eitaa logo
پاتوق نمکتاب
1هزار دنبال‌کننده
550 عکس
211 ویدیو
37 فایل
•{📲}• کانال بازخورد نمکتاب😉 🏆]◇ #جام_کتاب 💌]◇ #ارسالی_مخاطبین 📦]◇ #سفارش_نمکتاب 🎁]◇ #هدیه_نمکتاب 📲]◇ همه و همه‌رو تو این کانال دنبال کنید😊😉
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاتوق نمکتاب
° شرکت کننده نفر دوم🌸 کتاب راز تنهایی: ° خسته شده ام از این کابوس های وهم انگیز که نمی گذارند خواب
° شرکت کننده نفر سوم🌱 کتاب تولد در توکیو: ° سوال های نا تمامم در زمانی که هیچ کس پاسخگویشان نبود افسرده ام کرد و زندگی ام را بی هدف😔 خرید لباس های رنگارنگ و مارک سرم را گرم می کرد تا از اطرافم غافل بشوم 😴 غفلتی که چشمانم را به حقیقت دنیا می بست 🤐 تا اینکه جواب سئوال های پیچ در پیچم مرا راهی سفری بینهایت کرد✈️ سفری که همراه با عشق مرا به هدفم از زندگی رساند. ❤️ 🏆| ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
پاتوق نمکتاب
° شرکت کننده نفر سوم🌱 کتاب تولد در توکیو: ° سوال های نا تمامم در زمانی که هیچ کس پاسخگویشان نبود افس
° شرکت کننده نفر چهارم✨ کتاب گریه های مسیح: ° پلیس جوان منچستر بودم کار زیادی کردم و پرونده های زیادی رو از روش های مختلف و اعتراف گرفتن به روش دکتر نورتون انجام دادم و پرونده ی درخشانی دارم همه چی داشت خوب پیش میرفت تا این که کمیته نظارت افتاد دنبالم، به خاطر خشونت زیاد. کارم ساخته بود باید یه پرونده رو حل میکردم و میشدم قهرمان یه ملت تا کمیته نظارت دست از سرم بردارن مسلمون ها رو ترویست میدونستم ، فکر میکردم همه مسلمون ها مثل داعش وحشی هستن مسلمون های واقعی رو نمیشناختم تا اینکه با یه مرد دوسی مسلمون آشنا شدم او با همه مسلمون هایی که توی رسانه های انگلیس دیده بودم فرق میکرد یه شب یه خوابی دیدم خواب ديدم تمام مردم دنیا توی کوچه ها ایستادند و باران را تماشا میکنند ، هیکس زیر آن باران خیس نمیشد همه به نقطه ای خیره شدند توی ابر ها مسیح رو کاناپه ای قدیمی نشسته بود و داشت به چیزی که توی دستش بود نگاه میکرد و حق حق اشک می‌ریخت..... 🏆| ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•°•°•°💌⃟📚 من نه ما حاصل تجربه‌ ی چندین و چند ساله مشاوره‌های نویسنده‌ی این کتابه:) و طبق واقعیت‌های زندگی‌مون نوشته شده برای همینه که این‌قدر به دل می‌شینه✨ 📲منتظر نظرات‌تون هستیم👇 📩¦ @p_namaktab 💌•• 📖•• 💫•• ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاتوق نمکتاب
° شرکت کننده نفر چهارم✨ کتاب گریه های مسیح: ° پلیس جوان منچستر بودم کار زیادی کردم و پرونده های زیاد
° شرکت کننده نفر پنجم💕 کتاب عشق و دیگر هیچ: ° "او در این کتاب، نوشته است برایمان از عشق و رقم می‌زند داستانی که جز عشق دگر هیچ در آن جاری نیست..." من همان فرهادی هستم که بودم در به در دنبال شیرین، تا طعمی دهم به زندگی تلخم... گرچه در اشتباهی غوطه‌ور بودم! شاهرخ آمد و فهماند به من که زندگی نباید یکپاچه باشد؛ تلخ که باشد تلاش می‌کنی شیرین شود، شیرینی زیادی هم روزی بد می‌کند حال آدم را! پس می‌گردی دنبال طعمی که نه تلخ کند مزاجت را و نه شیرین؛ ترش و شور را هم که می‌گذاری در کنار باقی کشفیاتت، ملس می‌شود طعم زندگی‌ات و خوش می‌گذرانی با آن... خلاصه، من بودم و دختری که قرار بود دو هفته‌ی دیگر عقدم شود و...، حکم دادگاهم!! سروش بد تا کرد با زندگی‌اش و مرا کشاند به منجلاب بی‌آبرویی و خواهرش را منتظر من... نقش شاهرخ هم در این میان مثل پستچی‌ای بود که نامه‌ای را از طرف فردی مهم به من رسانده! شاهرخ آمد و آورد همراه خودش عشقی از جنس ربّ را... البته خودش نه اهل عبودیت است و نه اهل مذهب، تیپ می‌زند و گردن راست می‌کند و خلاصه داش‌مشتی‌ای بود برای خودش! از دار دنیا هم یک مادر مریض داشت و رحمت یک قهرمان که سنجاق شده بود به قلبش! خلاصه‌ی داستان را خط بعدی، می‌تواند تفسیرش کند: منی که....و شاهرخی که...!!! 🏆| ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
پاتوق نمکتاب
° شرکت کننده نفر پنجم💕 کتاب عشق و دیگر هیچ: ° "او در این کتاب، نوشته است برایمان از عشق و رقم می‌زند
° شرکت کننده نفر ششم 🦋 کتاب سیاه صورت: ° _درست صحبت کنید آقا _این رو هم به نادر می‌گفتید؟ اون که مدام به شما می‌گفت پیرزن! البته پیرزن خالی که نه... پری‌سیما کمی تکان خورد و گفت: _نادر طبع شوخی داره! _به خاطر همین طبعش هم هست که شما تلاش میکنید داشته باشیدش یا به خاطر ارتباطات وسیعش با بازیگرها و موسیقی کارا؟ 🏆| ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاتوق نمکتاب
° شرکت کننده نفر ششم 🦋 کتاب سیاه صورت: ° _درست صحبت کنید آقا _این رو هم به نادر می‌گفتید؟ اون که مدا
° شرکت کننده نفر هفتم💕 کتاب راز تنهایی: ° تا حالا فکر کردی چرا اصلا من باید مسلمون باشم؟🤔 من یه فردی بودم که کارم شده بود فقط خلاف و قاچاق مواد مخدر و دزدی! به هیچ چیز اعتقاد نداشتم قرار بود برای همیشه توی اون زندان لعنتی بمونم😔 تا اینکه فرشته نجات من اومد توی زندان و کل زندگی منو به زمان تغییر داد بعدشم از پیشم رفت😢 ولی برام یه یادگاری گذاشت و همون یادگاری باعث تغییر من شد اگه میخوای ادامه داستان منو بدونی🤔 اگه میخوای بدونی اون یادگاری چی بوده که باعث تغییر من شده🤔 اگه میخوای بدونی راز تنهایی من چی بوده🧐 حتما حتما کتاب رو بخون 😁 🏆| ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
پاتوق نمکتاب
° شرکت کننده نفر هفتم💕 کتاب راز تنهایی: ° تا حالا فکر کردی چرا اصلا من باید مسلمون باشم؟🤔 من یه فردی
° شرکت کننده نفر هشتم 🌙 کتاب از کدام سو: ° خدا و اون دنیا و قیامت و هوا و هوس و... این چیه؟! دروغ میگن که خدایی هست و ما رو فرستاده اینجا تا ببینه چکار میکنیم د بعدش هم دوباره برمی گردیم پیش خودش! یعنی چی؟ با عقل جور در میاد آخه؟! اگه خدایی هست پس چرا من احساسش نمیکنم چرا نمی بینم؟! بابا دنیا فقط همینجاست هیچ خبری هم از اون حرف هایی که اونا میزنن نیست...! اصلا باشه خدا هست دین هم هست پیامبر هم هست... من نمیخوام قبول شون کنم مگه زوره؟ نگاه کن چقدر سخت میگیرن من سختی نمیخوام میخوام خودم باشم و لذت هایی که از این دنیا ببرم...هر لذت و خوشی! دنبال ثروت و مهمونی و از شب تا صبح بیرون بودن و.... +این رو هم حتما میدونی که وقتی بمیری هیچکدوم از اینا رو با خودت نمیبری، همه همین جا خاک میشه و خودت و یه پارچه سفید میری توی یه گودالی که دو متر عمق داره! _مرگ...؟! ° اگه میخوای بدونی این شخصیتی که این حرف هارو میزنه، وقتی اسم مرگ اومد چه حالی شده؛ پیشنهاد میدم کتاب رو بخونی! مخصوصا اگه هم نظرش هم هستی یا دوستای هم سو با این فرد رو داری ،کتاب رو بخون تا بتونی حسابی کمکشون کنی!✨ 🏆| ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا