eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
21.7هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨این دعاهای زیبا در آخرین روز فصل بهار تقدیم شما🙏 🌸الهی اونقدر بخندید که صدای ✨ خنده هاتون بشه زیباترین موسیقی کائنات 🌸الهی از شادی اونقدر پر بشید که ✨سرریزش همه ی مردم دنیا رو سیراب کنه. 🌸الهی روزیتون اونقدر زیاد بشه که ✨امیدی باشید برای رسوندن روزی خیلیا 🌸الهی همیشه بهترین افکار به سراغتون بیان ✨و درست ترین تصمیمات رو بگیرید 🌸الهی اونقدر غرق خوشبختی بشید که ✨تا عمق بی انتهای رضایت برسید 🌸الهی همیشه تنتون سالم باشه ✨و عاقبت به خیر بشید 🌸الهی که همیشه بهترین ✨حال ممکن رو داشته باشید 🌸و الهی که خدا همیشه هواتونو داشته باشه 🌷پیشاپیش فصل تابستان مبارک🌷 این دعاهای زیبا تقدیم به همه شماهاکه خیلی دوستشون دارم🙏 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
☀️ ☀️ 💎امام باقر علیه السلام : ‌ 🌤ثواب انتظار همانند پاداش نماز و روزه است. 📚الکافی، ج ۲، ص ۲۲۲ 💕❤️💕
مهدی جان... در قید غمم ،خاطرِ آزاد کجایی؟ تنگ است دلم ، قوّت فریاد کجایی؟ کو هم نفسی ، تا نفسی شاد برآرم؟ ای آن که نرفتی دمی از یاد کجایی؟ 💚اللهم‌عجل‌لولیک‌الفر‌ج‌💚
🕌یا علے ابڹ موسـے الرضـا 🕌 🌷مال و منال و قیمٺ و شوڪٺ نخواستیم 🌷از محضر تـو غیر محبٺ نخواستیم 🌷باب الجواد و پنجره فولاد شاهدند 🌷ما از ڪسی بہ غیر تو حاجٺ نخواستیم
مداحی آنلاین - هیشکی بجز تو سلطان ما نیست - محمود کریمی.mp3
10.04M
🌸 (ع) 💐هیشکی بجز تو سلطان ما نیست 💐هیچ جا شبیه حرم امام رضا نیست 🎤 👏
باید غبار صحن تو را توتیا کنند «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند «هر گز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاهِ گوشه چشمت دوا کنند از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان! «آیا شود که گوشهٔ چشمی به ما کنند» پیشاپیش میلاد امام رئوف مبارک 💐 💕💚💕
از نژاد چشمه باش بگذار آدم ها تا میتوانند ســنگ باشند... مـهـم این است که تو جاری باشی و از آنها بگذری خوشبخت کسی هست که شکوه رفتارش آفریننده‌ی لبخند برلب‌های دیگران باشد... 💕💙💕
ﺑﻌضے ﺁﺩﻡﻫﺎ... ﻧﺎﺧﻮاستہ... ﻫﻤﯿﺸـــہ متهم ﺍﻧﺪ ... ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳڪوﺗﺸﺎڹ... ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺸﺎڹ ... ﮔﺬﺷﺘﺸﺎڹ ... بے ڪینہ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎڹ ... ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎڹ ... ﮔﻮیے ﺟـــــﺎڹ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍے ﺍﺗﻬﺎﻡ ﺑﺴﺘڹ ... ﻭ ﺍﺯ همہ ﺑﺪﺗﺮ ﺍینڪہ ... ﺧﻮﺑے ﻫﺎﯾـــﺸﺎڹ ﺯﻭﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ مے ﺷﻮﺩ...!!! 💕💛💕
فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت و گفت هندوانه‌ای برای رضای خدا به من بده فقیرم و چیزی ندارم. هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری را به فقیر داد. فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد مقدار پولی که به همراه داشت به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده. هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد. فقیر هر دو هندوانه را رو به آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین... این هندوانه خراب را بخاطر تو داده است و این هندوانه خوب را بخاطر پول... ✔️ وای اگر این تفکر در کل زندگی ما باشد ... 💕💛💕
