هدایت شده از پروانه های وصال
🔰شرح دعاے #روزنهم
✍آیت اللہ مجتهدے تهرانی ره
⬅️ «اَلّلهُمَّ اجْعَلْ لی فيهِ نَصيباً مِنْ رَحْمَتِكَ الْواسِعَةِ»
خدايا، من را از رحمت واسعہ خودت نصيب گردان.
❓برای استجابت اين دعا بايد چہ كنيم؟
بايد بہ زير دستمان كمك كنيم.
اگر وضع مالی كسی خوب است، برای دختران دمبخت مستمند جهاز تهيہ كند.
در اين صورت دعا دربارہ او مستجاب میشود و اگر زلزلہ شود، زير آوار نمیماند...
چون رحمت خدا شامل حال او شدہ است.
⬅️ «وَاهْدِنی فيهِ لِبَراهينِكَ السّاطِعَةِ»
خدايا من را هدايت كن بہ ادلہ روشن خودت.
💐 خدا دليلهای روشنی دارد كہ ما را بہ آن ادلہ روشن، هدايت میكند.
هر ظالمی كہ بہ جزای اعمالش میرسد، عبرتی است برای ما. آدم با ديدن اين عبرتها میتواند خداشناس شود.
⬅️ «وَخُذْ بِناصِيتی اِلی مَرْضاتِكَ الْجامِعَةِ»
من را بہ سمت موجبات خوشنودی و رضايت خودت ببر.
🌸 از من راضی باش هر چند كہ بد كردم و عمرم را بہ بطالت مصرف كردم.
حالا آمدهام و من را بہ سمت رضايت خودت ببر. از من خشنود شو و رضايت جامع داشتہ باش.
بايد تمام عيبها را از خود دور كنم، و با غيبت نكردن، حلال كردن مال و... اين دعا دربارهام مستجاب شود.
تا مردم از ما راضی نشوند، خدا از ما راضی نمیشود.
⬅️ «بِمَحَبَّتِكَ يا اَمَلَ الْمُشْتاقينَ»
اين دعاها را دربارہ من مستجاب كن، بہ حق دوستی خودت ای آروزی مشتاقان.
❤️ اينطور میگوئیم چون خدا نسبت بہ ما دوستی دارد و خدا صد برابر محبت والدين بہ اولاد، ما را دوست دارد.
روايت است كہ دوستی صد درجہ دارد كہ 99 بخش آن مخصوص خدا است و يك درجہ آن بين مخلوقات تقسيم شدہ و خدا در همان يك بخش نيز، سهم دارد.
✨خدايا اين دعاها را بہ محبت خودت دربارہ ما مستجاب کن.
@parvaanehaaye vesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
1527212930770.mp3
1.9M
❤شرح دعای روز نهم ماه مبارک
و احکام، ویک نکته اخلاقی شیرین
توسط استاد اخلاق ...آیت الله مجتهدی
بسیاااار عالیه ... دانلود بفرمایید🌹
@parvaanehaayevesaal💕
📚داستان کوتاه
🔸روزی کفاشی در حال
تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دور تر پرت کرد .
🔸مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد ماجرا را دید، سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد
🔸درختی که پیوسته بارش خوری
🔸 تحمل کن آنگه که خارش خوری
🍃این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی، یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می اندازی؟!
👌 درس اخلاقی اینکه اگر از کسی یا وسیله ای رنجشی آمد به یاد آوریم خوبی های که از جانب آن شخص یا فوایدی که از آن حیوان وسیله یا درخت در طول ایام به ما رسیده ,آن وقت تحمل آن رنجش آسان تر می شود ...
💕💛💕
☆∞🦋∞☆
#حرفـــــ_قشنگـــــ🌿
در هر حال "الحمدالله" بگو
هر وقت خیر به آدم رسید، باید بگوید "الحمدالله"
مےروے در صندلے هواپیما مے نشینے، مےبینے ڪنار دستتـــــ یڪے از علماے روحانے نشسته؛ بگو "الحمدالله" ، هم سفرے خوبـــــ "الحمدالله".
رفیق خوب، "الحمدالله".
هم مباحثه اے خوبـــــ گیرتـــــ آمده "الحمدالله".
استاد خوبـــــ گیرتـــــ اومده، " الحمدالله".
خیلے نعمتـــــ خدا به ما مےدهد ڪه ما "الحمدالله"نمےگوییم.
💕❤️💕
#پفكي_گردويي
زرده تخم مرغ 3 عدد__پودر قند 75 گرم__هل 1/8 ق چ__آب ليمو 1/8 ق چ__وانيل 1پنسه__گردو 80 گرم
زرده و پودر قند و وانيل را انقدر بزنين تا سفيد و كشدار شود.
پودر هل و آبليمو رو اضافه كنين.
گردو خرد شده را اضافه كنين مخلوط كنين بعد با قاشق روي سيني كه با كاغذ روغني پوشيده شده قرار دهيد.
دماي فر 150 درجه به مدت 15 دقیقه.
🍥🍡🍥🍡🍥🍡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی جالب ومهم. داستان جالب واموزنده. بیان علت اصلی مشکل بسیاری از مردم و جوانان امروز .. شیخ رجبعلی خیاط :علت گرفتاری وکسادی کارت نار ضایتی مادر است
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_پنجاه_و_چهار "لیدا" از خوشحالی دیگه رو پام بند نبودم.بالاخره به آرز
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_پنجاه_و_پنج
شب زود خوابم برد چون صبح باید میرفتم آموزشگاه.
صبح سرساعت۸اونجا بودم.بچه های زیادی جمع شده بودن.با خوشحالی رفتم تو که بچه های زیادی دویدن سمتم و شروع کردن به سلام کردن.به پاهام چسبیده بودن و هی خاله جون خاله جون میگفتن.
یکهو محمدعلی رو دیدم و دلم براش پر کشید.
بچه ها رو آروم کنار زدم و رفتم سمتش
_سلام خاله جون.خوبی عزیزم؟
با اون چهره معصومش سلام کرد وگفت:خاله جلو نیومدم چون از بچه های دیگه کوچیک ترم.
دو زانو جلوش نشستم و بغلش کردم.
_قربونت بشم آقاکوچولو.فدای سرت.حالا به کسی نگی یه چیز خوب برات آوردم که موقع رفتن بهت میدم.
بعدم رو موهاشو بوسیدم و بهش چشمک زدم.
دستشو گرفتم و رفتیم سمت کلاس.
بچه ها که نشستن شروع کردم به تدریس زبان و محمدعلی رو هم نشوندم جای خودم و دفتر نقاشی و مداد رنگی دادم دستش نقاشی بکشه.
یک ساعت ونیم تدریس که تموم شد دلم گرفت.
بودن با بچه ها روحیمو شاد میکرد.
بچه ها رفتن و من موندم با محمدعلی.
دستشو گرفتم و گفتم:بریم خاله که سوپرایزت در انتظارته.
با ذوق محکم دستمو فشرد و با هم رفتیم جلو ماشین.
از صندلی عقب،کیف خوشگل و جعبه مداد رنگی۳۶رنگه و دفتر نقاشیش رو برداشتم و گفتم:چشاتو ببند.
دستای کوچیکشو گرفت جلو صورتش و منم آروم کیفو گرفتم روبروش.
_حالا باز کن.
چشماشو که باز کرد نگاهش افتاد به کیف از ذوق بالا پایین پرید و محکم بغلم کرد.منم یک بوسه گذاشتم رو لپش و گفتم:مبارکت باشه عزیزم.
_خاله جون شما خیلی خوبی.من دوستون دارم.
بازم بوسش کردم و گفتم:منم دوست دارم عزیزدلم.
بالاخره کیفشو گرفت و رفت.منم به تلفن کارن جواب دادم.
_سلام عزیزم.
_سلام خانم چطوری؟کجایی؟چه خبر؟
_خوبم شماخوبی؟اومدم آموزشگاه دارم میرم خونه.توچه میکنی؟
_منم سرکارم.شب میام میبینمت.
_باشه آقایی.
_خب من برم کاری باری؟
_عرضی نیست برو مزاحم کارت نمیشم.مواظب خودت باش.
_شما هم..فعلا
_خدافظ
با انرژی فراوون سوار ماشین شدم و رفتم سنت بازار تا برای عطا و زهرا چیزی بخرم.
برای عطا یک ماشین کنترلی بزرگ خریدم و برای زهرا مانتو بلند فیروزه ای خیلی قشنگ.
چشمم به یک کمربند چرم افتاد و برای کارن خریدمش.
تولدش نزدیک بود برای همین میخواستم با کمربند یک چیز دیگه هم بخرم و روز تولدش بدم بهش.
رسیدم خونه اما عطا و زهرا نبودن هر دو کلاس بودن.
با مامان،سر ناهار کلی گپ زدیم و درباره عروسی حرف زدیم.
بعد ناهار استراحتم کردم تا شب سرحال باشم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#تلنگر
✍این روزها ...
👌ســـــعے ڪن
مـــــدافع #قــــــــــلبت باشے
ازنـــــفوذ شـــــیطان
✅شاید سخت تر از مدافع #حـــــرم بودن
مدافع قـــــــلب شدن باشد...
🌺" الْقَـــــلْبُ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ
قـــــلب، #حرم خـــــ❣ـــــداوند متعال است
پس در #حـــــرم او
غیر او را ســـــاڪن نڪن‼️
#الا_بذڪر_الله_تطمئن_القـــــلوب🌱
🍀🌸 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_پنجاه_و_پنج شب زود خوابم برد چون صبح بای
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_پنجاه_و_شش
از خواب که بیدار شدم زهرا اومده بود.وقتی کادوشو دادم خیلی خوشحال شد و تشکر کرد ازم.
منم گفتم:یدونه آبجی که بیشتر ندارم قابل نداره.
لبخنداش همه مصنوعی بود و فقط من میفهمیدم.
_زهرا؟
_جانم؟
لبمو گاز گرفتم و گفتم:تو...عاشق شدی؟
مانتو از دستش افتاد و یک لحظه انگار بهم ریخت.
_هان؟عاشق؟نه بابا اونم من.
فهمیدم یک خبرایی هست اما ظاهرسازی کردم و گفتم:باشه.خلاصه اگه مشکلی داشتی به من بگو
_ممنون.
فهمیدم زیر لب گفت:تو الان خودت گرفتار عروسیتی مشکل من پیش خودم بمونه بهتره.
باید هرجور شده میفهمیدم دردش چیه.خواهرم بود.برام عزیز بود.
نمیتونستم نابودیشو ببینم.
از اتاقش که بیرون رفتم صدای هق هق گریه اش که انگار سعی میکرد خفه اش کنه،بلندشد.
لبامو بهم فشردم و اعصابم داغون شد.کاش میتونستم برم تو و بغلش کنم بگم مگه آبجیت مرده باشه که گریه کنی اما..اما من مثل زهرا اینهمه مهربون نبودم و نمیتونستم باشم.
اشکای هجوم آورده به صورتم رو پس زدم و رفتم پیش مامان.
واسه شام میگو و ماهی درست کردیم.
مامان حسابی تدارک دیده بود واسه دامادش.
زهرا به بهونه سردرد قرصی خورد و با شب بخیر مختصری رفت تو اتاقش تا بخوابه.
چراغ اتاقش که خاموش شد من مطمئن شدم که خوابه اما بازم دلم براش نگران و مضطرب بود.
کارن ساعت۹شب اومد و دور هم شام مفصلی خوردیم.
چند باری میخواست حرفی بزنه اما انگار نمیتونست.
بعد شام نشستم کنارش رو مبل و گفتم:چیشده عزیزم؟چیزی میخوای بپرسی!؟از سرشب هی این پا و اون پا میکنی.
_آره میخواستم بپرسم زهرا کجاست!؟
ناگهان نمیدونم چیشد اما انگار آب سردی روم ریختن.وا رفتم از این سوال.شایدم منظور بدی نداشت اما ته دلم خالی شد.
یعنی کارن با زهرا چیکار داره که سراغشو میگیره؟
فکرای بد به سرم هجوم آورد اما جوابشو دادم:سردرده تو اتاقشه.
_آهان.
این" آهان"یعنی خیالش راحت نشد.
تا موقعی هم که رفت زیاد حرف نزد و فقط شنونده بود.
لحظه رفتنش باهاش تا دم در رفتم.
_کارن؟از چیزی ناراحتی؟
_نه.
_یعنی میگی من نمیشناسمت؟
_نه.
_پس بگو چیشده؟
_کمی خسته ام استراحت کنم خوب میشم.
_باشه اما اگه مشکلی هست به من بگو شاید کمکت کردم.
لبخند محوی زد و همونطور که گونمو میبوسید،گفت:باشه.
_کارن؟
برگشت سمتم وگفت:بله؟
دستاشو گرفتم و با همه احساسم گفتم:خیلی دوست دارم.
بازم لبخند زد و گفت:ممنونم.
خداحافظی که کرد و درو بست با خودم گفتم:جواب دوست دارم من ممنون نبود کارن.
با ناامیدی سمت اتاقم قدم برداشتم
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#تلنگر
🔺گفتیم یکی بزنید ده تا می خورید اینم 10 تا👇
۱. غنی سازی ۶۰ درصدی
۲. انهدام کشتی پریون
۳. انهدام ایستگاه شنود در اقلیم
۴. حمله به پایگاه نظامی آمریکا در اربیل
۵. حمله سنگین به آرامکو و پایگاه پاتریوت آمریکا
۶. حمله موشکی به شهرک صهیونیستنشین سدیروت
۷. موشک باران مناطق صهیونیست نشین نزدیک غزه
۸. آغاز بکار سانتریفیوژهای نسل۶
۹. انهدام دو کاروان لجستیک تروریستهای آمریکایی در عراق
۱۰. و اینک دهمین ضربه در اراضی اشغالی؛ انهدام کامل کارخانه موشک سازی رژیم صهیونیستی
دوران بزن در رو تمام شده😊
💕❤️💕
هدایت شده از پروانه های وصال
🍃🍂دعـــــــــــــاے
جـــــوشن کبیــ3⃣1⃣ـــر🍂🍃
💦بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم💦
🌸✨ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا جَلِیلُ یَا جَمِیلُ یَا وَکِیلُ یَا کَفِیلُ یَا دَلِیلُ یَا قَبِیلُ یَا مُدِیلُ یَا مُنِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُحِیل سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب ✨
💦بنام خداوند بخشنده بخشایشگر💦
🌸✨خدايا! از تو درخواست میكنم به نامت، اى والا، اى زيبا،
اى كارگشا، اى سرپرست،
اى راهنما، ای پذيرا،
اى گرداننده، اى عطابخش،
اى درگذرنده،
اى دگرگون کننده حال،
🍃پاک و منزه ای، تو
ای که جز تو معبودی نیست،
فریاد رس فریاد رس،
ما را از آتش برهان اى پروردگار من🍃
〰🔱خــــــواص این بنــــد🔱〰
◀️ جهت کسب دولت و سعادت ▶️
🍃🍂دعـــــــــــــای
جـــــوشن کبیــ2⃣1⃣ــــر🍂🍃
💦بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ💦
🌸✨یَا عَـلامَ الْغُیُـوبِ یَا غَفَّـارَ الذُّنُـوبِ
یَا سَتَّـارَ الْعُیُـوبِ یَا کَاشِـفَ الْکُـرُوبِ
یَا مُقَلِّـبَ الْقُلُـوبِ یَا طَبِیـبَ الْقُلُـوبِ
یَا مُنَـوِّرَ الْقُلُـوبِ یَا أَنِیـسَ الْقُلُـوبِ
یَا مُفَـرِّجَ الْهُمُـومِ یَا مُنَفِّـسَ الْغُمُـومِ
《سُبْحانَکَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب》
💦بنام خداوند بخشنده بخشایشگر💦
🌸✨اى دانـاى نهـانهـا
اى آمـرزنده گنـاهـان
اى پـرده پـوش عیـبهـا
اى غـمها گسار غـمهـا
اى دگرگونساز دلهـا
اى پـزشک قلـبهـا
اى روشنی بخـش دلهـا
اى همـدم جانهـا
اى گـره گشـاى انـدوههـا
اى گشايشگر دلتنگیهـا
《پاک و منـزهی تـو
ای که جز تـو معبـودی نیسـت
فریـاد رس فریـاد رس
ما را از آتش برهان اى پروردگارم》
〰🔱خــــــواص این بنــــد🔱〰
◀️جهت گشایش محبت و حب و علاقه▶️
هدایت شده از پروانه های وصال
🍃🌸گــنــاهــانـے کـہ دعـــارا رد مے کنند 🌸🍃
💭امام سجاد (ع):
🔥گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت اند از:
1⃣بدى نيّت
🍂شامل نیت های غیرالهی و شوم.
2⃣بد ذاتى،
☘یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد، حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری مردم داشته باشد.
3⃣نفاق،
💥یعنی با مردم دوروئی داشته باشد.
4⃣یقین نداشتن به اجابت دعا،
💦باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد، گویا حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود.
5⃣به تأخير انداختن نمازهاى واجب،
تقرّب نجستن به خدا با نيكى و صدقه،
6⃣بدزبانى و ناسزا گفتن.
6🔺فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم به آن توجّه دارند.
📚معانى الأخبار، ص 271
@parvsanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
هفت قانون منطقی🍃🌼
۱. با گذشته خود کنار بیائید تا حال شما را خراب نکند.
۲. آنچه دیگران در مورد شما فکر میکنند به شما ارتباطی ندارد.🍃🌼
۳. گذشت زمان تقریبا داروی هر دردی است؛ به زمان کمی فرصت دهید.
۴. کسی دلیل و مسئول خوشبختی شما نیست؛ خودتان مسئولید.
۵. زندگی خود را با دیگران مقایسه نکنید؛ ما هیچ خبر نداریم که زندگی آنها برای چه و چگونه است.🍃🌼
۶. زیاد فکر نکنید؛ اشکالی ندارد که جواب بعضی چیزها را ندانیم.
۷. لبخند بزنید؛ شما مسول حل تمام مشکلات دنیا نیستید
@parvaanehaayevesaal💕
@parvaanehaayevesaal
سحرگاهان هوا
عطرتازه ای دارد
و عشق ازهمیشه پررنگتراست.
چشم هایت راببند.
بیا برای هم
و گشایش گره
از کار همه خلق دعا کرده
و روز و روزگاری خوش
برای همه آرزو کنیم
التماس دعا 🌹
هدایت شده از پروانه های وصال
🍃🍂دعــــــــــــــاے
ابــوحمــزه ثـمـــ2⃣1⃣ــالــی🍂🍃
✍بیائید اهل شبزنده داری شویم
با مناجات زیبای «ابوحمزه ثمالی»(۱۲)
💧اَللَّهُمَّ إِنِّی أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إلَيْكَ مُشْرَعَهً
💖 خدایا «من» راههای درخواست حاجتهایم را به سوی تو باز مییابم
💧 وَ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ إلَيْكَ مُتْرَعَه
و چشمههای امید را نزد تو پُر و لبریز میبینم
💧وَ الاِسْتِعَانَهَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ أَمَّلَكَ مُبَاحَه
و یاری خواستن از فضل تو را میسر و آسان یافتم برای کسی که آرزوی فضل تو را دارد
💖خدایا «من» راهِ آمدن به سوی تو
و حاجت گرفتن را، بیکران میبینم
✨کران تا کران راهِ آمدن به سوی تو باز است
و هیچکس مزاحم دیگری نیست
💖خدایا «من» میبینم که «تو» توان اجابت خواستههای همه
و همهٔ خواستههای همه را، داری
🌸و میبینم که همه را به سوی این راه
دعوت کردهای
💖خدایا «من» میبینم که امید به
رحمت و مهربانیت را همچون
چشمهای از آب حیات،
در زمین وجود بندگانت، جوشاندهای
و لبریز کردهای
💠که اگر نبود این امید؛
یأس و ناامیدی همه را خشکانده بود
ً
💧وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ إلَيْكَ لِلصَّارِخِينَ مَفْتُوحَه
و «من» درهای دعا را برای آنان که
فریاد دارند
درد دارند،
باز میبینم
💖خدایا «من» میبینم که
آغوش گرمت را
برای پذیرایی از بندگانت،
آماده کردهای
💗 درِ خانهٔ تو همیشه باز است
دربان هم ندارد
اذن ورودش، طلب و حاجت «من»
است
✨همه چیز مهیاست
آنچه میماند، آمدنِ «من» است
و ایستادگیم در، آمدن
آمدنی بدون امید و تکیه به غیر از تو
💟 آمدنی سراپا نیاز
و آرزوی رسیدن به لطف تو
آمدنی از روی عشق
با دعایی خالصانه
و اشکی از روی شوق
@parvaanehaayevesaal💕
محزون رنج های پدر می شوم مرو
من شاهد عزای پدر می شوم مرو
مادر بمان کنار گل یاس باغ خود
آتش مزن به حاصل خود با فراق خود
#وفات_حضرت_خدیجه_س
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
..
❤️ امام #صادق (عليه السلام) فرمود:
🔰« همه دنيا همانند يك #حبّه گردو در برابر امام، #نمايان است و چيزى از آن بر او #پوشيده نيست.
🔶از هر طرف بخواهد در آن تصرف مى كند، آن چنان كه يكى از شما در سفره اى كه در برابرتان گسترده است، از هر طرف بخواهد دست مى برد و از آن بهره مى گيرد. »
👈 و در حديث ديگرى مى فرمايد: امام هنگامى كه در شكم مادر است مى شنود... و چون به امامت رسيد، خداوند براى او عمودى از نور بر مى افرازد كه به وسيله ى آن، اعمال مردم هر شهرى را مى بيند.
♦️ و درباره ى علم حضرت #مهدى (عليه السلام) مى فرمايد:
💎« هنگامى كه امور به دست حضرت صاحب الامر عليه السلام برسد، خداى تبارك و تعالى، هر زمين پستى را براى او بالا مى برد، و هر زمين بلندى را پايين مى آورد تا اين كه همه ى جهان همانند كف دست او، برايش آشكار شود. »`
✔️ از مجموع اين روايات، پى به #عظمت حضرت #مهدى(عليه السلام) و علم و دانش او مى بريم.
📚 الفبای مهدویت؛ مجتبی تونه ای
❣#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