فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شروع هفته تون
💫متبرک به ذکر پرنور
🌸صلوات بر محمد (ص)
💫و خاندان مطهرش...
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
نیایش صبحگاهی🌺🍃
✨بار الها...
🌺یاریم کن که هر روزم به لطف
🍃و توفیق تو بهتر از روز قبل باشد..
🌺نه برداشت منفی کنم و
🍃نه کلام منفی بر زبان بیاورم
🌺و نه نا سپاسی کنم..
✨خداوندا...
🌺نگذارکه از تو فقط نامت را بدانم
🍃و نگذارکه از تو تنها
🌺مشق کردن اسمت را به یاد داشته باشم
✨بارالها...
🌺هموااره در من جاری باش همانگونه
🍃که خون در رگهایم جاری است
آمیـن..🙏
🌷امام موسی علیه السلام:
🌷«انّ اهل الارض لمرحومون ما تحابوّا و ادّوا الامانة و عملوا الحقّ».
(مجموعه ورام،ج 1، ص 12)
🌷مردم پیوسته در رحمت خداهستند
تاوقتی که یکدیگر را دوست بدارند
و اداء امانت کنند
و رفتارشان طبق حق باشد
💕🧡💕
🏖با تفکر بخوانید🌸
🌷10نكته🌷
1_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست.
2_ عمل باشيد نه عكس العمل ، صدا باشيد نه انعكاس صدا .
3_ مراقب بدن خود باشيد ، زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد .
4_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند .
5_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان.
6_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما، تعيين نميشود.
7_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد، همه خوبي هايش را فراموش نكنين.
8_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود، وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند.
9_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند، آينده خود را محدود مي كنند.
10_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم .
💕💛💕
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️به یاد داشته باشید که آنچه مانع رشد
و پیشرفت شما میشود، 🌷یکنواختی است.
🌷تصمیم بگیرید هر روز را به شیوهای تازه
زندگی کنید تا زنده و مبتکر بمانید.
🌷دست به کار تازهای بزنید.
هرروز در رفتارها و کارهایتان خلاقیتی جدید به کار گیرید.
🌷این شما هستید که خود را لحظه به لحظه خلق میکنید.
وقتی در خود این قابلیت را کشف کنید که میتوانید در برخورد با شرایط مختلف، راهکارها و خلاقیتهای جدیدی به کار بگیرید، این امر باعث افزایش اعتماد به نفس در شما میشود.
🌷امروزتون متفاوت و زیبا
💕💜💕
ماشینت که جوش می آورد؛ حرکت نمی کنی.
کنار زده و می ایستی
و گرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد
خودت هم همینطوری.
وقتی جوش می آوری
عصبانی می شوی؛ تخته گاز نرو
بزن کنار! ساکت باش و هیچ نگو.
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان.
💕🧡💕
🌸 زندگی سخت است..
مشکلاتش بسیار..
گاهی اطرافیان و دیگران آن را سخت تر هم می کنند ...همه ی اینها قبول ...
🌸 شما اجازه دارید گوشه ای گیر بیاورید
و محکم و بلند فریاد بکشید
با صدایِ بلند گریه کنید
🌸 حتی اجازه دارید که در خلوتتان
گاهی ناسزا هم بگید ..
به همه کسانی که آزارتان داده اند
و دلتان را به بدترین شکلِ ممکن رنجانده اند
🌸 اما وقتی گلایه هایه تان تمام شد و آرام شدید...اجازه ندارید یک انسان ضعیف باشید و خودتان را دست سرنوشت و روزگار بسپارید
🌸 شما هیچوقت
اجازه ندارید که تسلیم شوید!
شما برای ضعیف بودن خلق نشدید ...
💕💜💕
این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شما داشته باشه... #پس_حتما_بخونیدش👇
#از_تهمینه_میلانی
🔹ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
🔹پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام میگفت: نون خوب خیلی مهمه.
من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در میزد و نون رو همون دم در میداد و میرفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
🔹دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا.
