💠#حدیث_ناب
💠#امامهادیع
«اَلْهَزْلُ فُکاهَهُ السُّفَهاءِ وَصَناعَهُ الْجُهّالِ»
✅مسخرگی ، تفریح سفیهان
و هنر جاهلان است.
📗 بحارالانوار،جلد75،ص369
⭕️ بازی زندگی
#داستان_فکت
🔻 ساعتها به کندی میگذشت و الیزابت با اضطراب به ساعت خیره شده بود. انگلستان باخته بود و او میدانست که شب سختی در پیش دارد. آمارها را بارها خوانده بود. وقتی تیم ملی انگلیس میباخت، آمار خشونت خانگی در انگلستان به طرز وحشتناکی اوج میگرفت. ۳۸ درصد افزایش! یعنی تقریباً دو برابر شدن این خشونتها در یک شب.
🔺 صدای کلید در قفل پیچید و قلبش از جا کنده شد. نگاه خشمگین همسرش به او دوخته شد. «باز هم باختی!» صدای خشن مرد خانه را پر کرد. الیزابت چیزی نگفت، میدانست حرف زدن فایدهای ندارد.
🔻 آن شب، الیزابت دوباره طعم تلخ خشونت را چشید. شبهایی که قرار بود شیرین باشند، با کابوسهایی وحشتناک همراه میشد. او تنها نبود. هزاران زن دیگر در انگلستان، هر بار که تیم ملی میباخت، همین کابوس را تجربه میکردند. فوتبال، این بازی زیبا، برای آنها به یک کابوس تبدیل شده بود.
🔺 صبح، وقتی آفتاب به اتاق تابید، الیزابت با چشمان پف کرده از گریه به اطراف نگاه کرد. کبودیهای روی صورتش، گواهی بر شب وحشتناکی بود که پشت سر گذاشته بود. اما او تسلیم نمیشد...
📚 #داستانهای_تبیینی
#زن #غرب #خشونت
=======================
♦️حمله موشکی یمن به نیروگاه برقی تلآویو
سرتیپ «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن:
🔹دو عملیات، موشکی و پهپادی علیه صهیونیستها انجام دادیم که طی آن نیروگاه برقی یافا (تلآویو) با موشک هایپرسونیک فلسطین ۲ و نیز یک هدف نظامی با پهپاد هدف قرار گرفته است.
🔹همچنین در بیانیه تظاهرات میلیونی در یمن اعلام شد که به حمایت خود از غزه و مقاومت ادامه خواهیم داد.
پ.ن : اونا به وعدههای آمریکا اعتماد
نمی کنند!!! و لابد آدم ظریف و ضعیف و غربگرا در بینشون نیست😉
🟥وفاق از نگاه #رهبر🟥
🔹وحدت هم که ما گفتیم، منظور من #اتحاد_بر_مبنای_اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازهای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین.
🔹آن کسی که اصول را قبول نداردنشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحی که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.
۱۳۸۹/۰۵/۳۱ بیانات رهبری
#نشر_حداکثری
✅ داستانی از امام هادی ع
🔶 قطب راوندی در کتاب خرائج از گروهی از اهل اصفهان نقل کرده است که گفتند :
🔷 در اصفهان شخصی به نام عبدالرحمان بود که مذهب شیعه داشت ، از او پرسیدند چه چیز باعث شد که مذهب شیعه را اختیار کردی و امامت حضرت هادی علیه السلام را پذیرفتی ؟
🔶 گفت : کرامتی را از او مشاهده کردم که بر من لازم شد به امامت او اعتراف کنم ، و قضیه اش این است که : من گرفتار فقر و ناداری بودم ولی زبان قوی و جرأت زیادی داشتم ، در یکی از سال ها اهل اصفهان مرا با گروه دیگری برای شکایت و دادخواهی به نزد متوکّل فرستادند .
🔷 روزی بر درِ سرای متوکّل بودم که ناگهان دستور احضار حضرت هادی علیه السلام صادر شد . به بعضی از حاضرین گفتم : شخصی که متوکّل دستور احضار او را صادر کرده چه کسی است ؟
🔶 گفتند : یکی از علویین و فرزندان علی علیه السلام است که رافضی ها ( شیعیان ) او را امام می دانند ، و ممکن است متوکّل او را طلبیده تا به قتل برساند .
با خود گفتم : از این جا حرکت نمی کنم و می مانم تا او را مشاهده کنم و ببینم چگونه شخصی است .
