eitaa logo
پایگاه شهید بهشتی چهارروستایی
112 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
8.3هزار ویدیو
66 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی چیزها در مورد گفته شده است اما به گمانم آنچه خود او در نجواهای قلمش می‌گوید، از همه این گفته ها و نوشته‌ها استخوان دارتر و گویاتر است... آنچه خودش نوشته، از همه حرف‌های دیگر به چمران نزدیک است... چمران‌تر است... خود خود اوست... خود اویی که هیچ وقت ادعایی نداشت و با این همه آپشن های علمی و نظامی و مدیریتی، خودش را هیچ میدانسته و نشسته در دل نیمه شب نوشته ... "خدایا! از آنچه كرده ام, اجر نمی خواهم و به خاطر فداكاری های خود بر تو فخر نمی فروشم. آنچه داشته ام, تو داده ای و آنچه كرده ام, تو میسّر نموده ای. همه استعدادهای من، همه قدرت های من همه وجود من زاده اراده توست" چمران چه آن زمانی که نابغه علمی و استاد دانشگاه امریکا بود، چه وقتی چریک و مبارزی در لبنان و چه آن موقعی که فرمانده و قهرمان وطنش در جنگ های نامنظم کردستان بود... هیچ وقت چیزی جز یک حزب اللهی اصیل نبود... از آن حزب اللهی های اندیشمند زلال که وطنش را دوست داشت، زندگی را دوست داشت... درس خواندن و تولید علم را دوست داشت، بچه های یتیم مؤسسه را که برایشان پدری کرد و هنوز نسل های بعدیِ همان ها میشوند مدافعان حرم لبنانی دوست داشت، غاده دختری که خود او برایش روسری قرمزخوشرنگی گرفت و محجبه و عاشق دین و بعد عاشق خودش کرد و تا ساعتی پیش از شهادت کنارش گل گفتن و گل شنیدن را دوست داشت، در خلوت شب با خدا حرف زدن را دوست داشت، بچه های کوچک را دوست داشت، گل ها و حیواناتی که وسط عملیات و توپ و خمپاره جنگ میدید، زیر آتش گلوله از ماشین پیاده میشد دست نوازشی سرشان میکشید دوست داشت... شیعیان علی را دوست داشت... هنر و نوشتن را دوست داشت... امام امت را دوست داشت... و از همه این ها بالاتر، بقول خودش جهاد و مبارزه با اسراییل را خیلی دوست داشت، چون فرق بین مرد و نامرد را در همین میدانست... چمران از آن حزب اللهی های اصیل است که میشود بهشان افتخار کرد... بهشان تکیه کرد و در هر عصر و زمانی الگو قرارشان داد... از آن آدم های قوی که در همه ابعاد رشد کرده اند و دیگران کنارشان بزرگ می‌شوند...ساخته میشوند... به درد بخور میشوند... بقول آن نویسنده، چمران را در دو کلمه میشود خلاصه کرد مرد رؤیاها...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
....•✿°∞°❀~~~❀°∞°✿•.... ❣ 🔹....هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم ، تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم ، و به جز تو آرزویی نداشته باشم ، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم ، و جز در سایه توکل بر تو آرامش و امنیتی احساس نکنم 💟خدایا تو را بر همه این نعمت ها شکر 🌺 فرازی از وصیت نامه شهید چمران با نوای حاج 🌹 🌹 ‌‌🌹 🌹 ....•✿°∞°❀~~~❀°∞°✿•.... 💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ ✔️ احساس می‌کردم که عاشوراست و در حضور حسین (علیه السلام) می‌جنگم 🔰 پیش می‌تازم. دنیا بیاید و تماشا کند. بگذار همه‌ی ستارگان، همه‌ی سنگ‌ها، همه‌ی درخت‌ها، همه‌ی خانه‌ها شاهد باشند. آسمان شاهد باش که در زیر سقف بلند تو یک‌تنه با انبوهی کبیر از تانک‌ها و زره‌پوش‌ها و سربازان کفر روبه‌رو شدم. لحظه‌ای تردید به دل راه ندادم، ذره‌ای از فعالیت شدید دست برنداشتم، مثل ماهی در حال سرخ شدن از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر می‌غلتیدم و رگبار گلوله در اطراف من می‌بارید و من نیز به چهار طرف تیراندازی می‌کردم و سربازان کفر را به خاک می‌ریختم. ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود و با خاک‌های پاک تو گلی گلگون به‌وجود آورده بود و من ابا نداشتم که تا آخرین قطره‌ی خون خود را تسلیم کنم. احساس می‌کردم که است و در حضور (علیه السلام) می‌جنگم و او چابکی و زبردستی مرا تحسین می‌کند و از قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد. او می‌داند که چقدر به او عاشقم و چگونه حاضرم که در راهش جان ببازم. 📚 برگرفته از کتاب «رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست»؛ نیایش‌ها و خاطرات 🌹 🌹 ‌‌🌹 🌹 ✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ ┅┅┅ ✿❧✿ 💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
♥️ : 🍃 خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‌گر ساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند. 📚 @VESAL_180
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همه آنچه که لازم است درباره شهید مصطفی چمران بدانید 🌹به مناسبت سالروز شهادت شهید دکتر مصطفی چمران •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🔸بسیج مساجد و محلات کشور 🆔 rubika.ir/basijmasajed_ir 🆔 eitaa.com/basijmasajed_ir 🌐 Basijmasajed.ir 🌐 Masjedna.ir
❣خاطره همسر شهید چمران از شب آخر حیات دنیوی : هر وقت می رفت تهران (از اهواز)روز بعد بر می گشت امروز (٣٠خرداد۶٠) صبح رفت و عصری آمد تعجب کردم. گفتم چرا زود آمدی گفت ناراحت شدی؟ - نه فقط تعجب کردم. گفت تا حالا دیده بودی من با هواپیمای خصوصی سفر کنم؟ ندیده بودم.. + به خاطر شما آمدم امشب پیشت باشم. رفت دراز کشید. داخل اتاق شدم او را بوسیدم، آرام و به سقف می‌نگریست. گفت: بشین، من فردا شهید می شوم. دو وصیت به شما دارم. بعد از من در ایران بمان کشور شما حکومت الهی ندارد. دوم ازدواج کن. گفتم زنان پیامبر الگو هستند آنان ازدواج نکردند. از این مقایسه ناراحت شد. شب به فکر بودم که این حرفها چیست؟ صبح زود که درب منزل داشت سوار ماشین می‌شد کلت کمری داشتم خواستم به پایش شلیک کنم که نرود اما جرأت نکردم. رفت و من به منزل تنها دوستم در اهواز خانم خراسانی رفتم و داستان شب را تعریف کردم. دلداری ام میداد تا اینکه تلفن منزلش زنگ خورد و او مرتب "نه" می گفت. گفتم چه شده؟ گفت چمران زخمی شده. گفتم خیر او شده است و باهم به سردخانه رفتیم و جنازه مصطفی را دیدم و گفتم: خدایا این قربانی را از ما بپذیر! اون روز چمران از اهواز تا دهلاویه (٧٢کیلومتر) فقط می‌نویسد. با اعضاي بدنش خداحافظی می کند و... همسر شهید چمران می گوید ۶ ماه بعد از شهادت چمران، امام متوجه شد ما خونه نداریم به بنیاد شهید گفت. خونه ای به من دادند، اما هیچ وسیله ای نداشتم. یکی از دوستان مصطفی مقداری لوازم اولیه زندگی برایم آورد. جاودانه باد شهید دکتر🕊🌹 🔰 شهدای گمنام گناوه 🌐 @shahid_gomnam_genaveh