هدایت شده از پروانه های وصال
💥
اگر انسان طالب معرفت باشد
در و دیوار ب اذن الله معلمش
خواهند بود💥
و گرنه ابوجهل هم در کنار پیغمبر
، ابوجهل است 💥
🖋آیت الله بهجت
@parvaanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
◆✧ دعاے روز بیستوهفتم
مــ🌙ــاه مبـارڪ رمضان✧◆
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم
〖اَلّلهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وَصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ وَاقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب وَالوِزْرِ یا رَؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین〗
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
【خدایا در این ماه فضیلت شب قدر را روزیام كن و كارهایم را از سختى به آسانى بگردان و عذرهایم را بپذیر و از من گناه و بار گران را بریز، اى مهربان به بندگان شایسته خویش】
هدایت شده از پروانه های وصال
🔰شرح دعای روز #بیستوهفتم
✍آیت اللہ مجتهدی تهرانی ره
⬅️ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیلَةِ الْقَدْرِ
ای خدا در این روز فضیلت لیلة القدر را نصیب من گردان
🌘 بعض اهل تحقیق با استناد بہ این دعا احتمال میدهند ڪہ شب بیست و هفتم شب قدر باشد، دربارہ شب قدر اختلاف است بہ طوری ڪہ اهل تشیع بین سہ شب نوزدهم، بیست و یڪم و بیست و سوم، شب بیست و سوم را مهمتر از دو شب دیگر میدانند و احتمال قوی میدهند ڪہ شب قدر، شب بیست و سوم باشد لذاست ڪہ در شب نوزدهم و بیست و یڪم یڪ غسل مستحبی دارد و شب بیست و سوم دو غسل مستحبی دارد، یڪی در اول شب و دیگری در آخر شب، همچنین در شب بیست و سوم سورہ های روم و عنڪبوت و حم دخان خواندہ میشود در حالی ڪہ این اعمال را در شبهای دیگر شاهد نیستیم البتہ احتمال شب قدر بودن نیمہ شعبان هم دادہ شدہ است، ولی اهل سنت عقیدہ بہ بیست و هفتم دارند و آن را لیلةالقدر میدانند.
👈لذاست ڪہ در زمان شب قدر اختلاف میباشد.
🍃 نقل شدہ است ڪہ بعض اولیاء الهی تمام طول سال را احیاء داشتند بہ امید اینڪہ شب قدر را درڪ ڪنند!
"ای خواجہ چہ جویی ز شب قدر نشانی
هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی"
✨خدایا فضیلت شب قدر را نصیب من ڪن شب قدر، شب عجیبی هست چرا ڪہ
«تَنَزَّلُ الْمَلائِڪةُ وَ الرُّوحُ فیها» در این شب ملائڪہ از آسمان فرود میآیند
«بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ ڪلِّ أَمْرٍ»
تا تقدیر و سرنوشت ما را معین ڪنند.
❤️ملائڪہ محل فرود میخواهند و باید فرودگاہ دل ما آمادہ باشد، دلهای ما پر از محبت دنیا و زن و فرزند شدہ است و جایی براے نزول ملائڪہ الهی باقی نگذاشتہ است و خوشا بحال آن دلهایی ڪہ فرودگاہ فرشتگان و ملائڪہ مقرب الهی هستند.
