وقتى صحبت ميكنيد
فقط در حال تكرار مطالبی هستید
كه از قبل ميدانيد
اما اگر گوش دهيد
ممكن است مطلب جديدى ياد بگيريد ...
💕🧡💕
ساده هستم
ساده می بینم
ساده می پندارم زندگی را
نمیدانستم جرم می دانند سادگی را
سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم
ساده می مانم…
ساده میمیرم…
اما…
ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …
💕🧡💕
⛔️ زائری و اتهام زنی به شورای نگهبان
♨️زائری در جدیدترین اظهاراتش، سیلی به #سرباز_وظیفهشناس را بهانه کرده تا بدین وسیله در آستانه انتخابات و همسو با اصلاحطلبان، به شورای نگهبان حمله کند.
💢او در سخنانش با توهین به مردم، آنان را رعیت خوانده و با لحنی توهین آمیز میگوید: سیلی زدن که سهل است، ارباب میتواند هرکار دیگری هم با رعیتش بکند!
🔻باید به محمدرضا زائری گفت:
اولین کسی که اقدام زشت این نماینده مجلس را تقبیح و درخواست برخورد قانونی با او را مطرح کرد، همین مجلس انقلابی بود که شما کاری جز تخریب آن بلد نیستید.
⛔️ زائری و همفکرانش نیز باید پاسخ دهند:
1️⃣ وقتی #نجفی شهردار سابق تهران، «میترا استاد» را به قتل رساند، چرا صدایی از شما بلند نشد؟ تیتر روزنامه های هم فکرتان را به یاد دارید؟ اوج فریاد ظلم ستیزی تان «#تراژدی_استاد» و «#عشق_نافرجام» بود؟!
2️⃣سال 88 وقتی با غوغاسالاری همفکران شما، سرباز و جوان بسیجی را زنده زنده آتش زدند، کجا بودید؟ آیا آنها سرباز و مأمور قانون نبودند؟
3️⃣ آیا خجالت نمیکشید که #ژست ظلم ستیزی و قانون مداری به خود گرفته، به مردم #توهین کرده و آنان را رعیت خطاب میکنید؟!
4️⃣ شما که مدعی سرقت آراء هستید، اگر اسنادی در دست دارید، چرا آنها را منتشر نمیکنید؟ اگر هم سند ندارید، چرا با خلاف گویی به شورای نگهبان اتهام می زنید؟!
5️⃣ شما که دم از قانون میزنید، آیا توهین به مردم و تشویش اذهان عمومی، #جرم نیست؟
📌 بجاست تا قوه قضائیه برخوردی قاطع و محکم با این روحانی هتاک داشته باشد.
✍🏻 #سید_امیر_حسینی
..
برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی...
ﺯﻧﺪﮔﻲﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم. خدا که باشد، هرمعجزه ای ممکن میگردد. ایمان داشته باش که قشنگترین عشق
نگاه مهربان خداوند به بندگانش است
زندگی را به او بسپار….
و مطمئن باش
که تا وقتی پشتت به خدا گرم است
تمام هراس های دنیا
خنده دار است...
💕🧡💕
دقت کردیدانسانهای صادق به صداقت حرف هیچکس شک نمیکنند و حرفِ همه را باور دارند.
انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ میگویند .
انسانهای امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند .
انسانهای نا امید همیشه آیه یاس میخوانند .
انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند
انسانهای شریف همه را شرافتمند میدانند
انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان ، تشکر از دیگران است.
انسانهای نظر بلند هرکاری برای هرکسی میکنند بازهم با شرمندگی میگویند:
ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد .
انسانهای تنگ نظر هرکاری برای هرکس انجام دهند چندین برابر می بینندش .
انسانهای بامحبت در نهایت مهربانی همه را با جانم ، عمرم ، عزیزم خطاب میکنند.
انسانهای متواضع تقریبا در مقابل خواسته همه دوستان میگویند: چشم سعی میکنم
انسانهای پرتوقع انتظار دارند همه در مقابل حرف هایشان بگویند چشم .
انسانهای حسود همیشه فکر میکنند که همه به آنها حسادت میکنند .
انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات میگویند: نمیدانم .
انسانهای نادان تقریبا در مورد هر چیزی میگویند: من بهترمیدانم
💕💛💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوهان_کنجدی 🌸🍃
مواد لازم:
1 لیوان کنجد
1لیوان شکر سرخالی(میتونید1لیوان کامل هم بریزید)
1 قاشق چایخوری کره
─┅─═ঊ🍃🌸🍃ঈ═─┅─
👌 داستان کوتاه پند آموز
💭 پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند. هنگام خواب ، همسر پیرمرد ازو خواست تا شانه برای او بخرد تا موهایش را سرو سامانی بدهد.
💭 پیرمرد نگاهی حزن امیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم، حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم.
پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد..
پیرمرد فردای انروز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه برای همسرش خرید ..
💭 وقتی به خانه بازگشت شانه در دست با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو برای او گرفته است .
مات و مبهوت اشکریزان همدیگر را نگاه میکردند.
اشکهایشان برای این نیست که کارشان هدر رفته است برای این بود که همدیگر را به همان اندازه دوست داشتند و هرکدام بدنبال خشنودی دیگری بودند.
#به_یاد_داشته_باشیم.
💕💜💕
پروانه های وصال
✍ #نکات_دعای_عهد 32 «آینهی حق نما» 💕 ⭕️حَتَّىٰ لَايَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّ
✍ #نکات_دعای_عهد 33
«یاور مظلومان ویار بی کسان»💕
🤲 وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لَايَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ...؛ خداوندا او را پناه ستمدیدگان و یاور کسانی که یاری کننده ای غیرتو ندارند، قرار بده...
💠 رسیدگی به محرومان و سرکشی به مستضعفان از ویژگی های بارز و مشخص ائمه هدی علیهم السلام بوده و پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز در این باره میفرماید:
♨️ «هر کس صدای کمکخواهی مردی را بشنود که فریاد میزند مسلمانان به دادم برسید و جوابش ندهد و به او کمک نکند مسلمان نیست.» جلد دوم الکافی/ص۱۶۴
🚸لذا در زمان ظهور چون غیر خدا، از یاری رساندن به مظلومین عاجز هستند و قدرت یاری کردن ندارند، مظلومین عالم جز امامشان برای خود پناهی پیدا نمی کنند، رو به او می آورند و دادخواهی خود را نزد او می برند و از او پناه می جویند .
✅و خود این پناه بودن و حامی ضعیفان شدن یک اصل قرانی و وظیفه دینی است. خدای سبحان در سوره انفال آورده:
✨ إنِ اسْتَنْصَرُوکُم فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْر...؛ اگر گروهی به خاطر حفظ دین و آئین شان از شما یاری طلب کنند، بر شما لازم است که به یاری آنان بشتابید.
🔹لذا ما هم با امام عصر، عهد و پیمان می بندیم که همیشه پناه ستمدیدگان و یاور بی پناهان باشیم .
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 96 🔸 موضوعی که وجود داره اینه که محبت با ادب تفاوت هایی داره 👈🏼 و الزاما هر کس
#افزایش_ظرفیت_روحی 97
🔶 یکی از خصوصیات ادب اینه که از روز اول "اکتسابی" هست.
در واقع ادب موضوعی هست که باید با تمرین و زحمت به دست بیاد و طبیعتا وقتی هم که به دست اومد به این سادگی ها از دست هم نمیره. 👌🏻
⭕️ در انگیزه منفعت معمولا آدم باید "محاسبه کنه" که هر کاری آیا به سودش هست یا به ضررش؟
👈🏼 مثلا شما برای عقل خودتون کلی سخنرانی و کتاب در مورد خوبی های نماز اول وقت میذارید و عقل شما کاملا متقاعد میشه که اون کار های خوب رو انجام بده
اما بعد از چند روز که نماز اول وقت رو به خاطر عقلانیت خوندید عقل شما دوباره سوال میکنه که واقعا مطمئنی که نماز اول وقت به نفعمه دیگه! درسته؟ میشه یه بار دیگه مرور کنی؟!🤔
بیا عزیزم این دلیلش هست و تو کلی به کارای دیگه هم میرسی و وقتت با برکت میشه و ....