عکس هایتان را قاب بگیرید. محیط زندگی که برای خودمان فراهم می کنیم می تواند تاثیر زیادی بر سلامت ما بگذارد. استفاده از لوازم شخصی و قاب های عکس در سطح منزلتان نه تنها می تواند جنبه دکور داشته باشند بلکه می توانند به لحاظ روانی به شما کمک کنند، احساس شما را نسبت به خودتان مثبت تر کنند و میزان تولید انتقال دهنده های عصبی که منجر به اضطراب می شوند را کاهش دهند. پس عکس هایی از خودتان و یا خانواده و دوستانتان را همراه با مدال ها، افتخارات، مدارک تحصیلی، دست ساخته ها و هر چیزی که به آنها حس مثبتی دارید را در مکانی قرار دهید که بتوانید آنها را به راحتی ببینید. این کار باعث می شود که در روز های بد زندگی، با دیدن این افتخارات و عکس ها به یاد روز های خوب و موفقیت های خود بیافتید. 👤 دکتر اشجاری (روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تورنتو کانادا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️ قرار بود شہید شه... یه تڪ نگاه انداختـــــ به نامحرم پرونده اش رفتـــــ آخر لیستـــــ...💔🚶🏿‍♂ ...؟! َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج 💕💚💕
🔷⁣هر وقتـــــ ڪه دستتـــــ ازهمه جا ڪوتاہ شد، بگو : وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَى اللَّـہِ ۚ إِنَّ اللَّـہَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَادِ ڪارم را به خُـــــدا مۍسپارم، خُداوند بیناۍ بہ بندگان استـــــ. َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج 💕💙💕
روزی حضرتـــــ موسی برای عبادتـــــ به ڪوه طور می‌رفتـــــ؛ در راه، جوانی سالم و سرحال ایشان را دید و گفتـــــ : ای موسی برو به خدایتـــــ بگو من نه تنها تو را عبادتـــــ نمی‌کنم بلڪه هر آنچه به عنوان گناه مشخص ڪرده ای انجام می‌دهم، هر عذابی میخواهی بڪن! حضرتـــــ موسی به ڪوه رفتـــــ؛ پس از مناجاتـــــ، خداوند به ایشان فرمود: «ما پیغام آن جوان را ڪه به تو داده بود تا به ما برسانی شنیدیم گرچه تو شرم داشتی ڪه آن پیغام را به ما برسانی؛ از طرف ما نیز این پیام را به آن جوان برسان و به او بگو: چه عذابی سختـــــ تر از اینڪه لذتـــــ مناجاتـــــ با خود را از تو گرفته ایم و تو حتی متوجه آن نیستی!». آمده استـــــ جوان پس از شنیدن جوابـــــ، آهی ڪشید و بر زمین افتاد و دیگر هیچگاه بلند نشد! 💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: توان تحمل آن را نداری. اما مرد اصرار کرد سلیمان پرسید، کدام زبان؟ جواب داد: زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. سلیمان در گوش او دمید و عملا" زبان گربه ها را آموخت روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم. دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، فردا صبح زود آنرا فروخت گربه امد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت: نه، صاحبش فروختش، اما، گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت نزد پیامبر رفت و گفت: گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن! پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! . حکمت این داستان : خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند، و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!! 💕💚💕
رهایی از هر تکیه گاهی، تکیه بر خداست وقتی از همه چیز و همه کس قطع امید کنی، خدا را با تمام وجود حس خواهی کرد. اگر تا کنون خداوند را این گونه احساس نکرده ای، معلوم است که هنوز ذهنت به به ادمها و بعضی چیزها وابسته است. بدان که رهایی از هر تکیه گاهی، تکیه بر خداست. وقتی به چنین کیفیتی دست یابی، تمامی عوالم چه بخواهند چه نخواهند پشتیبان تو خواهند بود. 💕💙💕
. 💙 نمی‌دانم دعا کنم بمیرم و از فتنه های آخر الزمان در امان باشم... یا دعا کنم زنده بمانم و ظهور را ببینم... ✨ . .حاج‌قاسم‌سلیمانی
🌸کسی قدم به ❤️حرم بی مدد نخواهد زد 🌸بدون واسطه ❤️دم از احد نخواهد زد 🌸گدای کوی رضا شو ❤️که آن امام رئوف ... 🌸به سینه ی احدی ❤️دست رد نخواهد زد شمس الشموس ادرکنی خسرو اقلیم طوس ادرکنی شاه انیس النفوس ادرکنی 💕💜💕
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ آخرین نابودگر ✅ کلیپ طنزِ ساخته شده توسط مردم غیور ایران از 8 سال دولت تدبیر!! تا انتخابات 1400😊☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🌺 نماهنگ زیبای کبوتر امام رضا.... 🌷 هر کسی به تو دل داد گم نمیشه تو راهت... 🌷 بال و پرشو بسته به ضریح نگاهت....
