eitaa logo
پاورقی ها
508 دنبال‌کننده
259 عکس
149 ویدیو
2 فایل
حمید اسماعیل زاده اینجا پیام بدهید: @azpavaraqi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی چیزهای ساده که ما اصلاً به آن توجه نمی‌کنیم برای خیلی‌ها حسرت است و آرزو. مثلاً همین‌که ایام اربعین، از پاکستان وارد ایران بشوی و لب مرز ببینی که سرباز و افسر نظامی ایرانی با سینی شربت و سربند و مداحی پاکستانی از تو استقبال می‌کند، آن‌هم استقبالی که بدرقه‌ات کند برای کشوری دیگر یعنی عراق که مامور عراقی هم اینچنین با تو برخورد نخواهد کرد، که مامور پاکستانی لب مرز هم به توی زائر پاکستانی توهین کرده، تو را کتک زده و حتی از تو باج گرفته تا اجازه بدهد به ایران بیایی ... آن وقت دیدن همین سرباز وظیفه حسرت می‌شود برایت ... اینجا جمهوری اسلامی ایران است حکومت جمهوری اسلامی ایران با همهٔ ضعف‌هایش و آدم‌های ضعیفی که گاهی داخلش پیدا می‌شوند نعمتیست که قطعاً لنگه‌اش نیست، قدرش را بدانیم. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
🔹 زبان مادری، مرزهای جغرافیایی و اربعین آدم تا به پیاده‌روی اربعین نرود و با چند مسلمان غیرهم‌زبانش صحبت نکند متوجه نمی‌شود که چه‌قدر نیاز است که زبان دیگر مسلمانان را هم بلد باشد و نمی‌فهمد که زبان خارجه فقط زبان انگلیسی نیست و زبان جهان اسلام زبان‌های دیگری است که شاید حتی یک کلمه‌اش را هم بلد نباشی. آنجا زشتی‌اش می‌زند بیرون که به یک مسلمان پاکستانی می‌رسی و دریغ از اینکه بتوانی یک سلام و احوال‌پرسی خشک و ساده با او داشته باشی. آخر او به اردو صحبت می‌کند و تو کمترین اطلاعات از زبان اردو داری و فکر می‌کنی که اردو همان فارسی است! یا به یک مسلمان عراقی می‌رسی و احیانا اگر هم ۴ کلمه عربی فصیح بلد باشی عمراً زبان یک پیرمرد عراقی که سواد چندانی ندارد و بالتبع از فصیح چیزی نمی‌داند را بفهمی. چون با لهجه عراقی صحبت می‌کند و تو هم یک کلمه متوجه حرف‌هایش نمی‌شوی. البته خوب خوبش انگلیسی را خوب بلدیم. تا مادر و پدری می‌خواهند چیزی فوق برنامهٔ مدرسه هدیه بدهند بچه را در یک کلاس زبان انگلیسی ثبت‌نام می‌کنند و آدم هم برای اینکه زبانش خوب بشود باید فیلم زبان اصلی ببیند و زبانت که راه می‌افتد هیچ، فکرت را هم همانطور که می‌خواهند راه می‌اندازند. بارها برای خودم در سفر اربعین پیش آمده بود که وقتی با یک عراقی و به زبان عربی فصیح نمی‌توانستم ارتباط بگیرم انگلیسی صحبت می‌کردم و خیلی هم ارتباط حاصل می‌شد. ولی دیگر خجالت می‌کشم که این کار را بکنم؛ دو مسلمان زبان مختص خودشان را بلد نباشند و به زبانی بیگانه با هم صحبت کنند؛ واویلا. البته محبت و ارتباط مردم عراق با زوار امام حسین علیه‌السلام فراتر از ارتباطی زبانی است. این را احساس کرده‌ام. بارها شده بود که چه به فارسی، عربی و یا انگلیسی درخواست‌مان را مطرح می‌کردیم و او یک کلمه هم متوجه نمی‌شد ولی چنان با تو برخورد می‌کرد که گویی داری با زبان مادری‌اش سخن می‌گویی، از چشمانت می‌فهمید چه می‌گویی؛ خاطراتی از این برخوردها دارم که خواهم نوشت در یادداشت‌های بعدی. با این حال و با اینکه برای عراقی‌ها زبان زائر حسین علیه‌السلام در خدمت‌رسانی‌شان دخلی ندارد، اگر گاهی حتی یک کلمه عراقی به او بگویی که حیاک الله و الله یخلیک، چنان ذوق می‌کند و خوشحال می‌شود که گویی برادر گمشده‌اش را پیدا کرده است. *** برای من اربعین فرصتی است که کمی از مرزهای جغرافیایی اعتباری و نه حقیقی عبور بکنم و افقی بازتر پیش رویم ترسیم شود. سفر اربعین من از دیروز شروع شد و حالا من مهرانم و پشت مرز منتظر ویزا. دوستی طلبه که به زبان اردو مسلط بود حرف قشنگی زد. گفت پاکستان ۴۰ میلیون شیعه دارد و اردو زبانان یک میلیارد نفر هستند. امسال علاوه بر لهجه عراقی، مختصری هم خودم را برای صحبت کردن به زبان اردو آماده کرده بودم ولی امسال پاکستانی‌ها و افغانستانی‌ها از مرز شلمچه خارج می‌شوند. یادم باشد بعدا از ابواحمد بگویم که چه‌قدر ناراحت بود از این قضیه! چند سال پیش با یک طلبه تانزانیایی آشنا شده بودم که مسلط به چند زبان هم بود، اسمش سالم سعید است. می‌گفت خیلی از طلبه‌ها می‌روند و زبان انگلیسی یاد می‌گیرند به چه هدف و غایتی؟ که اروپا را فتح کنند؟ در حالی که دنیا از آن مستضعفین است دنیا از آن پابرهنگان است. امروز یادگرفتن عربی همچنین لهجه‌هایش و اردو برای من وظیفه است. شما چطور؟ 📅 این یادداشت متعلق به ۲۴ آبان ۱۳۹۵ بود که در وبلاگم منتشر شده بود، یعنی ۸ سال پیش، چه زود گذشت! من امسال توفیق زیارت از قریب ندارم، امیدوارم از بعید زائر شوم. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
🔹 در عراق فقط آب بسته‌بندی بخوریم؟ در این مسیر اگر تشنه‌ات می‌شد، آب بسته‌بندی هم بود. قبل از سفر خیلی‌ها بهم یادآور شدند که هر چیزی نخور و سعی کن آب بسته‌بندی بخوری، ولی گاهی سقّا تو را مجاب می‌کرد از آب تعارفی‌اش بخوری. چهرهٔ معصوم این بچه‌ها وقتی بهم آب تعارف می‌کردند، ذوق و شوقی که داشتند وقتی آب از دستشان می‌گرفتی و می‌خوردی، همهٔ اینها و چیزهایی که تا خودت تجربه نکنی نمی‌فهمی، مجابم می‌کرد که دنبال این آب‌ها باشم تا آبِ بسته‌بندی. (البته عراقی جماعت در خدمت هیچ مرزی نمی‌شناسد و هرچه زائر بپسندد برای خدمت می‌آورد، ولی خب اگر تو بخواهی خودت را منحصر در آب بسته‌بندی کنی که هیچ دلیلی جز توجیهات بی پایهٔ هاریسونی ندارد، یعنی آن خادمی که دوست دارد لیوان را چنان پر کند که لبریز شود و احیانا پول نداشته که برود آب بسته‌بندی بخرد یا شاید هم از کرمش می‌خواهد خودش برایت آب بریزد را از خدمت محروم کرده‌ای که البته قبل‌ترش این تو هستی که از خدمت او محروم شده‌ای.) *** موکب‌هایی بودند که همهٔ کارهایش را بچه‌ها مدیریت می‌کردند. مثل این یکی(تصویر). داشتند با هم شوخی می‌کردند و آب روی هم می‌ریختند که من سر رسیدم. بعدش هم اینطوری خوشتیپ ایستادند تا عکس‌شان را بگیرم. 📅 تاریخ یادداشت ۲۶ دی ۱۳۹۳ است و متن و تصاویر مربوط به اوٓلین سفر اربعین. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
❓سمت راست کجاست؟! به خاطر شلوغی مرز مهران، مردم وقتی از صف‌های شلوغ و به شدّت به هم فشردهٔ بازرسی‌ها رد می‌شدند هم احساس فتح و ظفر جالبی داشتند و هم اینکه به شدّت سرگردان بودند؛ به همین‌خاطر اگر احساس می‌کردند کسی می‌تواند پاسخی برای سوالات‌شان داشته باشد سریع سوال‌شان را با او مطرح می‌کردند. سوالاتی از این دست که «ماشینای نجف کجان؟» «واسه سامراء ماشین هست؟» «به نظر شما اوّل بریم کاظمین بعد بریم نجف؛ یا اوّل بریم نجف و کربلا، بعد کاظمین؟» «تا نجف چند کیلومتره؟» «این سیم کارت رو چطوری رومینگ کنیم؟» «شب کجا بخوابیم؟» «چطوری بخوابیم؟» «دستشویی کجاست؟» «نمازخونه هم هست اینجا؟» «قبله کدوم وره؟» و در اکثر این سوال پرسیدن‌ها، مردم عجله و سرگردانی عجیبی داشتند چون دل‌شان می‌خواست زودتر به مقصدشان برسند و تا حدّی هم طبیعی بود. یکی از شب‌های شلوغ مرز، عجیب‌ترین سوالی که می‌شد را یک زائر از من پرسید. مرد میان‌سالی با عجله و نگرانی خاصّی آمد سمتم و پرسید: «آقا سمت راست کجاست؟!» برای چند لحظه ماندم چه بگویم، بعد با لبخند سمت راست را نشانش دادم! حکمت سوالش را فهمیدم ولی از سوالش خنده‌ام گرفته بود. معمولاً بعد از مرز عراق، زوّار با هم قرار می‌گذارند که اگر همدیگر را گم کردند مثلا در سمت راست جاده یا فلان ساختمان منتظر همدیگر باشند و این بندهٔ خدا احتمالاً به همین دچار شده بود. 📅 یادداشت متعلق به ۱۴ آذر ۱۳۹۵ است و اینجا منتشر شده بود. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
هدایت شده از مکتب اسلامی
ادامه خدمت‌رسانی به زائرین پاکستانی در قم 👈 باتوجه به حضور گستردهٔ زائرین پاکستانی و شرایط سخت سفر طولانی این عزیزان، خدمت‌رسانی به زائرین پاکستانی در شهر مقدس قم ادامه دارد. 🔻 شما هم می‌توانید با مشارکت مالی در هزینه ها در ثواب خدمت به زائران اباعبدالله علیه‌السلام شریک باشید. 6037997701345762 محمدعلی یزدانیان 🔺روی شماره کارت بزنید تا کپی شود. 🔻 عضو کانال مکتب اسلامی شوید: @maktab_eslami