⬅️ وَ صَیرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَے الْیسْرِ
خدایا امورات مرا از سختی بہ آسانی مبدل ڪن
🌼 الان غالب مردم گرفتار انواع سختیها و مشڪلات هستند،
گرفتار همسایہ بد، داماد بد، فرزند ناصالح و... میباشند، لذا از خدا میخواهیم ڪہ این سختی ها را بہ آسانی تبدیل ڪند و گرفتاری ما را اصلاح ڪند
⬅️ اقْبَلْ مَعَاذِیرِی
خدایا عذر من را بپذیر
💐 همہ ما باید بخاطر گناهانمان بہ درگاہ الهی عذر تقصیر آوریم و بگوئیم خدایا غلط ڪردم و بدانیم ڪہ خدا ڪہ سرچشمہ مهربانی و رحمت است ما را در آغوش لطف خودش قرار خواهد داد
"بندہ همان بہ ڪہ ز تقصیر خویش
عذر بہ درگاہ خدای آورد"
"ور نہ سزاور خداوندیش
ڪس نتواند ڪہ بجای آورد"
⬅️ وَ حُطَّ عَنِّی الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ
خدایا گناهانم را محو ڪن و در نامہ عملم اثری از گناهانم باقی نگذار
⬅️یا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِین
ای خدایی ڪہ بہ بندگان صالحت مهربانی
🌹خداوند متعال خیلی مهربان است حتی افرادی بودند ڪہ خیلی بدی ڪردہ بودند و همین ڪہ بہ در خانہ خداوند تضرع ڪردند و گفتند خدایا غلط ڪردم خداوند از ایشان دستگیری ڪرد و عاقبت بہ خیر شدند،
ڪسانی بودند ڪہ عمرشان بہ گناہ و معصیت و مشروب خوری گذشتہ بود و فقط دهہ محرم لباس سیاہ بہ تن میڪردند و بہ ناگاہ نور لطف الهی در قلب ایشان تابیدہ بود و دگرگون شدہ بودند و تمام گناهان گذشتہ را ترڪ ڪردہ بودند، خدا سریع الرضاست، و عذر تو را زود قبول میڪند.
هدایت شده از پروانه های وصال
امام صادق ع🌻
🌺کسى که در یک روز صد بار بگوید (رب صل على محمد و اهل بیته ) خداوند صد حاجت او را بر مى آورد که سى تاى آن مربوط به دنیا و هفتاد تاى آن مربوط به آخرت است .
📕ثواب الاعمال ص ۳۴۱
@psrvaanehaayevesaal💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😊✋
🌸به آخرین دوشنبه اردیبهشت ماه
🍀خوش آمدید
🌸امروزتون زیبا
🍀یه روزقشنگ
🌸یه روزه ناب
🍀یه نماز سروقت
🌸یه خدای همیشه همراه
🍀یه سفره پرمحبت
🌸ازطرف خدا و
🍀یه دعای مستجاب توشه ی
🌸امروزتون باشه
#سلام_صبحتون_زیبا🌸
▪️آنچه وظیفهی همهی ملّت اسلام و همهی امّت اسلام است، مبارزه برای روشنگری است.
▫️هم علما مسئولند
▫️هم روشنفکران مسئولند
▫️هم تحصیلکردهها مسئولند
▫️هم همهی کسانی که منبری دارند، تریبونی دارند مسئولند که #روشنگری کنند و حقایق دنیای اسلام را برای مردمی که نمیدانند بیان کنند؛ این روشنگری جهاد است.
▪️جهاد فقط شمشیر گرفتن و جنگ کردن در میدان قتال نیست❗️
▪️جهاد شامل جهاد فکری، جهاد عملی، جهاد تبیینی و تبلیغی، و جهاد مالی است.
امروز بهخاطر اینکه این فریضه را، فریضهی تبیین را ما درست انجام ندادیم، یک عدّهای دچار گمراهیاند و به خیال اینکه برای اسلام دارند کار میکنند، علیه اسلام دارند کار میکنند. باید تبیین کرد، باید روشنگری کرد، باید کار کرد.
🌹بیانات در دیدار قاریان و حافظان برتر شرکتکننده در مسابقات بینالمللى قرآن کریم
۱۳۹۵/۲/۲۹
در #انتخابات پیش رو به «دکتر#سعید_محمد» اصلح رأی میدهیم.
🌷خداوند چه کسانی را هدایت میکند؟
چه کسانی هدایت پذیرند؟
🌷والذین جاهدوا فینالنهدینهم سبلنا:
آنانکه تلاششان به خاطر خداست.۶۹ عنکبوت
🌷۲.یهدی الیه من ینیب.........۱۳ شوری
توبه کنندگان را هدایت میکند
🌷۳.ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا.......۲۹ انفال
پرهیزکاران راهدایت میکند
🌷۴.اهدناالصراط المستقیم
نمازگزاران وهدایت خواهان راهدایت میکند
🌷۵.ایمان وعمل صالح باعث هدایت میشود
آن الذین آمنو وعملوالصالحات یهدیهم ربهم.....۹ یونس
🌷۶.آنانکه در راه هدایت میروند،
خدابرهدایتشان می افزاید.
یزید الله الذین اهتدو هدی...۷۶ مریم
💕❤️💕
خدایا یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم...
یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم...
یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه...
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم...
یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"...
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم...