🌷اعتمادبه خدا،تکیه به ریسمان محکمی است که پاره شدنی نیست: فمن یکفربالطاغوت ویومن بالله فقداستمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها.....۲۵۶بقره چنگ زدن به ریسمان محکم وپاره نشدنی خدا،به این است که به طاغوت پشت کنیم ومطیع خداباشیم 💕❤️💕
🔻قیمتِ زندگی🔻 💠🔹امام کاظم علیه السلام می‌فرمایند: ⚡️ أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا. 💢 «بدانید که بهاى تنِ شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان نفروشید.» 📚 اصول کافی ✨✨✨✨✨ ☝️ یک شمش آهن رو در نظر بگیرید که ارزشش ۵ دلار💰 هست: 👈 اگر این شمش آهن رو به کوره آهنگری ببریم و باهاش نعل اسب بسازیم، ارزشش ۱۰ دلار میشه. 👈 اگر همین شمش آهن رو به یک کارگاه سوزن سازی ببریم، ارزش سوزن‌های ساخته شده از این شمش آهن ۳۰۰۰ دلار میشه. 👈 ولی اگر همین شمش آهن رو به یک کارخانه ساعت سازی ببریم، و باهاش فنر ساعت بسازیم، قیمت فنرهای ساخته شده از این شمش در حدود ۲۵۰۰۰۰ دلار خواهد بود. ❗️ یعنی یک شمش آهنِ معمولی، میتونه ارزشی بین ۵ دلار تا ۲۵۰۰۰۰ دلار داشته باشه.😱 👌 فقط بستگی به این داره که چقدر روش کار بشه، و چقدر براش زحمت کشیده بشه. 👌 حالا یه لحظه فکر کنیم ⁉️ ما با خودمون چکار می‌کنیم.. ⁉️ ما از خودمون چی می‌سازیم.. ⁉️ اصلاً چقدر به ارزشمون اضافه میشه.. ✅️ می‌تونیم طوری زندگی کنیم، و طوری رویِ خودمون کار کنیم که ارزشمون هزاران برابر بالاتر بره، و حتّی از ملائکه هم بالاتر بره. ❌ و می‌تونیم طوری زندگی کنیم که به تعبیر قرآن ارزشمون در حدّ حیوانات پائین بره، و یا حتّی پائین‌تر از حیوانات.👇 أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ 📖سوره اعراف، آیه۱۷۹ 💢 آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر! این جمله یادمون باشه:👇 ✅ آمده‌ایم در این دنیا، که با زندگی کردن قیمتی پیدا کنیم، ❌ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. حالا امام کاظم علیه السلام هم در این حدیث شریف می‌فرماید:👇 ⚡️ «بدانید که بهاى تنِ شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان نفروشید.» ✅️ یعنی طوری زندگی کنید که ارزشتون در حدّ بهشت بالا بره، ❌ نه اینکه در حدّ جهنّم خودتون رو پائین بیارید. 💕💚💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلنگر👌 🔹چندی قبل که مهمان یکی از آشنایان بودم به او گفتم : خروسی داشتید که صبح ها همه را از خواب بیدار میکرد چکارش کردید؟ گفت سرش را بریدیم ! همسایه ها همه شاکی بودند و میگفتند : خروس شما ما را صبح ها از خواب بیدار میکند. آنجا بود که فهمیدم هرکس مردم را بیدار کند باید سرش بریده شود! در روزگاري كه همه از "مرغ" حرف می زنند.. كسی از "خروس" نمیگوید.. زیرا همه به فكر سیر شدن هستند نه بیدار شدن حكايت امروز ما 💕💛💕
پروانه های وصال
قسمت شصت و چهار : خدای رحمان من - حسنا! منم امروز یه کاری کردم. می دونم حق نداشتم یه طرفه تصمیم بگ
قسمت شصت و پنج : ماشاالله نمی دونستم چطور باید رفتار کنم ... رفتار مسلمان ها رو با همسران شون دیده بودم اما اینو هم یاد گرفته بودم که بین بیرون و داخل از منزل فرقی هست ... اون اولین خانواده من بود ... کسی که با تمام وجود می خواستم تا ابد با من باشه ... خیلی می ترسیدم ... نکنه حرفی بزنم یا کاری بکنم که محبتش رو از دست بدم ... بالاخره مراسم شروع شد ... بچه ها کل مسجد و فضای سبز جلوش رو چراغونی کردن ... چند نفر هم به عنوان هدیه، گل آرایی کرده بودند ... هر کسی یه گوشه ای از کار رو گرفته بود ... عروس با لباس سفیدش وارد مسجد شد ... کنارم نشست... و خوندن خطبه شروع شد ... . همه میومدن سمتم ... تبریک می گفتن و مصافحه می کردن ... هرگز احساس اون لحظاتم رو فراموش نمی کنم ... بودن در کنار افرادی که شاید هیچ کدوم خانواده من نبودند اما واقعا برادران من بودند ... حتی اگر در پس این دنیا، دنیایی نبود ... حتی اگر بهشتی وجود نداشت ... قطعا اونجا بهشت بود و من در میان بهشت زندگی می کردم ... . دورم که کمی خلوت شد، حاجی بهم نزدیک شد... دست کرد توی جیبش و یه پاکت در آورد ... داد دستم و گفت: شرمنده که به اندازه سخاوتت نبود ... پیشانیم رو بوسید و گفت ... ماشاء الله ... گیج می خوردم ... دست کردم توی پاکت ... دو تا بلیط هواپیما و رسید رزرو یک هفته ای هتل بود ... . .پ.ن: جهت رفع شبهه احتمالی، حاج آقا، درد دل استنلی رو با خدا شنیده بوده  بامــــاهمـــراه باشــید🌹
