eitaa logo
{ پاسدار حرم }
1.8هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
215 فایل
سردار دلها : خدایا برای دفاع از دینت، دویدم و افتادم و بلند شدم.... مرا پاکیزه بپذیر. #کپی_مطالب_آزاد ارتـباط‌بــاخــادم‌ڪانال💖 @seyyed400 ارتباط با ادمین تبادل و تبلیغات ارزان💖 @Abolfazlesmaeili87 کانال اطلاعات و شرایط💖 @pasdareharam35
مشاهده در ایتا
دانلود
💥قسمت دهم💥 چند باری من را با خودش برد سر مزار .😍 آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها. هوندایش شرایط آتیش می کرد و از می کوبید می رفت تا اصفهان.😎 یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇 دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد می داد.🤗 بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر. اول یک دل سیر میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر می‌کردم محسن آمده سر قبر بابایش. اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄 با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄 وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید. نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞 ♥♥♥♥♥ مسئول بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻 سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍 و از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود. رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯 گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای و رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای . نمیخوام توی دید باشم." توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم. ماه که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت.😯 ساعت‌ها خدمت می‌کرد و می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. ☺️ یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶 تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅 نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید داد!!!😔 ღ °|• @az_karbala_ta_shahadat •|°
#یا_فاطمـہ_الزهـرا💔 ❣به رسم با ادبان احتـرام #به_مادر اضافه كنیم براى عـرض ارادت #به_مادر قیـام اضافه كنیم ❣به سمت حضرت #زهرا خم شویم همه به ذكرصبح كمى هم #سلام اضافه كنیم #صلی‌الله‌علیڪ‌یافاطمہ‌الزهـرا #صبحتـون‌فاطمـے #شھادت‌بانـوے‌دوعالم‌حضـرت‌زهـرا‌تسلیـت‌عرض‌می‌نماییـم #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °|• @az_karbala_ta_shahadat •|°
اول صبحــ☀️ـــم بہ ڪہ لطـف مـــــادر ساداٺـــــ بیـــــمہ ام بڪند 🌻 ❤️ ღ °| @az_karbala_ta_shahadat
نیاز بہ‌هیچ زبان شاعرانہ‌اے نیسٺ 🌹فقط رَبَنـا آتِنـا فِے دنیا ❤️ڪربلا...ڪربلا...ڪربلا 🌹باز هم زائرتان نیستم از ❤️دور ارباب ღ °| @az_karbala_ta_shahadat
نیاز بہ‌هیچ زبان شاعرانہ‌اے نیسٺ💙 🌹فقط رَبَنـا آتِنـا فِے دنیا 💙ڪربلا...ڪربلا...ڪربلا 🌹باز هم زائرتان نیستم از 💙دور ارباب ღ °| @az_karbala_ta_shahadat
༻﷽༺ 🌷 قند مڪرر اسم اسٺ، والسلام شیرین‌ترین ڪلام، ڪلامِ حسین شد با یڪ صبح بہ بےڪفن روزم پر از جواب سلام حسین شد 💐 💗 ღ °| @az_karbala_ta_shahadat
نیاز بہ‌هیچ زبان شاعرانہ‌اے نیسٺ💙 🌹فقط رَبَنـا آتِنـا فِے دنیا 💙ڪربلا...ڪربلا...ڪربلا 🌹باز هم زائرتان نیستم از 💙دور ارباب ღ °| @az_karbala_ta_shahadat
از عرش سرمدے آوردند💗 آیینہ ے حُسن سرمدے آوردند🌿 با آمدن از باغ بهشٺ💗 یڪ دستہ گلِ محمدے آوردند🌿 (ع)💗 🌿 ღ °| @az_karbala_ta_shahadat
آبروی حسین به کهکشان می‌ارزد.. یک موی حسین بر دو جهان می‌ارزد.. گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست.. گفتا که حسین بیش از آن می‌ارزد..😍👌 ..🍀🌸 ❤️🍃 ღ °| @az_karbala_ta_shahadat
به تو میدم، درمون دردامی به تو میدم، همیشه باهامی به تو میدم، به تو که آقامی