🔷 مدّتی که گذشت دیدم او در حالی که بر اسبی سوار شده و مردم دو طرف جاده ایستاده به او نگاه می کنند به طرف ما می آید ، همین که او را از نزدیک دیدم محبّت و دوستی او در قلب من جای گرفت و در دل برایش دعا کردم که خداوند شرّ متوکّل را از او دور سازد.
🔶 او در میان مردم عبور می کرد و سر را پایین انداخته به یال اسبش نگاه می کرد و به چپ و راست نمی نگریست ، همین که در مقابل من قرار گرفت رو به من کرد و فرمود :
« خداوند دعایت را اجابت فرمود و عمر طولانی و مال و فرزند زیاد برایت مقدّر نمود »
🔷 از هیبت گفتار او به لرزه در آمدم و در میان رفقایم بر زمین افتادم ، آن ها از من پرسیدند : چه شد و چه اتّفاقی افتاد ؟ گفتم : خیر است و قضیّه را از آن ها پنهان کردم .
🔶 چون به اصفهان برگشتم خداوند به دعای آن بزرگوار درهای رحمت خود را به روی من گشود ، و مال و ثروت زیادی نصیب من گردانید به طوری که امروز موجودی ِ من در خانه معادل هزار هزار درهم است غیر از اموالی که در خارج خانه دارم ، و ده فرزند به من روزی کرده است و از عمرم تا کنون هفتاد و چند سال می گذرد ، و من به امامت این بزرگوار که از ضمیر و باطن من خبر داد و خداوند دعای او را درباره-ی من اجابت فرمود اقرار می کنم .
👇👇👇👇
@payamhaeeazasman🖤🖤🖤
✅ داستانی از امام هادی ع
🔶 در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.
🔷 آن زن گفت : رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم. متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست.
🔶 متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه.
🔷 آنان به متوکل گفتند : هادی علیه السلام را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند.
🔶 امام علیه السلام حاضر شد و فرمود: این دروغگو است و زینب سلام الله علیها در فلان سال وفات کرده است.
🔷 متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟
امام علیه السلام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید.
🔶 متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام علیه السلام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام علیه السلام داخل قفس برود.
🔷 متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام علیه السلام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود.
🔶 وقتی امام علیه السلام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام علیه السلام خوابیدند و امام علیه السلام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت.
🔶 وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.
🔷 متوکل از امام هادی علیه السلام خواست که بیرون بیاید و امام علیه السلام بیرون آمد. امام فرمود : هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.
🔶 متوکل به آن زن گفت : داخل شو. آن زن گفت : من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت.
منابــع :
- بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۴۹ ح ۳۵ چاپ ایران.
- منتهی الامال ج ۲ ص ۶۵۴ چاپ هجرت.
👇👇👇👇
@payamhaeeazasman🖤🖤
50.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_مهندس_سید_مصطفی_موسوی
🔵 در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کرد.
از انتخاب رشته ریاضی در دبیرستان هدف داشت. فقط بحث علاقه نبود. میگفت: «میخواهم در آینده طراح ناو شوم. یک روزی میرسد که ناوی را طراحی کنم و ناظر ساختن آن میشوم. حتماً مهندسیاش را خودم به عهده میگیرم و کامل نظارت میکنم تا به بهترین نحو ساخته شود.» اولین سال کنکورش، فیزیک اتمی دانشگاه دولتی بیرجند قبول شد. سال بعد مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب و رشته فیزیک مهندسی دانشگاه دولتی دامغان قبول شد، اما بخاطر علاقه زیاد به مکانیک رشته مهندسی مکانیک را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.
🔷«مامان می خواهم یک مژده بدهم، اگر از ته قلب راضی شوی که به سوریه بروم، آن دنیا را برایت آباد میکنم و دنیای زیبایی برایت میسازم که در خواب هم نمیتوانی ببینی»
🔶یک روز دیدم خیلی خوشحال به خانه آمد و گفت مامان خدا را شکر میکنم که توانستم برای توشه آخرتم کاری کنم. گفت طرحم بین ۱۵ نخبه پذیرفته شد و چون من تا امروز حقوقی دریافت نکردم به من تعدادی سکه تمام بهار آزادی دادند و من اینها را بدون اینکه بشمارم به شیرخوارگاهی هدیه دادم.
♦️ چشمه ای از کتاب:
کتاب "بیست سال و سه روز" به قلم سمانه خاکبازان
تولد: ۱۳۷۴/۸/۱۸ تهران
شهادت: ۱۳۹۴/۸/۲۱ العیس حلب
سن: ۲۰ سال ، جوان ترین شهید مدافع حرم