يادتان باشد که فکر کردن به گذشته ، مانند دویدن به دنبال باد است... از گذشته فقط باید درس گرفت برای جبران موقعیتهای از دست رفته!!! 💕💙💕
فرهنگ یعنی... _ تو مهمونی، همش سرت تو گوشی نباشه. _حواسمون به صدای دزدگیر ماشین مون باشه، همسایه ها رو آزار ندیم. _ وقتی یکی یه عکس از تو گوشیش بهت نشون میده، عکسهای قبلی و بعدی رو نبینی. _ لهجه دیگران رو مسخره نکنیم. _ خصوصیات ظاهری دیگران رو مسخره نکنیم، چهره هیچ کس به انتخاب خودش نبوده. _ تو چیزی که در موردشان اطلاع نداریم دخالت نکنیم و نظر ندیم. _واسه خودت زندگی کن و واسه حرف مردم زندگی نکن. _خونه ی کسی رو که وای فای داره، با کافی نت اشتباه نگیریم. _اشتباهاتمون رو با این جمله توجیه نکنیم: اینجا ایرانه! _توی مهمونی، چند مدل غذا درست نکنیم که بعد اضافه بیاد بریزیم. _الگو بگیریم ولی کپی نباشیم. _در مورد همسر دیگران نظر ندیم، چه مثبت چه منفی. _سعی کنیم، همیشه با لبخند بر لب با دیگران برخورد کنیم. 💕💚💕
پروانه های وصال
قسمت شصت و پنج : ماشاالله نمی دونستم چطور باید رفتار کنم ... رفتار مسلمان ها رو با همسران شون دیده
قسمت شصت و شش : تو رحمت خدایی اولین صبح زندگی مشترک مون ... بعد از نماز صبح، رفته بود توی آشپزخونه و داشت با وجد و ذوق خاصی صبحانه آماده می کرد ... گل های تازه ای رو که از دیشب مونده بود رو با سلیقه مرتب می کرد و توی گلدون می گذاشت ... من ایستاده بودم و نگاهش می کردم ... حس داشتن خانواده ... همسری که دوستم داشت ... مهم نبود اون صبحانه چی بود، مهم نبود اون گل ها زیبا می شدن یا نه ... چه چیزی از محبت و اشتیاق اون باارزش تر بود ... . بهش نگاه می کردم ... رنجی که تمام این سال ها کشیده بودم هنوز جلوی چشم هام بود ... حسنا و عشقش هدیه خدا به من بود ... بیشتر انسان هایی که زندگی هایی عادی داشتند، قدرت دیدن و درک این نعمت ها رو نداشتند اما من، خیلی خوب می فهمیدم و حس می کردم ... من رو که دید با خوشحالی سمتم دوید و دستم رو گرفت ... چه به موقع پاشدی. یه صبحانه عالی درست کردم ... صندلی رو برام عقب کشید ... با اشتیاق خاصی غذاها رو جلوی من میزاشت ... با خنده گفت: فقط مواظب انگشت هات باش ... من هنوز بخیه زدن یاد نگرفتم ... با اولین لقمه غذا، ناخودآگاه ... اشک از چشمم پایین اومد... بیش از 30 سال از زندگی من می گذشت ... و من برای اولین بار، طعم خالص عشق رو احساس می کردم ... حسنا با تعجب و نگرانی به من نگاه می کرد ... استنلی چی شده؟ ... چه اتفاقی افتاد؟ ... من کاری کردم؟ ... سعی می کردم خودم رو کنترل کنم اما فایده نداشت ... احساس و اشک ها به اختیار من نبودن ... . با چشم های خیس بهش نگاه می کردم ... به زحمت برای چند لحظه خودم رو کنترل کردم ... - حسنا، تا امروز ... هرگز... تا این حد ... لطف و رحمت خدا رو حس نکرده بودم ... تمام زندگیم ... این زندگی ... تو رحمت خدایی حسنا ... دیگه نتونستم ادامه بدم ... حسنا هم گریه اش گرفته بود... بلند شد و سر من رو توی بغلش گرفت ... دیگه اختیاری برای کنترل اشک هام نداشتم ... . بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔘 داستان واقعی (!) یه بود تو مشهد. هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا (!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“ رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!! شهید چمران: چرا؟! رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه..... شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!🌹🍃 رضا جا خورد!.... ..... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد! تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. ..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نما ز واقعی........🌹🍃 خاطرات شهید مصطفی چمران 💕❤️💕