❇️ سردار شهید قاسم سلیمانے:
من مےخواهم به آمریڪا
ایـن رو بگـویـم ڪه
همهۍ عوامل شڪست،
در درون خود توست
و هرگز نمےتوانی از این
افڪار شیطانی و این سطوحے
ڪه جزء عوامل شڪست
تو هست عقبنشینۍ کنی🇮🇷
#مخلصیم_سردار
#ماملت_شهادتیم
💕💕💕
#کباب_سوماکیا
#کباب_ملل
طرز تهیه:
فیله یا سینه مرغ نواری را با آب پیاز و سیر له شده ،نمک، فلفل قرمز و سیاه ،سماق قهوه ای تازه پودر شده و پودر سماق قرمز ،عصاره تمبرهندی و روغن زیتون یا مایع مخلوط کنید به مدت شش ساعت سپس به سیخ بکشید و کباب کنید
ده قانون کلی برای زندگی:
قانون اول:
به شما جسمی داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد. بايد بدانيدکه در طول زندگی در دنيای خاکی با شماست.
قانون دوم:
در مدرسه ای غير رسمی و تمام وقت نام نويسی کرده ايد که زندگی نام دارد.
قانون سوم:
اشتباه وجود ندارد، تنها درس است.
قانون چهارم:
درس آنقدر تکرار می شود تا آموخته شود.
قانون پنجم:
آموختن پايان ندارد.
قانون ششم:
قضاوت نکنيد،
غيبت نکنيد،
ادعا نکنيد،
سرزنش نکنيد،
تحقير و مسخره نکنيد و گرنه سرتان می آيد.
قانون هفتم:
ديگران فقط آينه شما هستن.
قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نياز را در اختيار داريد.
قانون نهم:
جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاری که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد،گوش بدهيد و اعتماد کنيد.
قانون دهم:
خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد.
به هيچ دسته كليدی اعتماد نكنيد بلكه كليد سازی را فرا بگيريد
#آنتونی_رابینز
💕💕💕
یادمان باشد همیشه اینگونه زندگی کنیم
شاد اما دلسوز
ساده اما زیبا
مصمم اما بیخیال
متواضع اما سربلند
مهربان اما جدی
سبز اما بی ریا.
💕💕💕
#داستانکهای_پندآموز
🌺🍃آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید.
روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت:
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،
یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.
سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.
اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا، مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار
💕💕💕
#تلنگرانه✨
این همہ در اینترنت
و ڪتابها میگردے
دنبالـ اینکہ آقاے قاضۍ چۍ گفتہ
آقاے بہجت چۍگفتہ،
این همہ این در و آن میزنے،
چیشد آخر؟!
تو هـنوز جواب مادرت رو
تلخ میدے
میخواۍ بشے
سالڪ بنده خُـدا. . .🍃🤞🏻
💕💕💕
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 56 ☢️ یا مثلا مردم ما در انتخابات سال 84 با نیت درست پای صندوق های رای اومدن و ف
#افزایش_ظرفیت_روحی 57
🔶 گفته شد که گاهی ممکنه دستگاه امتحان اجازه بده که یه نفر با روش غلط به یه نتیجه خیلی خوب برسه.
☢️ مثلا ممکنه که شما توی دانشگاه باشید و یه همکلاسی غیر مذهبی و حتی ضد دین داشته باشید که اتفاقا درسش هم خیلی خوبه! اتفاقا خیلی هم قدرت ارتباط با دیگرانش عالیه. ثروت و امکانات رفاهی هم که درجه یک!
💢 از طرفی ممکنه همزمان یه همکلاسی دیگه داشته باشید که خیلی آدم مذهبی و متدینی هست ولی درساش ضعیف هست و گاهی به خاطر فقر یا چهره نازیباش بهش بی احترامی میشه!
⭕️ آدمی که اتفاقات دنیا رو امتحانی ندونه ممکنه پیش خودش فکر کنه که اگه آدم دین رو کنار بذاره موفق تر زندگی میکنه!
☢️ و اتفاقا خدا در طول زندگی از این موارد به فراوانی پیش میاره "تا آدم هایی که عمیقا دینداری نمیکنند کنار برن و فقط دینداران خالص باقی بمونند..."
از این مدل رفتارهای خدا به فراوانی میتونید در اطرافتون ببینید.
🔹 خداوند اصلا دوست نداره که آدم ها همینجوری الکی سراغ دین بیان... میخواد هر کسی توی دین میاد خالص باشه...
آیا در اطرافتون به این موضوع دقت کردید؟
🌸از هم قدر دانی کنیم
😐 تعارف که نداریم!!!