🔹برای یک لحظه خشکم زد! آخه ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند.
قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت میکرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم.
🔹خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید.
شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردامون هم درست کردم.
گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نشده؟
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
🔹پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نون ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
🔹پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟
🔹 چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد!
همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست میگفت که:
نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی.
👈🏻«زمخت نباشیم»
زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها...
💕🧡💕
نگذار بي حوصلگيت طولاني بشه
همين الان بلند شو از جا
تغيير ايجاد كن
راه برو
خريد كن
يادت باشه فقط تويي كه ميتوني وضعيتت رو عوض كني
💕💚💕
به یاد داشته باشید که :
سختیها، محبت الهی اند ،
زیرا که انسان،
پشت درهای بسته
به فکر ساختن کلید میفتد..
درهای رحمت
به رویت باز می شوند
اگر کلید بندگی
در دستانت باشد
💕🧡💕
کاش هرگز بزرگ نمی شدم
و نمی فهمیدم
پدرم به من دروغ گفت
که هر چیزی را در خاک بکاری
روزی سبز خواهد شد
و این از لطف خداوند است
چرا کسی نمی فهمد
من سال های زیادی انتظار کشیدم
اما
مادرم سبز نشد!
#سابیر_هاکا
✍حضرتـــــ امام صادق عليه السلام:
🌸خـــــداوند متعال فرمود:
نماز ڪسى را مىپذيرم ڪه:
۱ـ در مقابل عظمتـــــ من فروتنى ڪند.
۲ ـ از خواستههاى نفسانى بخاطر من خود را دور ڪند.
۳ ـ روزش را با ياد من بپايان برد.
۴ ـ بربندگانم بزرگى نفروشد.
۵ ـ به گرسنه غذا دهد.
۶ ـ برهنه را بپوشاند.
۷ ـ به مصيبتـــــ ديده مهربانى ڪند.
۸ ـ غريبـــــ را پناه دهد.
📚 بحارالانوار جلد۶۶ صفحه۳۹۱
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
💕🧡💕
زندگی را ورق بزن
هرفصلش را خوب بخوان
با بهار برقص
با تابستان بچرخ
در پائیزش عاشقانه قدم بزن
با زمستانش بنشین
و چایت را به سلامتیِ نفس کشیدنت بنوش..
💕💚💕
#ڪــلامشهـــید
🌹دڪترشهید مصطفۍ چمران:
خـــــدایا آتقدر به ما قدرتـــــ تحمل
ده ڪه اگر از زمــین و آسمـان
رگبار دشمنـــے و باران تهــمت
ببارد در #ایمـــان خالصانه ما
به تو خللی وارد نشود.
💕💛💕
🧕دختران "مومن" سه ویژگے دارند :
1⃣متـــــڪبر،
2⃣بـــــخیل و
3⃣تـــــرسو هستند !
ﺍمیرالمؤمنین ﻋلے (علیه السلام) مے ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ :
ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ڪﻪ ﺑﺮﺍے "ﻣﺮﺩﺍﻥ" ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ...
🔹ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨڪﻪ ﻣﺘڪﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ :
ﯾﻌﻨے ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﺮﻭیے
ﺻﺤﺒﺖ ڪﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ
ڪﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾڪ ﻣﯿڪﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ ♨️
🔹ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ؛
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨصے ﺍﺳﺖ ڪﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ ♨️
🔹ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨڪﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ؛
ﯾﻌﻨے ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،
ڪﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ♨️
📚ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﻓﯿﺾ ﺍﻻﺳﻼﻡ-ﺣﮑﻤﺖ266،ﺹ1191
💕🧡💕
فقیری به ثروتمندی گفت:
اگر من در خانه ی تو بمیرم،
با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:
تو را کفن میکنم و به گور می سپارم
فقیر گفت:
امروز که هنوز هم زنده ام،
مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم،
بی کفن مرا به خاک بسپار ....!
حکایت بالا حکایت بسیاری از ماست؛
که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم.
💕🧡💕