میتوان به جرأت ادعا نمود، که هیچ دین و آئینی، به اندازه اسلام به ورزش توصیه ننموده است. و این نیست، مگر بخاطر تأثیری که ورزش در زندگی فردی و اجتماعی بجای میگذارد. نتایجی چون، سلامتی، نشاط، سرزندگی، دوری از تنبلی و… .
امام صادق (ع) میفرماید: خرمی و شادابی در ده چیز است، پیاده روی، سوارکاری و تن به آب زدن، از آنها هستند.» (المحاسن/ج1/ص14)
پیامبر (ص) نیز میفرماید: «بهترین چیز برای مداوای بیماریهایتان، پیاده روی است.» (بحارالانوار/ج59/ص128)
ورزش و ورزش کردن، در متون دینی و نزد بزرگان دین، دارای ارزش و اهمیت والایی است که به هیچ عنوان نمیتوان آن را انکار نمود. اما موضوع دارای اهمیت، بحث «هزینهها در امر ورزش» و قید «هنگفت» برای آن است. باید دانست که نه فقط در ورزش بلکه در هر کاری زیاده روی کردن امریست که مورد نهی واقع شده است. طبیعتا در ورزشهای قهرمانی ـ با توجه به شرایط خاصش ـ باید مراقب هزینه های نابجا بود. بطور مثال اگر میتوان، برای تیمهای ملی از مربی داخلی استفاده نمود، هزینه کردن برای مربی خارجی، هزینهای «هنگفت» و «نابجا» محسوب میشود.
نتیجه اینکه، هزینه نمودن برای ورزش بعنوان یک سرمایه گذاری مهم در مسیر تندرستی و نشاط جامعه است، اصلِ هزینه کردن در ورزش، نه تنها بیجا نیست، بلکه از ضروریات پذیرفته شده دینی و عرفی است. اما آنچه مهم است پرهیز از هزینه های بیجا، نادرست و غیر ضروری است.
اسلام به عنوان دینی جهان شمول که به تمام ابعاد زندگی بشر توجه دارد، برای سلامتی جسم و نشاط روح اهمیت ویژه ای قائل شده است. چرا که انسان اگر محروم از این دو نعمت باشد، نه میتواند به رتق و فتق امور روزمره خود بپردازد و نه حق عبادت و بندگی خدای متعال را ادا نماید. دقیقا به همین خاطر هم هست که وقتی به متون دینی مراجعه میکنیم مطالب بسیاری در این زمینه مشاهده میکنیم.
به این نمونهها توجه بفرمایید:
1. یکی از زیباترین داستانهای قرآنی، داستان حضرت یوسف است، که خدای متعال از آن به عنوان «بهترین داستانها» یاد میکند. در این داستان که در سوره یوسف آمده است، وقتی برادران یوسف نقشه قتل او را کشیدند، با توجه به اینکه علاقه شدید پدر به یوسف را میدانند، طبیعتا برای جدا کردن یوسف از پدر، باید به فکر دلیلی معقول باشند تا حضرت یعقوب نتواند از همراهی یوسف با برادرانش ممانعت کند. به همین دلیل، اینگونه عرض میکنند که:
«أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَفِظُون/ پدر، او را فردا با ما بفرست تا تفریح کند، ما مراقب او هستیم». (یوسف/12)
و جالب اینکه، این دلیل به قدری دلیل موجهی است که حضرت یعقوب نمیتواند در برابر آن مقاومت کند. در تفسیر نور ذیل این آیه اینگونه آمده است که:
«انسان، نيازمند تفريح و ورزش است و چنان كه در اين آيه مشاهده مىشود قوىترين منطقى كه توانست حضرت يعقوب را تسليم خواسته فرزندان كند، اين بود كه يوسف نياز به تفريح دارد.» (تفسیر نور/ج6/ص41)
2. امام سجاد علیه السلام در دعایی، از خداوند چنین طلب مىکند:
«وَامْنُنْ عَلَینَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَالْکَسَلِ وَالْعَجْزِ وَالْعِلَلِ وَالضَّرَرِ وَالضَّجَرِ وَالْمَلَلِ/ خداوندا! نعمت سرزندگى و نشاط را به ما ارزانى دار و از سستى و تنبلى و ناتوانى و بهانه آورى و زیان و دل مردگى و ملال، محفوظمان دار.» (بحارالانوار/ج91/ص125)
این دعای امام سجاد علیه السلام دقیقا بیانگر آثار ورزش و نشان دهنده اهمیت این امر در زندگی مادی و معنوی است.
3. در روایتی، پیامبر اسلام میفرماید:
«الهوا و العبوا فإنّي أكره أن يرى في دينكم غلظة/ تفریح و بازی ـ یعنی ورزش ـ کنید که من از اینکه در دینتان خشونت وجود داشته باشد کراهت دارم.»
4. یکی از کم هزینهترین و در دسترسترین ورزشها، پیاده روی است. اهمیت این امر امروزه با توجه به زندگی ماشینی حاکم بر جوامع، چند برابر شده است. امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید:
«النُّشْرَةُ فِي عَشَرَةِ أَشْيَاءَ الْمَشْيِ وَ الرُّكُوبِ وَ الِارْتِمَاسِ فِي الْمَاءِ…/ خرمی و شادابی در ده چیز است، پیاده روی، سوارکاری و تن به آب زدن، از آنها هستند.» (المحاسن/ج1/ص14)
در روایت دیگری پیامبر اسلام میفرماید: «خَيْرُ مَا تَدَاوَيْتُمْ بِهِ الْمَشِي/ بهترین چیز برای مداوای بیماریهایتان، پیاده روی است.» (بحارالانوار/ج59/ص128)
با توجه به روایات بالا، میتوان به جرأت ادعا نمود، که هیچ دین و آئینی، به اندازه اسلام به ورزش توصیه ننموده است. و این نیست، مگر بخاطر تأثیری که ورزش در زندگی فردی و اجتماعی بجای میگذارد. نتایجی چون، سلامتی، نشاط، سرزندگی، دوری از تنبلی و…
در کلمات بزرگانی چون حضرت امام و مقام معظم رهبری هم که نظر کنیم، تاکید این بزرگواران، بعنوان رهبران سیاسی و فقیهانی صاحب نام، راهگشا و رفع کننده ابهامات زیادی در این زمینه میتواند باشد. بطور مثال وقتی حضرت امام میفرماید: «امر به ورزش، امر به معروف است» یعنی ورزش را بعنوان یک معروف و هنجار مهم اجتماعی مدنظر دارد. و یا وقتی از مقام معظم رهبری سوال میکنند که توصیه شما به جوانان چیست؟ ایشان در پاسخ میفرمایند: «تهذیب، تحصیل، ورزش» که این هم نشان دهنده اهمیت ورزش نزد بالاترین مقام سیاسی ـ مذهبی کشور است.
پس ورزش و ورزش کردن، در متون دینی و نزد بزرگان دین، دارای ارزش و اهمیت والایی است که به هیچ عنوان نمیتوان آن را انکار نمود. حال، با توجه به این جایگاه، هزینه نمودن برای ورزش هم نه تنها، هزینه نیست بلکه بعنوان یک سرمایه گذاری مهم در مسیر تندرستی و نشاط جامعه و تزریق روحیه حماسی و غرور ملی، دارای اهمیت بسزایی است.
اما موضوع اصلی در متن سوال، بحث «هزینه ها در امر ورزش» و قید «هنگفت» برای آن است. باید دانست که نه فقط در ورزش بلکه در هر کاری زیادهروی کردن امریست که مورد نهی واقع شده است. طبیعتا در ورزشهای قهرمانی، باید مراقب هزینههای نابجا بود. بطور مثال اگر میتوان، برای تیمهای ملی از مربی داخلی استفاده نمود، هزینه کردن برای مربی خارجی، هزینه ای «هنگفت» و «نابجا» محسوب میشود. کما اینکه در دیدارهای متعدد تیمهای ملی با مقام معظم رهبری، معظم له بر استفاده از توان مربیان داخلی تاکید نمودند.
نتیجه اینکه، اصلِ هزینه کردن در ورزش، نه تنها بیجا نیست، بلکه از ضروریات پذیرفته شده دینی و عرفی است. اما آنچه مهم است پرهیز از هزینه های بیجا، نادرست و غیر ضروری است.
قائلین به پلورالیسم، معتقدند که تمام ادیان بر حق هستند و هر کسی معتقد به هر دینی که باشد، به تکلیف خود عمل کرده است.
اشتباهی که مطرح کنندگان این نظریه مرتکب آن شده و به آن دقت نکرده اند این است که تمام ادیان را در عرض و در کنار هم دیده اند و به همین دلیل برای هر کدام از آنها سهمی از حقانیت قائل شده اند ولی آنچه که در طول تاریخ ادیان به وضوح مشخص است، اینکه ادیان الهی، نه در عرض هم بلکه در طول هم بوده و هر پیامبری که مبعوث شده است، ضمن تأیید پیامبر قبلی، دین گذشته را تکمیل کرده و مردم را به سوی رشد بیشتر و آمادگی برای پذیرش دستورات پیامبر بعدی رهنمون شده است. شما وقتی به آئین حضرت عیسی نگاه میکنید، میبینید که آن حضرت ضمن تایید پیامبر پیش از خود، و تأکید بر دستورات حضرت موسی، دین الهی را تکامل بخشیده است. علاوه بر آن بشارت به آمدن پیامبر اسلام هم داده است. قرآن کریم با اشاره به همین موضوع، میفرماید:
«و [ياد كن] هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: اى بنىاسرائيل! به يقين من فرستاده خدا به سوى شمايم، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم، و به پيامبرى كه بعد از من مىآيد و نامش «احمد» است، مژده مىدهم». (صف/6)
به این ترتیب، در هر دوره ای از زمان، آخرین پیامبر و آخرین آئین الهی، صاحب پرچم هدایت و حقانیت بوده و در نزد خداوند متعال، اعتقاد به همان دین، پذیرفته شده است. پس در موضوع حقانیت، میتوان به صراحت گفت که اعتقاد به «همه راست گویی یا پلورالیسم دینی» فریبی از سوی شیطان و قدرتهای شیطانی، برای انحراف مردم از راه صواب و حقیقتِ دین است.
اما اینکه چه کسانی از عذاب الهی در آخرت نجات یافته و وارد در بهشت جاودان میشوند، نکته ای است که شاید شهید مطهری پاسخی بسیار دقیق، کوتاه و گویا به آن داده است. ایشان در کتاب عدل الهی اینگونه مینویسد:
«اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بیتقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذّب نمی سازد، او اهل نجات از دوزخ است.» (عدل الهی/ص269)
و این یعنی، آنچه که با ارزش است، اسلام و تسلیم واقعی در برابر حق است؛ چه بسا مسلمانانی که از اسلام تنها نامش را یدک میکشند و در نقطه مقابل، چه بسیار غیرمسلمانانی که در برابر حقیقت تسلیم اند. بنابراین، هر کسی را که در مقابل حق و حقیقت عناد ندارد، اگر چه مسلمان نباشد، نمیتوانیم از دایره نجات خارج بدانیم. خارج شدگان از این دایره کسانی اند که لجاجت در برابر حقیقت دارند.