eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت امروزی ها.. فقیری به ثروتمندی گفت کجا تشریف می‌برید؟ ثروتمند گفت قدم میزنم تا اشتها پیدا کنم ...! تو کجا میروی؟ فقیر گفت : من اشتها دارم قدم میزنم تا غذا پیدا کنم ... 🍁🍂🍁🍂
🍂 اثر عاق والدین ✍🏻 روزی با مرحوم پدر (علّامۀ طهرانی) سوار تاکسی شدیم و به مسجد می‌رفتیم؛ رانندۀ تاکسی همین‌طور ابتداءاً از آقا سؤال پرسید : چرا من به هر کاری دست می‌زنم به بن بست میرسم، با این‌که شرائط این کار همه مهیّا بوده مانعی هم نیست ولی باز به بن‌بست می‌رسم؟ ✍🏻 تعبیر خود راننده این بود که می‌گفت من مثل کلاف سردرگم شدم؛ تاکسی نو خریدم مشغول کار شدم باز ضرر می‌کنم. ✍🏻 آقا فرمودند : پدر و مادرت از تو راضی هستند؟ گفت : نه! راضی نیستند؛ من اصلاً نمی‌خواهم که آن‌ها را ببینم، بیست سال است که ما با هم اختلاف داشته و رفت و آمدی نداریم. ✍🏻 آقا فرمودند : تنها راه درست شدن کار شما این است که پدر و مادر را از خود راضی کنی؛ راه منحصر به این است. 👌 عاقّ والدین این طور است که نه تنها برای انسان ضیق و تنگی و قبض می‌آورد که کار دنیایی انسان نیز به هم می‌ریزد. 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#اهداف_دنیایی_مبارزه_با_هوای_نفس 22 🔹ما خیلی تعجب کرده بودیم!!! -- گفتیم این چه وقت گل دیدن بود؟!
23 💢 واقعاً اونا از چه چیزایی لذت میبرن و ما اصلاً فکرش رو هم نمیتونیم بکنیم....!! ⚠️👈🏼 ما همش دنبال این هستیم که هزاران لذّت رو بیان دورمون بریزن و ما با بی میلی سراغ یکیشون بریم!😒 🔴🔺🔴 آقا میخوای خوشحال تر باشی؟ ⬅️ باید برخی از جرعه های غضب و خشم رو بنوشی بعد کلاً آدم شادتری خواهی شد👌🏼✔️ 🌺 مبارزه با نفس باعث میشه که؛↓ 🌱 اراده انسان قوی بشه 🌱 و در همه ادوار زندگیش لذت ببره ✨ در واقع باید گفت که انسان میشه "مردی برای تمام فصول...."😌💯 ✅🖲➖🎨💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#دست_وپا_چلفتی ☹️ ❤قسمت_هجدهم❤ . .-نمیدونم نظرشو... -تو هم که با هیشکی حرف نمیزنی 😒ولی اصن نگران ن
❤قسمت نوزدهم . 👈از زبان مینا👉 . تازه تلگرام رو نصب کرده بودم و گوشیم دست شیوا بود که برام پیام اومد... -بیا مینا برات پیام خوش آمد اومده 😂😂ببین کیه -پیام...برا من ؟😐بده ببینم.. -اره نوشته مجید😅شیطون این دیگه کیه؟😉 -اها...همون پسر خالمه دیگه...بزار جوابشو بدم...😏 -آها...اونه پس...خب حالا چی نوشتی براش؟ -نوشتم داداش که حساب کار دستش بیاد 😅 -آفرین...یه مدت بی محلی کنی خودش میفهمه و راهشو میکشه میره... . یه چند هفته ای درگیر گروه دانشگاه بودم و تو گروه چیزهایی میگفتم که شیوا بهم یاد میداد... محسن هر پستی میزاشت تایید میکردم و اگرم بحثی تو گروه میشد طرف محسن رو میگرفتم... شیوا یه روز بعد دانشگاه یه برنامه ناهار گذاشت بود و محسن اینا هم بودن... دوست پسر شیوا هم اومده بود که بعد فهمیدم دوست محسن هم هست و باهاش در ارتباطه و شیوا از طریق اون محسن و دوستاشو دعوت کرده اول که میخواستم برم خیلی میترسیدم و داشتم از اضطراب خفه میشدم... اخه اولین بارم بود میخواستم تو همچین برنامه هایی شرکت کنم تو خونه گفته بودم که میخوایم برای یه تحقیق بعد دانشگاه بریم کتابخونه تو رستوران هم اصلا نفهمیدم چی خوردم و همش میترسیدم که یه اشنا منو ببینه و آبروم بره... . اونروز بیشتر با خصوصیات محسن اشنا شدم و و اگه دروغ نگم بیشتر عاشقش شدم😊 با دوستاش جلوتر از من و شیوا حرکت کرد و صندلی هامون رو بیرون کشید و بغل میز وایساد تا بشینیم☺ با اینکه ظاهری جدی داشت ولی خیلی شوخ بود😉 آخر سر هم زودتر از همه رفت و حساب کرد و شیوا هرچی اصرار کرد که چون با دعوت اون اومدیم باید اون پول رو بده ولی محسن قبول نکرد... راستش داشت پازل عشقش هر روز بیشتر تو ذهنم تکمیل تر میشد . یه شب از همین شبایی که درگیر رویابافی و فکر کردن به محسن بودم مامانم بعد شام اومد تو اطاقم شک کردم که چیز مهمی میخواد بگه... چون معمولا شبا پیش من نمیومد... بعد از یکم نگاه کردن به در و دیوار بی مقدمه رفت سر اصل مطلب . -مینا جان هر دختری آرزوش اینه که ازدواج کنه و تشکیل خانواده بده...اصلا هدف خلقت بشر همینه... -مامان چیزی شده؟😯 -صبر کن بزار حرفمو بزنم 😐 -باشه..بفرمایین 😑 -تو هم که الان به سن ازدواج رسیدی...همونطور که میدونی تو این دوره که نر زیاده و مرد کم داشتن یه خواستگار خوب نعمته 😊تبریک میگم بهت دخترم -خواستگارررر؟؟؟؟؟ کییی؟؟؟(تو ذهنم شک کردم که شاید مجید حرفی 😡😡میخواستم گوشی رو بردارم و فحش بارونش کنم ) -پسر رییس بابات...پسر خوب و مومنیه...شغلم که داره...از لحاظ مالی هم تامینه... نویسنده ✍🏻 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#دست_وپا_چلفتی ❤قسمت نوزدهم . 👈از زبان مینا👉 . تازه تلگرام رو نصب کرده بودم و گوشیم دست شیوا بود که
❤قسمت بیستم . 👈از زبان مینا👉 . -خواستگارررر؟؟؟؟؟ کییی؟؟؟(تو ذهنم شک کردم که شاید مجید حرفی زده😡😡میخواستم گوشی رو بردارم و فحش بارونش کنم ) -پسر رییس بابات...پسر خوب و مومنیه...شغلم که داره...از لحاظ مالی هم تامینه -اما مامان.. -دیگه اما و اگر نداره.الکی سر بچه بازی ردش نکن...مگه نمیدونی اگه خواستگاری داشته باشی که از نظر ایمان کامل باشه و ردش کنی درهای رحمت به سمتت بسته میشه . میدونستم بحث کردن با مامان الکیه😞😞 بابام تصمیمش رو بگیره محاله کوتاه بیاد 😭😭 دلم میخواست زار زار گریه کنم😭😭 . چند روز کارم تو خونه شده بود بحث با مامان و بابا در مورد اینکه من نمیخوام ازدواج کنم و اونا هم میگفتن که بهتر از این مورد گیرم نمیاد. . میدونستم اگه قبول کنم که خواستگاری بیان همه چیز تموم شده هست 😥 ولی بالاخره با اصرارهای مامان و بابا قبول کردم حداقل اخر هفته بیان و صحبت کنیم 😞😞 از صحبت های بابا و مامان شنیدم خانواده پسره اینقدر قضیه رو جدی گرفته بودن که حلقه نشون کردن هم خریده بودن برام 😕 کارم شده بود گریه کردن و از خدا کمک خواستن میخواستم یه جوری خودش یه راه نجاتی برام باز کنه😭 . . 👈از زبان مجید👉 . روزها میگذشت و من هر روز نا امیدتر میشدم دیگه واقعا نمیدونستم چیکار باید کنم میخواستم به مامانم اینا بگم ولی با خودم میگفتم بگم که چی بشه؟ اخه الان من نه کار دارم نه سربازی رفتم و نه حتی سنم به ازدواج رسیده 😞 بهتره همینطوری خودم رو به مینا نزدیک کنم و بعد از دانشگاه موضوع رو علنی کنم 😕 لحظه شماری میکردم تابستون بشه و برنامه یه سفر با خانواده خالم اینا بچینیم و تو اون سفر بتونم بیشتر خودمو به مینا ثابت کنم😊 اخه هفته ی پیش شوهر خاله و بابام یه صحبتی از همسفر شدن و رفتن دو خانواده ای به مشهد میکردن 😊 . یه روز صبح که بیدار شدم دیدم مامانم داره با تلفن حرف میزنه😯 با حالت خواب و بیدار شنیدم که مامانم هی میگه مبارکه مبارکه 😨 کنجکاو شدم😶 یه دیقه کلی فکر از جلوی ذهنم رفت 😥 با خودم گفتم نه امکان نداره مینا باشه...حتما از همکاراشه. آب دهنم رو قورت دادم و با همون حالت خواب الود رفتم پیش مامانم و منتظر موندم تا حرفش تموم بشه...😥 حرفش تموم شد و گوشی رو گذاشت... اروم سلام کردم😕 -سلام مجید جان..صبحت بخیر -مامان کی بود؟😯 -هیچی خالت بود -خاله بود؟؟😥😥خب چیکار داشت حالا؟ -هیچی...میگفت برا مینا قراره خواستگار بیاد و... . دیگه ادامه ی حرف مامانم رو نشنیدم... سرم داشت گیج میرفت... از تو داغ شده بودم.. چشام دو دو میزد... واییی خدا😭😭😭 نویسنده ✍🏻 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بیا عمامه این آخونده رو بزنیم‌ !! 🔹دوربین مخفی دیدنی در بین فراخوان‌ها و واکنش‌های جالب مردم در برابر عمامه پرانی‌
✍ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ... ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ... ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...! ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ، ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ، ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ، ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ...! ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ، ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ... .🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یه لحظه آدم میتونه کاری کنه خدا خریدارش بشه 🎙 استاد
_🌿- به قول حاج حسین یکتا همین گوشه اتاقتون با آقا خلوت کنید و دردِدل کنید بگید هرچی تو دلتونه بگید بعضی وقتا ضعیف هستین بگید میخوام خودمو خرج ظهورت کنم آخه بجز شما جوون ها یاری ندارن💔، ازخودشون،خودشون رو طلب کنید:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍁🍂🍁🍂
💠آیت الله سید محمد نجفی ره یکی از مریدان آقا، نجار، ولی بیکار بود. عرض کرد: من قطع شده، چکار کنم؟ آقا فرمود: اگرچه نماز قضا داری، امشب را بخوان! خدا روزی تو را می رساند. 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁در این شب زیبای پاییزی ✨میسپارمتان به 🍁اون کسی که تو دیار ✨بی کسی بین همه ی 🍁دلواپسی ها مونس ✨ و همدممان است 🍁شبتون در پناه حق ✨به امیـد 🍁فردایی پراز بهترینها 🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁دفتر‌صبح ✨از سطری شروع میشود 🍁كه بنام بزرگ تو تكيه كرده است ✨به نام تو‌ ای خدایِ صبح … 🍁ای خدایِ روشنی … ✨ای خدایِ زندگی ... 🍁هر صبح ✨آغازی ست برای رسیدن به تو 🍁یاریمان کن ✨رها از اتفاقاتِ تلخِ گذشته 🍁روزمان را شیرین و ✨لذت بخش سپری کنیم 🍁بسم الله الرحمن الرحیم ✨الهـــی به امیــــد تـــو 🍁🍂
