eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
22.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلمه پیاز خوشمزه😋😋😋 . . ابتدا چهار تا پیاز بزرگ گرد و مثل فیلم برش داده و حدود ده دقیقه میجوشونیم بیشتر نشه چون پیازتون له میشه بعد مواد داخل دلمه هم پیاز سرخ کرده گوشت برنج رب گوجه ادویه جات و سبزی های خشک معطر داخل پیازها رو پر میکنیم بعد تو یه ماهیتابه یه پیاز کوچیک تفت داده با رب بعد دلمه ها رو می چینیم روش مقداری نمک کمی شکر و سرکه بالزامیک اضافه میکنیم و حدود یک ساعت با شعله کم بپزه بعد هم نوش جان کنید..
* 😋😍 مواد لازم دستور پخت شکر ۱ کیلو گرم سفیده تخم مرغ ۳ عدد جوهر لیمو ۱/۸ قاشق چایخوری آب به مقدار یک بند انگشت از شکر بالاتر ۱- شکر را در ظرف مورد نظر ريخته و آب را که بايد به مقدار يک بند انگشت بالاتر از شکر باشد اضافه مي‌کنيم و در صورت دلخواه كمي زعفران و بر شعله گاز قرار مي‌دهيم. ۲- بعد از اين که شربت قوام آمد، جوهر ليمو را داخل آن مي‌ريزيم. ۳- بعد از کمي حرارت دادن، مقداري از شربت را بين دو انگشت قرار مي‌دهيم، اگر به صورت کش‌دار شد، شعله را خاموش و صبر مي‌کنيم تا خنک شود در حدي که اگر سفيده را به آن اضافه کنيم پخته نشود. ۴- در اين زمان سفيده‌ها را به ميزاني که پف کند هم مي‌زنيم.و آن را به شربت اضافه و آنقدر هم مي‌زنيم تا مواد کاملاً سفيد و يکدست و کش‌دار شود. ۵- حالا انگشت پيچ ما آماده است، ما مي‌توانيم براي عطر و طعم آن به شربت گلاب هم اضافه کنيم. ۶- و در آخر با دارچين و خلال پسته و بادام در صورت تمايل آن را تزئين کنيم.*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان به کسانی که برای کوچکترین داشته ها شاکرند و بر نداشته ها کمتر غر میزنند، بیشتر میبخشد آن ها نعمات بیشتری را از هستی جذب میکنند امروز شکر گزار داشته هایمان باشیم... 🍁🍂
🌷🍃در این دوشنبه زیبا 🌼🍃خواهم زخدا خسته 🌷🍃و درمانده نباشـــے 🌼🍃محبوب خدا باشی و 🌷🍃شرمنده نباشی 🌼🍃ای دوست الهی دراین 🌷🍃عالم هستی 🌼🍃سرزنده بمانی 🌷🍃و سرافکنده نباشی 🌷🍃 تقدیم به شما 🌷🍃 🌷🍃
پروانه های وصال
#عبور_از_لذتهای_پست 25 💕ازدواج رو اگه بخوایم دقیق تر نگاه کنیم در واقع "مجموعه ای از رنج های جدید
26 🔵اگه بخوایم دقیق تر صحبت کنیم باید بگیم که شما وقتی میخوای ازدواج کنی ⬅️در واقع داری انتخاب میکنی که با کی میخوای "اختلاف نظر" داشته باشی😊 🔰🔶✔️🔷 💢اما جالبه اکثر افراد دنبال این میگردن که یه نفر رو پیدا کنن که هیچ اختلاف نظری باهاش نداشته باشن!😒 ⭕️عزیزم هیچوقت دو تا انسان، شبیه هم نیستن ➖بالاخره طرف مقابلت اختلاف نظرهایی با تو داره باید به زیبایی """تحمل""" کنی!!
✅ مسئولین محترم کشور سرعت و پهنای باند را افزایش دهید! 🔶 آقای رئیسی، آقای زارع پور با توجه به اقبال گسترده مردم به پیام رسان ایتا لطفا سخت افزار های لازم جهت افزایش سرعت این پلتفرم ایرانی را تامین کنید و با حمایت خود استفاده میلیون ها نفر از این برنامه را سریع تر کنید! امضای کمپین افزایش سرعت و پهنای باند ایتا در فارس من👇👇 farsnews.ir/my/c/164698
✍🏼حسن یزدانی علی کریمی رو آنفالو کرد
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوری / مهم / نشرحداکثری 🔻صحبت های این جوان با غیرت را ببینید ما مثل شما سنگ به دست نیستیم دلمان نمی آید کسی را بزنیم اینگونه آمده ایم تا بگوییم : گول بازی مجازی را نخورید گول آن بازیگر که 4 میلیون فالور دارد را نخورید اگر ما به تو آنتن نمی دادیم که نمیشناختنتد ، حالا برای ما شاخ شدی؟ من 5 شبه اشک مادر شهید دیدم خواب ندارم. ...... اگاه باشید بازی مجازی و فیک را نخورید ماشالله به غیرت این جوان پرچم بالاست ✌️🇮🇷
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گوشه‌هایی از اعترافات اغتشاشگران دستگیر شده بعد از حمله به بانکها و اموال عمومی
پروانه های وصال
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 گفت: معصومه میشه در و ببندی! درو بستم و کنارش رو زمین نشستم که گف
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 . . داشتیم آماده میشدیم که برگردیم خونه .. ساعت نزدیکای دوازده شب بود، مامان گفت بهتره بریم که عباس هم کمی استراحت کنه، ملیحه خانم آروم تر شده بود ... ولی بازم چند لحظه یه بار چشماش خیس میشد و دلش می خواست به عباس بگه که نره، حالش رو درک میکردم، بدجور بی طاقت بود، درست مثل من با این تفاوت که من نمیتونستم بروز بدم حالمو که مبادا عباس پاش گیر بشه و نتونه بره!! همه بعد خداحافظی رفتن بیرون، سریع رفتم اتاق عباس تا کیفم و بیارم .. نفهمیدم چیشد که کیفم گیر کرد به گوشه میز اتاقش و پرت شد پایین، چون زیپش باز بود همه ی وسایلام ریخت رو زمین درست کنار وسایلای پخش شده عباس کنار ساکش، سریع شروع کردم به جمع کردنش، عباس اومد تو اتاق و گفت: بقیه منتظرتن کجا موندی؟؟ سریع وسایلا رو ریختم تو کیفم و گفتم: اومدم اومدم بلند شدم که نگاهم گره خورد به نگاهش، نگاهم میکرد، با همون چشمای سیاهش، خوشحالی توی سیاهی بی انتهای چشماش موج میزد، احساس دلتنگی برای این چشمها از همین الان تمام وجودم رو آتش میزد، یعنی ممکن بود دیگه این چشمها نگاهم نکنه، 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس ❣️رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