ما معمولا چیزهایی که همسرمون ازمون
دریغ میکنه را هیچوقت فراموش نمی
کنیم و به خوبی یادمون میاد!!!
ولی شده تا حالا از چیزی که بهتون داده
و شما ازش قدردانی نکردید یادتون بیاد.
⛔️ با خودتون میگید:
وظیفش بوده!!!
⛔️ با خودتون میگید:
زنمه و وظیفشه خونه را تمیز کنه!!!
⛔️ با خودتون میگید:
شوهرمه و وظیفشه که خرجی خونه رو بده!!!
⛔️ با خودتون میگید:
تولدم بوده و حالا شق القمر نکرده که کادو خریده!!!
😐 حتی اگر همه چیزهایی که
شما میگید درست باشه که نیست.
✅ باز هم قدردانی رابطه شما
را با همسرتون بهتر میکنه،
سلامت روان خودتون
را بالا نگه میداره و
اصلا حال و هوای
زندگیتون رنگ و
بوی دیگه ای
به خودش
می گیره.
💚💓💚💓❤️💓💚💓💚
پروانه های وصال
لبخند زورکی رو بهش گفتم خوشبختم و بعدش خیلی سریع با همه سلام و احوالپرسی کردم و رفتم تو اتاق. اصلا
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_هجدهم ....................................
ساعت 5 بعد از ظهر بود. بابا که مغازه بود ، مامانم که طبق معمول پاتوق همیشگی آشپزخونه. دلم حسابی گرفته بود دلم میخواست برم با امیرعلی حرف بزنم ولی داشت تو اتاقش درس میخوند دل رو زدم به دریا در زدم و بعد از اینکه اجازه ورود داد رفتم تو.
امیرعلی_ سلام بر خواهر شیطون خودم. میگم خوب شد عمو رفتا دلیلی شد که به ماهم سر بزنی تازه الان فهمیدم یه خواهری هم دارم.
_ سلام.
امیرعلی_خانم دکتر چرا ناراحتی؟
_ اولا که جوجه مهندس کیو دیدی با یه ترم درس خوندن دکتر بشه که من دومیش باشم. بعدشم دلم گرفته.
امیرعلی_ اونوقت جوجه مهندسو با من بودی؟
_ کمی تا حدودی. امیر تو وقتی دلت میگیره چیکار میکنی ؟
امیرعلی_ موقعیت جور باشه امامزاده صالح، شاه عبدالعظیم ، و و و مزار شهدا
_ پروفسور تو هم چه پیشنهادایی میدیا . اونم به من.
امیرعلی_ خواهر پروفسور پیشنهاد نبود. در ضمن بعضی وقتا هم دردودل میکنم.
_ با کی؟
امیرعلی_ همون پسر خوشگل و خوشتیپه.
_ داداش خل شدی رفت . پاشو پاشو ببرمت دکتر. با مرده حرف میزنی. نکنه رفتی تو کار احضار ارواح؟
_ اولا که شهید شده دوما شهدا زندن . بعدشم میتونی یه بار امتحان کنی.
_ مثله تو خل بشم؟؟؟؟؟؟
امیرعلی_ این خل شدنه به آرامشش می ارزه.
آرامش ! یاد مشهد افتادم؛ چه آرامشی داشت اون جا. کلا حسابش با زمین جدا بود. ولی نمیتونستم با یه شهید درد ودل کنم. از کجا میخواست بشنوه.
_ امیر.
امیرعلی_ جونم ؟
_ خانواده ما و خاله اینا و مامان بزرگ اینا و بقیه فامیل همه مذهبین ، درسته؟
امیرعلی_ خب؟
_ پس علت این همه تفاوت چیه ؟ چرا مامان بزرگ اینا انقدر سخت میگیرن ؟ یا بهتره بگم چرا اسلام انقدر سختگیرانس؟
............ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_هجدهم
#ح_سادات_کاظمی
پروانه های وصال
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_هجدهم .................................... ساعت 5 بعد از
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_نوزدهم
امیرعلی_ قبلا هم بهت گفتم که مامان بزرگ اینا یه سوی تعصبات خاص دارن.
_ یعنی چی؟ واضح برام توضیح میدی؟
امیرعلی_ ببین مامان بزرگ اینا یه کم فراتر از عرف و حد لازم پیش میرن. مثلا اینکه تو مهمونیا یه پرده اون وسط میکشن و میشینن قرآن میخونن یکم افراطه ، یا اینکه همه چی رو با اجبار تحمیل میکنن. اجبار همیشه عکس جواب میده . دین اسلام قوانینی که تو فکر میکنی رو نداره. یعنی قوانین تصویب شده توسط خاله خانم ( خاله مادربزرگم ، بزرگترین عضو خانواده) اکثرشون رنگ تعصب به خودشون دارن.
یعنی اسلامی که من همش باهاش مشکل داشتم به خاطر سختگیری هاش چیزی نبوده که فکر میکردم. البته خوب من تو این مدت هم مسلمون بودم ولی همش میگفتم چرا باید مسلمون بهودنیا بیام آخه. با صدای امیرعلی از فکر اومدم بیرون .
امیرعلی_ خانم دکتر الان جواب سوالتون رو گرفتید.
_ یجورایی . ولی خب امیر داداشی خداییش اعتقادات مسلمونا خنده داره دیگه. هوم؟
امیرعلی_ اولا که هرکدوم بحث جدا جدا داره خواهری. اگه الان حوصلشو داری بشین برات بگم. بعدش هم تو الان مثلا دلت گرفته بود یا اومدی به بهونه ناراحتی کل سوالای این 19 سال عمرتو از من بپرسی؟
_ حالا یه سوال جواب دادیا. نمیخوام اصلا
بعدهم به حالت قهر سرمو برگردوندم.
امیرعلی_ من قبلنا یه ابجی داشتم جنبه شوخی داشت .
_ الانم داره.
امیرعلی_ خواهر گلم من نگفتم نمیگم که گفتم زیاده الان چون گفتی حوصله نداری ازت پرسیدم بگم یا نه ؟
_ نه الان حسش نیست بعدا میام یه بحث مفصل باهم بکنیم ببینم کی کم میاره پروفسور.
امیرعلی_ درخدمتم خانم دکتر. الان هم فکر کنم یکم کار دارم.
_ اییییش بعد میگه من بهش سر نمیزنم. پروووووو. بابای
امیرعلی_ خب بد موقع سر زدی فدات شم. ههههه. بعدا حرف میزنیم.
حوصله قهر کردن نداشتم ، یه چشمک زدم و از اتاقش رفتم بیرون. به لطف برادر گرامم یکم از بی حوصلگی و کلافگیم کم شد ولی هنوز هم....... #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_نوزدهم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
هدایت شده از پروانه های وصال
مولای من مهدی جان...
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیآمدی
مهدی جهاندار
🌻اللهم عجل لولیک الفرج🌻000
آنچه که برای همهی ما، برای همهی بسیجیان عزیز، برای جوانها در هر نقطهای از این عرصهی عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید. ۱۳۸۹/۰۸ مقام معظم رهبر❤️
هفته بسیج بر همگی عزیزان مبارک
🏵😔😔😔😔
🔊 داستان بسیار عبرت انگیز:
مردی در حال تمیز کردن ماشین جدیدش بود که ناگهان مشاهده کرد کودک ۷ساله اش خطوطی با سنگ بر روی بدنه خودرو کشیده😳😡
آنچنان عصبانی شده بود که دست پسرش را در دست گرفته و چندین ضربه محکم بر انگشتان پسرک زده بود بدون اینکه حواسش باشد با آچار بر دست لطیف بچه اش زده باشد،🙈
پسرک راهی بیمارستان شده و از شدت جراحات وارده انگشتانش قطع میگردد.😭
بعد از بهوش آمدن، کودک از پدر پرسید بابا جون انگشتای من کی در میان دوباره😔😔😔
پدر آنقدر آشفته بود که چیزی نتوانست بگوید و از بیمارستان کمی بیرون آمد و کنار اتومبیل خود ایستاد و بخاطر کاری که کرده بود ، با لگد ضربات متوالی به ماشین میزد و بر سرش میکوبید تا اینکه چشمش به خطوط نوشته شده توسط پسرش افتاد که با دست خط کودکانه نوشته بود (( دوستت دارم بابا))😭😭😭😭😭😭😭😭😭
روز بعد مرد خود کشی کرده بود.....
آری
خشم و عشق حد و مرزی ندارند پس عشق را انتخاب کنید نه خشم را چراکه
۱-اشیاء برای استفاده شدن هستند و انسانها برای دوست داشته شدن.
۲- مراقب افکارتان باشید که به گفتار و گفتار به رفتار تبدیل می شود و رفتارها به عادت تبدیل می شوند.
۳-به هر چه عادت کردید ،شخصیت شما شده و سرنوشت شما از این شخصیت رقم خواهد خورد.🌹❤️🌹🙏🙏🙏🙏
پس باید عاشق بود و مهربان
نه وابسته به دنیا و اشیاء آن
💕💕💕