سـ🍁ــلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  یکشنبه ☀️  ٢٩   آبان   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ٢۵   ربیع الثانی     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٢٠     نوامبر   ٢٠٢٢    ميلادی 🌸🍃
دعای امروز 🌷❤️🌷 خدای خوبم امروز🌷 به دلهـایمان ❤️❤️ صفـای صبـح به دیدگانمان توان دیدن زیباییها🌷 و به دستهایمان توان وقدرت بخشیدن عشـق❤️ راعنایت فرمـا 🌷🙏 آمیـــن یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام 🙏 ای صاحب جلال و بزرگواری 🙏 🌸🍃
🍃🌷در آخرین یکشنبه آبان ماه برای شفای جسمهای بیمار عافیت ِ دلهای دردمند پُرشدن ِ دستهای خالی وماندگاریِ مهربانی ها🌷🍃 🌷🌼صلوات🌼🌷 🌷🌼الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌼🌷 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌺🍃 🌺 بارالها ! امروزم را هم چون هر روز با نیت الهی و به امید تو آغاز میکنم .... 🌺خدایا ! با نیروی پر قدرت خود گره گشای ما باش ... دعایمان را بپذیر و ما را پاک گردان‌... به زندگی ما با رحمت خود برکت بده و پاک گردان. 🌺 عزیزترینم ! با وفور نیکی هایت ، ما را رهبری کن.... شیرینی یاد خودت ، ذکر خودت ، را از ما مگیر... 🌺 امروز جرعه جرعه ايمان و آرامش را دم میگیرم وتردیدها و اضطراب را بازدم میکنم... در هر لحظه کنارم باش. 🌺 الهی آمین 🌺🍃
🍁صبح زیبای تو، پر بار از امید 🌺روزگار و بخت تو ، بادا سپید 🍁لحظه‌هایَت باد، سرشاراز یاد خدا 🌺مژده‌ٔ رحمت، تو را بادا نوید 🍁سلام دوستان خوبم 🌺صبح یکشنبه تون بخیر و شادی 🍁زندگی تون سرشار از 🌺عشق و سلامتی و نیکبختی 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃زندگی بوی خوش نسترن است بوی یاسی است که گل🌸🍃 کـرده به دیـوار نگاهِ من و تـو زندگی خاطره است زندگی دیـروز است زندگی امـروز است🌸🍃 امـروزتون سرشـار از حس 🌸🍃خـوب زنـدگی💕 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن روزها همه چيز قشنگ تر بود دلخوشی ها ساده تر بود مهربانی بيشتر بود روزها روشن تر بود دل ها شادتر بود زندگی زيبا تر بود كاش همه چيز قديمی تر بود ... 🌸🍃
💖✨یکشنبه تون قشنگ و شاد 🍁✨و پـراز افـکـار مـثـبـت 💖✨امـــروزتــــون شــــاد 🍁✨لـحـظـه هــاتـون قـشـنـگ 💖✨زنـدگـیـتـون پـر بـرکـت 🍁✨عـاقـبـتـتـون تــابـنــاک 💖✨دستاتون سرشاراز نعمت 🍁✨و روزگارتون پراز موفقیت باشه 💖✨امــروزتــون زیــبــا 🍁✨و در پـنـاه خـدای خـوبـی هـا 💖✨تــقــدیــم بــه شــمـــا 🍁✨نـگــاه خــدا بـدرقــه راهــتــون 🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁صدای سوت کتری ☕️بساط گرم چایی دلبرانه 🍁ببین، بشنو، ☕️سرآغازی جدید است 🍁دوباره صبح و گنجشک و ترانه 🍁سـلام ☕️صبحتون شاد و زیبا 🍁امروزتون سرشاراز ☕️عشق و اتفاقاتِ خوب 🍁🍂