪایت ڪردن چشمامو مے بندم و بہ بعضے آدمهاے دیگه فڪر میڪنم بہ آدماے گرفتارتر مــریض تر، تنـهاتر خدایا شڪــرت
⤴️ خواندن ، در شب جمعه، بسیار سفارش شده است. بخوانیم و به نیت ❤️ و همچنین شادی روح 🕊🥀 💎طبق فرمایش آقا امام جعفر صادق(ع) هرکس در شبهای جمعه ✨سوره مبارکه جمعه✨ را بخواند کفاره گناهانش از این جمعه تا جمعه آینده خواهد بود. 📚ثواب الاعمال/ص۷۹ 💕💕💕
هدایت شده از پروانه های وصال
عاملِ درد و پریشانی من، هجران ست مثل هرهفته همین وقت، دلم نالان است حالِ من خوب نشد وضعیتم بحرانیست شب جمعه ست فقط کرببلا درمان است ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا تقدیردوستانم را زیبابنویس به امیدلبخند روی «لب» شادے توی «دل» استجابت در «دعا» آرامش در «قلب» الهی آمین 🌟شبتون خوش و سراسر آرامش🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چونکه صبح آمد وچشمم باز شد خلقـتم بـا خـالقم همـراز شد غرق رحمت میشود آنروز که صبحش با نام "تو" آغــاز شد ❣بسم الله الرحمن الرحیم❣
🌸صبح تون ‌معطربه ‌عطرصلوات برمحمد وآل محمد(ص) 💜اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 💚محَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد ❤️وعَجِّل‌فَرَجَهُــم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آقای مهربوبم✋🌸 دیر گاهیست که ما تشنه ی دیدار تو ایم قد رعنا بنما جمله خریدار تو ایم گر چه با دست و زبان موجب آزار تو ایم گل نرگس نظرے ما همگے خار تو ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
c7fe36de-0d3a-442e-92eb-fa8943c05e22
4.96M
🍀صبح جمعه ای دیگر و دعای ندبه... ✅ پیشنهاد میکنیم با صوت و صدای بسیار زیبا و آسمانی استاد فرهمند گوش بدید و همراه با معنی بخونید مخصوصا معانی فرازهای آخر رو
سازنده ترین کلمه "صبر" است برای داشتنش "دعا کن".... روشن ترین کلمه "امید" است به آن "امیدوار باش"... ضعیف ترین کلمه "حسرت" است آن را نخور... محکم ترین کلمه "پشتکار" است آن را "داشته باش"... 💕💕💕
بہ گناه بے‌شمارم،ز تو سخت شرمسارم خجلم از این ڪہ حتے نمے‌آورے بہ رویم من اگر تو را ندیدم تو بہ من گشاے چشمے چہ شود بہ یڪ نگاهت بدهند شستشویم؟ تو ڪنار من نشستے و من از تو دور ماندم قدمت بہ روے چشمم قدمے بیا بہ سویم من اگر سیاه رویم تو تمام چشم لطفے بہ سیاهے‌ام نبینے ڪہ سفید گشتہ مویم تو بہ من تبسمے ڪن تو ز من بپرس حالے ڪہ تمام عرض حالم شده عقده در گلویم 💓اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ 💓 🍁ظهور بسیار نزدیک است🍁 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست من آن همیشه چشم به راهم به من بگو  یک جمعه در هزاره‌ی چندم ببینمت؟  در کوچه های یافـتنت پرسه می زنم  شاید که در میانه‌ی مردم ببینمت
امروز آرزوهایت راصدابزڹ خوشبختي نزدیڪت است مهرباني رابہ قلبت بسپار الهی زندڪَی براتوڹ برڪت شادے آرامش وخوشبختي رابہ همراه داشتہ باشہ سلام دوستان خوبم✋ صبح آدینتون مهدوی🌸
بعد از شهادتش برگه ای به ما دادند و گفتند این برگه در هنگام شهادت در جیب مهدی پیدا شده و ما وظیفه داریم آن را تحویل خانواده اش بدهیم درونم آشوبی به پا شده بود که مهدی چه یادداشتی را در جیبش نگه میداشته است؟! از طرفی مشتاق بودم که یادداشت روی برگه را بخوانم و از طرفی ابهامی برایم وجود داشت که شاید یادداشت شخصی بوده و رضایت ندارد کسی آن نوشته را بخواند. بالاخره دلم را یک دل کردم و گفتم شاید وصیتی کرده است یا نوشته مهمی باشد که باید خوانده شود. لای تنها یادداشتی که از جیب مهدی هنگام شهادت پیدا شده بود را اهسته باز کردم ... نوشته بود: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا از مومنان مردانی هستند، که به انچه با خدا بر آن پیمان بستند، صادقانه وفا کردند، برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند و به شرف شهادت نائل شدند. و برخی از آنان شهادت را انتظار میبرند و هیچ تغییر و تبدیلی در پیمانشان نداده اند ... :))'🍃 (سوره احزاب آیه ۲۳)
این روز ها که دیگر مصطفی در میانِ ما نیست به این مسئله خیلی فکر می کنم ... که شهید بُت یا قاب روی دیوار نیست که نشود آن را به دست آورد. مصطفی نه نماز شب خوانِ قهاری بود نه هیچ کار خاصی که کسی نتواند انجام بدهد انجام داده بود مصطفی فقط آدم خوبی بود و خوب و ساده زندگی می کرد ... به قول آیت الله بهجت: انجام واجبات می کرد و ترک محرمات وقتی انسان تمام عمرش را حواسش باشد که خدا ناظرش است و هیچ لحظه از یاد خدا غافل نشود به مرحله شهود و شهادت میرسد این شد که مصطفی هم وصل شد ... سال 1392 همه بچه های گردان مصطفی، در یک عملیات شهید شدند به جز اندکی که مصطفی جزو آنها بود امّا ... تاسوعای سال 1394 همه گردان زنده بودند و فقط مصطفی بود که شهید شد ...♥️ :))
✨﷽✨ 🔴فضیلت ذکر سبحان الله ✍امام باقر(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: "هر کس که سبحان‏ اللَّه‏ بگوید، خداوند درختى در بهشت برایش می‌کارد".( ثواب الأعمال و عقاب الأعمال) امام صادق (ع) از پدر و جد بزرگوارشان روایت مى کنند: نبى اکرم (ص) در پاسخ مسائلى که مردى یهودى از آن حضرت پرسیده بود، ضمن حدیث طویلى فرمود: آن گاه که بنده سبحان الله بگوید، آنچه پایین تر از عرش خداست با او سبحان الله مى گویند و به گوینده ده برابر پاداش آن‌ها داده مى شود و چون الحمدلله گوید، خداوند نعمت دنیا را به او کرامت کند تا نعمت‌هاى آخرت را ببیند، و آن سخنى است که بهشتیان هنگام ورود به بهشت مى گویند و همه سخنها در دنیا قطع مى شود به جز الحمدلله که قطع نمى گردد و آیه‌ی44 سوره‌ی کریمه احزاب به همین حقیقت اشارت دارد: "درود بهشتیان در روزى که به دریافت و دیدار پاداش خدا نایل مى شوند، سلام است."(تفسیر المیزان ، ج۱۰، ص ۱۷) 🌹امیرالمۆمنین على(ع) مى‌فرماید: تسبیح و سبحان الله گفتن یک نیمه از ترازوى اعمال را پر کرده و الحمدلله گفتن ترازوى اعمال را سرشار مى‌سازد و الله اکبر گفتن فاصله‌ی میان آسمان و زمین را پر مى‌کند. 📚مکارم الاخلاق ، ص.309 💕💕💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا