✅غش در معامله
✍در تاريخ نوشته اند: در كربلاى معلى عطارى بود شديدا مريض می شود، جميع اجناس دكان و اثاث البيت منزل خود را به جهت معالجه فروخت، خرج كرد، اثر نكرد، روز به روز بدتر شد و اثر خوبى مشاهده نمیكرد، جميع اطباء اظهار يأس نمودند،
راوى گفت: يك روز من رفتم به عيادتش ديدم بسيار بد حال است و به پسرش میگويد: فلان ظرف را بردار، ببر بازار بفروش و پولش را بياور كه به مصرف خود صرف نمايم، شايد راحت بشوم به مردن يا خوب شدن، گفتم: معنى اين حرف را نفهميدم و ندانستم چه چيز است، ديدم آهى كشيد، گفت: فلانى من سرمايه زيادى داشتم و جهت ترقى من اين بود كه در فلان سال مرضى در كربلا شايع شد كه اطبا علاج آن را منحصر كردند به آبليموى شيرازى از اين جهت آب ليمو خيلى گران شد و كمياب هم شد من قدرى آب ليمو داشتم، دوغ زيادى مخلوط كردم به او بوى آب ليمو از آن فهميده میشد و آن را به قيمت آب ليمو خالص میفروختم تا آن كه منحصر شد وجود آب ليمو به دكان من، من هم غش زيادى میزدم و میفروختم و سرمايه من زياد شد. و در ميان صنف خودم مشهور شدم به ابوالالوف، پدر ميليونها، تا اينكه مبتلا شدم به اين مرض و هر چه داشتم فروختم و از براى من چيزى باقى نماند بغير همين متاع، گفتم اين را هم بفروشند شايد خلاص شوم يا بميرم و يا خوب بشوم.
💥اين هم اثر و نتيجه غش و خيانت به مردم كه عاقبت چنين است كه ملاحظه فرموديد، هيچ چيزى براى خودش نماند الا بدبختى و عذاب اخروى.
📚جامع الدرر ج ۲ ص۶۸
💕💛💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر زمین خوردنی را مصیبت تصور نکن؛ در بسیاری از افتادنها خیری نهفته است!
🌹 چه بسا چيزی را دوست نميداريد و آن چيز برای شما خیر باشد!
📖 سورهی بقره، آیهی ۲۱۶
✨﷽✨
قلهها زمانی هستند که شکرگذار داشتههایت هستی. درهها زمانی هستند که حسرت از دست رفتههایت را بخوری. اشتباهاتی که در لحظات خوب امروز مرتکب میشوی، لحظات بد آینده را میسازد، و کارهای عاقلانهای که در لحظات بد امروز انجام میدهی، لحظات خوب آینده را میسازد. در زندگی نحوهی مدیریت درهات، زمان رسیدن به قلهی بعدیات را مشخص میکند.
شایعترین علتی که یک قله را زودتر از حد معمول ترک میکنی غرور توست، که در نقاب اعتماد به نفس است. شایعترین علتی که بیشتر در دره میمانی ترس است، که در نقاب تظاهر به آسایش است. رنجی که در یک دره است، میتواند تو را از حقیقتی آگاه سازد، که همیشه از آن غفلت میکردهای …
💕💛💕
🌷✍پیامبر اکرم صَلّی الله عَلیه وَ آلِه و سلَّم فرمودند: خداوند متعال میفرماید: بیگمان امید هر کسی را که غیر از من به کسی امید ببندد قطع میکنم.
🌷✍یعنی سراغ هر کسی برای رفعِ مشکل برود و دل ببندد که کلید مشکلاتش به دست اوست من مانع رفعِ مشکل او میشوم تا بگردد و مرا بیابد.
📚بحار الأنوار (علامه مجلسی)
💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛱علائم افسردگی را بشناسیم!!
احساس غمگینی مداوم
کاهش سطح انرژی
کاهش اشتها
افزایش اشتها
کاهش یا افزایش میزان خواب
احساس اضطراب و بیقراری
کاهش توان تمرکز
کاهش قدرت تصمیم گیری
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_چهل_و_ششم "زهرا" بعد از رفتن محدثه و بعد از
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_چهل_و_هفتم
شب ساعت۸بود که صدای بوق ماشینی اومد و منم دویدم دم پنجره دیدمکارنه.
حتما اومده بامن حرف بزنه.
شایدم با محدثه..
برای اینکه باهاش روبرو نشم،سریع رفتم زیر پتو و وانمود کردمکهخوابم.
دقایقی نگذشت که صدای دراومد و بعدم صدای مامان.
_زهراجان؟خوابی دخترم؟پاشو کارن اومده کارت داره.
تکوننخوردم و چشمام رو بستم.
یکمکهگذشت،مامان رفت و منم نفس راحتی کشیدم.