یادم بده چشمانم را روی بدیها و تلخیها ببندم ..
چرا که چشمان زیبا، بیشک زیبا مى بيند همه دنيا را
💕💚💕
☆∞🦋∞☆
مےگفتـــــ : من دوستـــــ دارم هرڪارے
مےتوانم براےِ مردم انجام بدهم..
حتے بعد از شهادتـــــ ..!
چون حضرتـــــ امام گفتند:
مردم ولے نعمتـــــِ ما هستند..
#سردار_شهید_محمدرضا_تورجیزاده
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💚💕
[⚡️]
#تلنگر
هیچوقتازگذشتهییکنفر
علیهشاستفادهنکن؛
چونممکنهخداگذشتهٔاونآدمرو
تبدیلبهآیندهٔتوکنه!!
#بعلھمشتیاینجوریاست🙂✌️🏼
💕💜💕
🌱[کنترل نگاه ]🌱
🎈آیتالله فاطمینیا میفرمایند:
🍃نگاه به نامحرم
تیری است که انسان را
به زمین می زند و سخت بشود
که بلند شوی.....🖇
#پاےدرسدل
#کنترلنگاه
💕💜💕
امام علی علیه السلام:
اهل دنیا چون کاروانی باشندکه هنوز بارانداز نکرده، کاروانسالارشان بانگ برمی دارد که بار بندند و بروند
قسمتی از حکمت 415 نهج البلاغه
💕💚💕
💕ما آمده ایم با حضورمان جهان را دگرگون کنیم
نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند :
از کرم خاکی بی آزارتر بود و از گاو مظلوم تر !
💕💚💕
#رعایت_حق_همسایه
پیامبـر خدا صل الله علیه و آله در مدینه سکـونت داشتند و روز بـه روز بر عظمت و پیشـرفت اسـلام افـزوده می شد. یکی از مسلمین، از اهالی مدینـه بود، همسایه بدی داشـت که از #آزار او در امـان نبود نزد حضرت آمد و از همسایهاش شکایت کـرد و گـفت من همسـایه ای دارم کـه نه تنها خیری از او به من نمیرسد ، بلکه از شرّ و آزار او، آسوده نیستم
پیامبرصلالله علیه وآله به امیرالمومنین علیه السلام و ابـوذر و سـلمان و یک نفر دیگـر که راوی می گوید به گمانم مـقداد بود فرمـود: به مسجـد بروید و با صـدای بلـند #فریاد بزنیـد: لاَ إِيمَانَ لِمَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ. هـر کـه همسـایه اش از آزار او آسوده نباشد ایمان ندارد
مولا به همـراه آنها به مسجد رفتند و سه بار با صدای بلند، ایـن دستور حضـرت را به سمـع مردم رساندند. امام صادق علیه السلام پس از نقل این داستان ، با دست خود اشاره به اطـراف کرد و فرمودند: تا #چهل_خانه در چهار طـرف ، همسایه به حساب می آیند
💕💙💕
#طنز_تلخ
🔻 عباس آخوندی:کاندیدایی با کارنامه مزخرف
🔹 در دولت ایشان:
🔸 نسل خبرنگاران منقرض خواهد شد
🔸 مردم غار نشین میشوند
🔸 تمام مردم رو بیمه میکند که اگر همه مردند هیچکس نگرانی نداشته باشد
🔸 خودتحریمی را در کشور پایه گذاری میکند
🔸 سند ایران را به نام آقازاده اش میکند
💠 مراقب انتخابتون باشید، توصیه میکنم حتما قبل از رای دادن به ایشون خودتون رو بیمه کنید😉
#کوکو_ذرت 🌽 🍘 😋
🔸4تا تخم مرغ و با نمک و فلفل زدم نصف پیمانه پیازچه خورد شده و کمی هم جعفری و دو تا حبه سیر یا پودرسیر توش خورد کردم، بعد یه قوطی کنسرو ذرتو بهش اضافه کردم به اضافه نصف پیمانه شیر خوب همه رو با هم مخلوط کنید
🔸حالا 1 پیمونه آرد و کمی بکینگ پودر هم به مخلوطم اضافه کردم برا رنگی رنگی شدنشم به دلخواه میتونید فلفل دلمه ای اضافه کنید خوب هم بزنید . من توش پنیر پیتزا هم حسابی ریختم
برشته های روش پنیر پیتزاس
حالا تو روغن سرخ کنید
♦️حتی اگه رژیمی دوس دارید پنیر نزنید و تو فر درستش کنید
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هفتاد_و_هشت
"کارن"
وقتی با دست زدم تو گوش زهرا از خودم بیزار شدم. زهرا که با چشمای گریون نگاهم کرد و سرشو تکون داد، خواستم دستشو بگیرم اما رفت تو اتاق و در رو بست.
صدای هق هق گریه ای که سعی میکرد خفه اش کنه عذابم میداد.
آخه لعنتی تو که دوسش داری چرا اذیتش میکنی؟ غلط کردی اصلا دست روش دراز کردی. نمیدونی میتونه بره شکایت کنه؟ چرا دستت به حال خودت نیست؟ چرا نمیفهمی باید این شیطون لعنتی رو از وجودت بیرون کنی؟
مگه زهرا رو دوست نداشتی؟ حالا چرا داری آزارش میدی؟ حالا که به دستش آوردی و مال تو شده انقدر حماقت کردی که ازت دور شده.
دست به صورتم کشیدم و رفتم تو اتاقمون.
یک گلدون چینی رو عسلی کنار تخت بود که از سر عصبانیت پرتش کردم تو دیوار و هزار تیکه شد.
_لعنتی!!
صدای داد من و شکستن گلدون به گوش زهرا رسید اما نیومد.
چیه انتظار داشتی بیاد بگه چیشد عزیزم؟طوریت که نشد؟
چقدر دلم میخواست خودمو از همین پنجره پرت کنم پایین. یک دنیا از شرم راحت میشدن.
رفتم سمت تخت که پام سوخت. شیشه رفته بود تو پام و خونریزی کرده بود.
شیشه رو زود درآوردم و پامو با دست محکم فشار دادم. دردش وحشتناک بود اما لبمو گاز گرفتم که صدام بیرون نره.
حقته بیشتر از اینا باید سرت بیاد آقا کارن. اینکه یک درد جزئیه. نشستم رو تخت و پامو گرفتم محکم که خون نیاد.
اون شب لعنتی با درد و کلافگی گذشت و صبحش نرفتم شرکت. به همکارم زنگ زدم گفتم برام مرخصی رد کنه واقعا نمیتونستم برم.
ساعت۹بود اما زهرا هنوز بیدار نشده بود.
دور پام پارچه بسته بودم. میدونستم بخیه میخواد اما بستمش تا فقط خون ریزی نداشته باشه. واقعا میسوخت و دردش امونمو بریده بود.
رفتم دم در اتاق محدثه و در زدم.
آروم درو باز کردم و از صحنه ای که میدیدم اشک تو چشمام جمع شد.
زهرا، محدثه رو گرفته بود تو بغلش و دست دیگش رو قلبش بود.سرش رو زمین بود و بازوش شده بود بالش محدثه.
غرق خواب بودن و زهرا انقدر معصومانه تو خودش جمع شده بود که دلم یک لحظه آتیش گرفت.
لعنت به من که همچین دختریو آزار دادم.
من لیاقتتو نداشتم زهرا تو میتونستی با بهترینا باشی. اما شانس بدت من اومدم سراغت و عاشقم شدی.
رفتم بیرون و صبحونه درست کردم خودمم رفتم درمانگاه تا پامو پانسمان کنه. اول بخیه زد و بعدم پانسمان.
به خونه که رسیدم دیدم صبحونه دست نخورده است و زهرا هم نیست.
بهش زنگ زدم که پیامک داد.
"اومدم خونه مامانم تا شب میام."
ترسیدم که به دایی بگه اونوقت بدبختم.
اما با خودم گفتم:اون دختر انقدر ماه و فرظته است که این چیزا حالیش میشه. مثل تو دیوونه و مردم آزار نیست.
تا شب یا پای تلوزیون بودم یا پشت پنجره.
ناهارم نخوردم.
فکر کنم زهرا وقتی اومد که من خواب بودم رو کاناپه.
چون صبحکه بیدارشدم پتوی نازکی روم بود. خدایا این دختر فرشته اس کاش لایقش باشم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هفتاد_و_نه
صبحونه آماده بود و زهرا هم فکر کنم تو اتاق محدثه بود.