- آهان! باشه. درست گفتی. باشه نماز اول وقت میخونم!😊
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_یازدهم: امتیاز به اون دختر نگاهی کرد و با لبخند گفت ... - نگران نباش لوسی ..
#مردی_در_آینه
#قسمت_دوازدهم: واحدهای مشترک
چند لحظه سکوت کرد ...
- لالا ... فامیلش رو بلد نیستم ... اما چند بار دیدم پایین راه پله های غربی منتظرش بود ... بقیه دوست های قدیمش رو نمی شناسم ...
خیلی آروم دستم رو گذاشتم روی شونه اش ...
- می دونم تو دختری نیستی که به گنگ ها نزدیک بشی ... از کمکت واقعا متشکرم ... امیدوارم اگه چیز بیشتری به نظرت رسید بازم بهمون کمک کنی ... و مطمئنم می دونی کجا پیدام کنی ...
دست کردم توی جیبم و کارتم رو بهش دادم ...
هنوز چند قدمی از هم دور نشده بودیم که برگشت سمت ما ...
- آقای ساندرز ... دبیر ریاضی مون ... کلاس ریاضی و شیمی من و کریس با هم بود ... یعنی من از روی برگه انتخاب واحد اون انتخاب کردم ...
آقای ساندرز با بچه ها ارتباط خیلی خوبی داره ... علی الخصوص به کریس خیلی نزدیک بود ...
زمانی که هم سن و سال اینها بودم ... محبوب ترین درسم، ریاضی و کامپیوتر بود ... کدنویسی هام حرف نداشت ...
با شنیدن اسم دبیر ریاضی ... برای یک لحظه برگشتم به گذشته ... شاید درخشان ترین سال های عمرم ...
لیست رو از دست اوبران گرفتم ...
- فکر می کنم باید اسم مدیر رو توی لیست مظنونین اصلی قرار بدیم ...
حرف هاش رو می شنیدم اما ذهنم جای دیگه بود ...
- کجایی توماس؟ ... شنیدی چی گفتم؟ ...
- اسم ساندرز توی لیست نیست ...
لیست رو از دستم گرفت ...
- یعنی ارتباط مقتول با دبیر ریاضیش مخفیانه بوده؟ ...
ناحودآگاه نگاهم توی حیاط چرخید ...
- بعید می دونم ... وقتی یه دانش آموز خبر داشته ... قطعا اونها هم می دونستن ... اونم با این مراقبت شدید ...
- شاید به نظرشون موضوع خاصی نبوده که بخوان بهش توجه کنن ...
شاید ... شاید هم نه ... به هر حال اینم یه سوال دیگه بود... سوالی که می تونست هیچ ربطی به قتل نداشته باشه ... اما قطعا دنیل ساندرز، سوژه ای بود که باید باهاش حرف می زدیم ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_دوازدهم: واحدهای مشترک چند لحظه سکوت کرد ... - لالا ... فامیلش رو بلد نیس
#مردی_در_آینه
#قسمت_سیزدهم: اسمی که هرگز نشنیده ایم ؟!
یه خونه قدیمی ... دو طبقه اما تمییز و نوسازی شده ...
مادرش هنوز گریه می کرد ... به زحمت می تونست حرف بزنه ... برام عجیب بود ... از زمانی که خبر مرگ پسرشون رو شنیده بودن، چند ساعت می گذشت ... و یه بچه شرور، چیزی نبود که این همه به خاطرش گریه کنن ...
پدرش برای بانک کار می کرد ... و مادرش خیاط لباس های مجلسی و پرام ... هر دوشون به سختی کار می کردن تا بتونن پسرشون رو به یه کالج و دانشگاه خوب بفرستن ... تا بتونه آینده خوبی داشته باشه ... چیزی که کریس هم، توی سال آخر عمرش به دنبالش بود ...
دیدن تلاش خانواده باعث شده بود مسیرش رو عوض کنه؟... یا بعد از عوض شدن مسیرش، تلاش خانواده چند برابر شده بود؟ ... هر چند، مادرش بیشتر از سه سال بود که به برای کمک به مخارج خانواده وارد عرصه شده بود ...
چیزی مبهم و گنگ توی ذهنم موج می زد ... چیزی که هیچ سوالی آرامش نمی کرد و نمی تونستم پیداش کنم ... چیزی که توی حرف های پدر و مادرش هم بهش اشاره ای نمی شد ...
تنها اشاره ارزشمند ... اسم ساندرز بود ... اونها حتی به اینکه پسرشون سابقا عضو یه گروه گنگ بوده، اشاره ای نکردن ...
- لالا ... دختری رو به این اسم می شناسید؟ ...
با شنیدن این اسم ... هر دوشون جا خوردن ... چشم های مادرش پرید و نگاهی که توش نگرانی با قدری ترس قاطی شده بود رو، چرخوند سمت همسرش ... ذهن خودش نمی تونست جوابی براش پیدا کنه ...
آقای تادئو کمی خودش رو روی مبل جا به جا کرد ... نسبت به همسرش، کنترل بیشتری روی چهره اش داشت ... اما اون هم ...
- خیر کارگاه ... ما هرگز چنین اسمی رو نشنیدیم ...
با هیچ جمله ای به این اندازه نمی تونستم مطمئنم بشم که اونها دارن خیلی چیزها رو مخفی می کنن ... اما چرا؟ ... چرا باید به افرادی که دنبال پیدا کردن قاتل پسرشون هستن دروغ بگن؟ ...
اوبران هنوز می خواست با اونها صحبت کنه ... اما صحبت باهاشون دیگه فایده ای نداشت ... نمی شد به هیچ حرف شون اعتماد کرد ... نه تا وقتی که به جواب این چرا ... پی می بردم ...
از جا بلند شدم ...
- خانم تادئو ... می تونید اتاق کریس رو بهم نشون بدید؟ ...
نگاهی به همسرش کرد و از جا بلند شد ... انگار منتظر اجازه و تایید اون بود ...
نسبت به همسرش کنترل کم تری روی خودش داشت ... باید از همدیگه جداشون می کردم ... اینطوری دیگه نمی تونست در پاسخ سوال ها به شوهرش تکیه کنه ... و اوضاع آشفته درونش این فرصت رو در اختیارم می گذاشت که جواب اون چرا رو پیدا کنم ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
🌷🌷🌷🌷🌷
*ده سفارشِ علی بن موسی الرضا علیه السلام*
*سفارش اول*🌹
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.
*سفارش دوم*🌹
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.
*سفارش سوم*🌹
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است.
*سفارش چهارم*🌹
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
*سفارش پنجم*🌹
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوعِ آن ، خودداری از آزار خویشاوندان است.
*سفارش ششم*🌹
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد ، نه نجابت و نه کرم!
*سفارش هفتم*🌹
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت ، یک نصفه خرما را مانند کوه اُحد بزرگ می کند!
*سفارش هشتم*🌹
حقُّ النّاس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست!
*سفارش نهم*🌹
از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد ، حذر کن!
*سفارش دهم*🌹
بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید ، که در آن صورت ، حقِّ ملامت نخواهید داشت!
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی اگربدبودیم یاریمان کن
تافردایےبهترداشته باشیم
خدایا به حق مهربانیت
نگذارکسی باناامیدی وناراحتی
شب خودرابه صبح برساند
🌟شبتون بخیر و آرام🌟.
#سلام_امام_زمانم 💚
وقتی کسی👤
برای تو تب هم نمی کند🌡
دیگر نسوز🔥
این همه آقا به پای شهر🏢
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد😞
گممیشودصدایتودرخندههای شهر😓
#شرمنده_ایم_آقا 😭
#العجل_یامولاصاحبالزمان
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨ حضرت محمد صلىاللّٰهعليهوآلهوسلم فرمودند:
نماز، از آيينهاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدايت، ايمان، نور معرفت و بركت در روزى است.✨
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
سلام امام زمانم ✋🌸
این عشقِ آتشین زِدلم پاڪ نمےشود
مجنون به غیر خانهی لیلا نمےشود
بالای تخت یوسف ڪنعان نوشتهاند
هریوسفے ڪه یوسفِ زهرا "س" نمےشود
💕🧡💕