اصلا آمادگی روبرو شدن با کارن رو نداشتم.
بخاطر اینکه وانمود کردم خوابم تا وقتی صدای لاستیکای ماشین کارن رو نشنیدم از اتاق بیرون نرفتم.
بعدشم که خواستم برم،مامان چراغا رو خاموش کرد و همه خوابیدن.
ای به خشکی شانس.
منم مجبور شدم بخوابم اما به زور.
صبح کلاس نداشتم برای همین تا۱۰خوابیدم.
بعدشم که بیدارشدم گوشیمو روشن کردم.
کارن۵بار پیام داده بود و ۱۰بار زنگ زده بود.
نمیدونم چه حسی بود اما دلم یکهو براش تنگ شد.
استغفراللهی گفتم و فکرمو منحرف کردم سمت درس و دانشگاه.
حرف زدن با آتنا هم برای منحرف شدن فکر عالی بود.
سریع بهش زنگ زدم.
_جانم زهرایی.سلام.
_سلام عروس خانوم جون.چطوری؟
_خوبم گلی توخوبی؟
_شکر خدا خوبم.چه خبرا؟
_خبرا دست شماست خانوم.چه خبر از دامادمان؟
_خوبه طفلی اسیر شرط و شروطای بابام شده.بابام هر دفعه یه سازی میزنه.نمیدونم چرا اما با علیرضا موافق نیست.نمیدونم چی ازش دیده که انقدر سنگ میندازه جلو پامون.
_حتما مصلحتی هست آجی.بابات صلاح تو رو بهتر میدونن.بسپرش دست خدا درست میشه.علیرضا هم اگه تورو بخواد تا تهش پات وایمیسته.
_خداییش وایستاده تا اینجا خیلی مدیونشم.
_نه دختر مدیونی چیه؟وظیفشه واسه کسی که دوسش داره همه کار بکنه.
هوفی کشید و گفت:چی بگم والا؟دعاکن بابام دست از لجبازی برداره.
_درست میشه عزیزم شک نکن خدا خیلی بزرگه.هوای همه آدما رو داره.عیب از ماهاست که گاهی حس میکنیم ما رو نمیبینه.این اوج بی معرفتی ماست.
_باز رفتی رو منبر؟الحق که حرفات آدمو آروم میکنه.
خندیدم و گفتم:چاکریم تپلک.
اتنا هم خندید و گفت:خب اگه اجازه بفرمایین حاج خانم جان من برم مادرگرامی احضارم کردن.
_برو خانمی سلام به همه هم برسون.
_قربونت چشم حتما التماس دعا.
_یاعلی مدد خداحافظ
بعد حرف زدن با آتنا عجیب آروم شده بودم.این دختر انرژی فوق العاده ای داشت.
لحظه ای نگاهم به خرسی که کنار کمرم ولو شده بود،افتاد.
چقدر اون شب ذوق زدم از داشتن همچین عروسکی.
رفتم بغلش کردم و اروم فشردمش.
منبع آرامش بود این خرس پشمالو.
یک جورایی بوی کارن رو میداد.
سریع از خودم جداش کردم و دوباره استغفرالله گفتم.
نباید بزارم نفسم منو از خدا دور کنه.
من بنده خدایم نه بنده بوی یک آدم.
نمیخواستم خیانت کنم به خواهرم.حتی فکر کردن به کارن هم اشتباه محض بود.باید هرطوری شده از ذهنم بیرونش کنم اما نمیشد
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_چهل_و_هفتم شب ساعت۸بود که صدای بوق ماشینی ا
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_چهل_و_هشتم
تاعصر رو یک جوری گذروندم.
ساعت۵بود که طبق معمول محدثه بدون در زدن وارد شد.
بازم قیافه اش آتیشی بود.
یک بسم الله زیر لب گفتم و منتظر هرنوع توهین و تهمتی شدم.
_باز چیشده اومدی سر من خالی کنی؟
_باز چیشده؟هه..شوهر من با تو چیکار داره؟هان؟اون بی معرفت تو حال خراب اون شبم نیومد یک سر بهم بزنه اونوقت راه به راه میاد یا زنگ میزنه تا باتو حرف بزنه.چیکارت داره؟تو چرا هی ناز میکنی؟چیه خوشت میاد دنبالت بدوون؟خوشت میاد نازتو بخرن؟خجالت نمیکشی چشم داری به شوهر خواهرت؟اون...
انقدر حرفاش برام توهین آمیز بود که دیگه آروم ننشستم.
بلندشدم و رفتم جلوش.
حرفش رو قطع کردم و باصدای بلند گفتم:دیگه خیلی داری تند میری محدثه خانم.درسته صبورم اما تهمت زدنم حدی داره.من باشوهر محترم جنابعالی هیچ سر و سری ندارم.تحفه ایم نیست که بهش چشم داشته باشم.کرم از خودشه که هی زنگ میزنه و میاد تا باهام حرف بزنه.محض اطلاعتم بگم دیروز اومده بود دم دانشگاهم تامنو ببینه.نمیدونم چی میخواد بگه اما هرچی هست من پرشو باز کردم و محلش ندادم.پس این داد و هوارا و تهمتا رو برو برای شوهرت بزن نه من.
اینم بگم بار آخرت باشه اینقدر تند و توهین آمیز با من حرف میزنی.
احترام و صبرم حدی داره.
حالام میتونی بری.
محدثه با نگاهی حاکی از شرمساری و عصبانیت اتاقمو ترک کرد.
نفسای تندم نشون از عصبانیت بیش از حدم بود.
واقعا بهم برخورد وقتی گفت چشمت دنبال شوهرمه.
من به خودم دروغ نمیتونم بگم.کارن رو دوست داشتم اما الان قضیه فرق میکنه.
اون شده شوهر خواهرم و فقط به چشم برادری باید نگاهش کنم نه چیز دیگه ای.
مطمئن بودم اگر ببینمش نظرم عوض میشه برای همین از دیدنش اجتناب میکردم.
خدا تو این مدتی که عمر کردم بهم یاد داده بود با نفسم مقابله کنم تا پاداش اخروی بگیرم.
منم عشق دنیوی رو هیچوقت به پاداش اخروی ترجیح نمیدادم.
انقدر با خودم کلنجار رفتم تا اینکه راضی شدم برم ببینم کارن چیکارم داره!
بلکه شک و تردید های محدثه بخوابه و فکر بد نکنه.
چون اگه به این کنار کشیدنا ادامه میدادم صد در صد با اخلاقی که از کارن سراغ دارم،بازم میومد یا زنگ میزد تا باهام حرف بزنه.
گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم.
_بله؟
_سلام زهرام.میخواستین بامن حرف بزنین.فردا بعد دانشگاه بیاین پارک کناری دانشگاهم.خداحافظ.
تو عمل انجام شده قرارش دادم و قطع کردم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔰 رهبر معظم انقلاب :
«به هرکسی می خواهی رأی بدهی ، بده...
اماجواب خدا را هم باید آماده کنی ،
اگر فردا خدا گفت: «چرا به این رأی دادی؟!»
باید بگویی ، این آدم دینداری بود ،
باتقوا بود ، خیانت نمی کرد ،
اینها را باید بگویی...
اگر نگویی ،
آنوقت شما با تمام خیانت هایش شریک هستی...»
📚 سخنرانی روز مبعث
۱۳۹۶/۲/۵
#انتخابات_رهنمودها
هدایت شده از پروانه های وصال
🍃🌼دعای بعد از نمازهای واجب در ماه مبارک رمضان
💠🔹شيخ كفعمى در «مصباح» و «بلدالامين» و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلّى الله و عليه و آله و سلّم روايت كردهاند كه آن حضرت فرمود:
هركه اين دعا را در ماه رمضان، پس از هر #نماز_واجب بخواند، حق تعالى گناهان او را تا روز قيامت بيامرزد.
و آن دعا اين است:
《 اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ
اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ
اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ
اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ
اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ
اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ
اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ
اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ
اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ
اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ
اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ
اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 》
《 خدایا بر اهل قبور نشاط و سرور عطا كن
خدايا هر فقيری را بى نياز گردان
خدايا هر گرسنهای را سير گردان
خدايا هر برهنهای را لباس پوشان
خدايا دين هر مديونى را ادا فرما
خدايا هر غمگينى را دلشاد ساز
خدايا هر غريبى را به وطن باز رسان
خدايا هر اسيرى را آزاد گردان
خدايا مفاسد امور مسلمانان را اصلاح فرما
خدايا هر مريضی را شفا عنايت كن
خدايا به غناى خود جلو فقر ما را ببند
خدايا بدیهاى حال ما را به خوبى صفات خودت تغيير ده
خدايا دِين ما را ادا فرما و فقر ما را بدل به غنا و بى نيازى گردان كه تو اى خدا بر هر چيز توانايى 》
@parvaanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
🍃⚜رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود:👇
🔹هيچ بنده ای نيست كه قصد كند پاسی از شب را برای #نماز برخيزد اما خوابش برد،
جز اينكه،،،
🔸خوابش صدقه ای باشد كه خداوند آن را از طرف او دهد و ثواب نيتی كه كرده است، برايش منظور گردد.
📗ميزان الحكمه، ج۲، ص۱۶۵۵
⇦ ڪلیڪ ڪنید ⇩⇩⇩
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
@parvaanehaayvesaale💕