چند لقمه خوردم و راهی شرکت شدم. تو شرکت و موقع کار همش حواسم به گندی که زدم بود. خیلی حالم از خودم بهم میخورد. از طرفی دل نداشتم ناراحتی و اشک عشقمو ببینم از طرفیم چادر سر کردن و دین و ایمان مسخره اش اذیتم میکرد.
آره من مسلمون نشده بودم چون هیچی از دین اسلام نمیدونستم. نمیدونستم چه چیز خوبه و چه چیز بد.
کسی نبود که یادم بده. نه پدر، نه مادر.
به این امید با زهرا ازدواج کردم که شاید اون بهم یه چیزی یاد بده که به اسلام علاقه مند بشم اما..متاسفانه خودم خراب کردم رابطمون رو.
و چقدرم پشیمونم از این کارخرابی. ساعت کاریم که تموم شد، باخودم گفتم یک عذرخواهی ساده به یک شاخه گل نیاز داره. باید تموم کنم این قهر و سرد بودن رو.
هرچند زهرا با من قهر نمیکرد فقط من دامن میزدم به مشکلاتمون.
به خودم گفتم:آخه آدم عاقل، عشقت تو زندگیته چرا داری کار و از این بدتر میکنی؟ چی میخوای دیگه؟
تنها خواسته ام برداشتن حجابش بود که به هیچ عنوان نمیتونستم حریفش بشم.
خلاصه رفتم یک شاخه گل رز سرخ خریدم با یک آویز دوستت دارم و راهی خونه شدم.
دیدم دست خالی بده یک جعبه شیرینی تر هم گرفتم و رفتم.
ماشین رو تو پارکینگ گذاشتم و زنگ واحد رو زدم. اما کسی جواب نمیداد.
نگران شدم یعنی کجا رفته؟
کلید انداختم و رفتم تو.
جلو در خونه که رسیدم صدای گریه محدثه رو شنیدم.
نمیدونم چرا اما اولین چیزی که به زبون آوردم این بود.
"یا اباالفضل"
با کلید در رو باز کردم و رفتم تو.
دویدم سمتی که محدثه گریه میکرد.
رو تختمون دراز کشیده بود و از گریه سرخ شده بود. بغلش کردم و زهرا رو صدا زدم.
_زهرا؟؟زهرا کجایی بچه غش کرده!
دیدم صدایی از زهرا هم نمیاد.
جعبه شیرینی و گل رو گذاشتم رو تخت و رفتم بیرون که ناگهان پای زهرا رو دیدم تو آشپزخونه.
رفتم جلو تر و دیدم بیهوش افتاده رو زمین سرد آشپزخونه.
_واااای خدا.
رفتم جلو و تکونش دادم.
_زهرا؟زهرا جان پاشو عزیزم. زهراخانم، خانمم، خانمی، عزیزدلم..پاشو خانم من تحمل ندارم.
قلبش خیلی ضعیف میزد.
تنها چیزی که به ذهنم رسید اونموقع، زنگ زدن به اورژانس بود.
محدثه هم هی گریه میکرد و نمیتونستم بزارمش زمین.
تا اورژانس برسه با هر بدبختی لباس تن زهرا کردم و آوردمش رو مبل.
وقتی گذاشتنش رو برانکارد و بردنش، پشت سرشون با ماشین راه افتادم. اول محدثه رو گذاشتم خونه زن دایی و گفتم من و زهرا یک جایی کار داریم محدثه تا صبح پیشتون بمونه. زن دایی هم با بهت و حیرت قبول کرد.
رسیدم بیمارستان و فهمیدم زهرا رو بردن آی سی یو.
سرم داشت گیج میرفت. یعنی چی خدا؟ زهرای من چرا باید اینجا باشه؟ مگه چش شده یهویی؟
دکترش که اومد رفتم باهاش حرف بزنم.
گفت:بیاین اتاقم لطفا.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
تلاش زیاد وسخت
ممکنه همیشه نتیجه ش
موفقیت نباشه
اما هیچوقت نتیجه ش
حسرت نیست !!!
💕❤️💕
هدایت شده از پروانه های وصال
#دعای_افطار
روایت شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام افطار این دعا را زمزمه میکردند:
«بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»
خدایا براى تو روزه گرفتیم و با روزى تو افطار میکنیم پس از ما بپذیر که به راستى تو شنوا و دانایى.
#التماس_دعا_برای_ظهور
💕💛💕