🌸حَسبِیَ اللهُ تَوَکَّلتُ عَلَی اللهُ اَللهمَّ انّی اَسئَلُکَ خَیرَ اُموری کُلَّها وَاَعوذُ بکَ من خِزیِ الدُّنیا وَعَذابِ الاخِرَهِ🌸
🌹 با سلام خدمت تمام بسیجیان عزیزمون.
🌹عضویت در کانال برای تمام دوستان بسیجی الزامی هست.
🌹توی شرایط کرونا فعالیت هاتون به صورت مجازی هست پس اگه مطلبی داشتید به شخصی بنده ارسال کنید.
🌹اگه سوالی هم پیرامون کارهای پرونده و کارتتون داشتید در خدمتتون هستم.
در پناه حق
یا علی🌹
#کتابخوانی
#هفته_بسیج
#پایگاه_بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
طنز جبهه(25)
🌿... در خوابگاه بسیج در پادگان آموزشی بودیم... دو ـ سه نفر اومدن بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا میگفتند: «آبی چه رنگیه؟»😳عصبی شده بودم😠 گفتند: بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو مثل خودت بیدار کنیم😋
دیدم بد هم نميگويند! 😜خلاصه همی نطوری سی نفر را بیدار کردیم!... حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری بودیم. قرار شد یک نفر خودش را به مُردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!👻👻
🌿... فوري پارچه سفیدی انداختیم روی فریبرز و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد.👌🏻👏 میت قلابی را
گذاشتیمش روی دوش بچهها و راه افتادیم. گریه و زاری📢😱 یکی میگفت: «فریبرز!... بی معرفت! چرا تنها رفتی؟»😣یکی میگفت: «تو قرار نبود شهید بشی»😖دیگری داد میزد: « نمرده که ، شهید شده. چی میگی مرده ؟ 😍
همش شده بود داد و بی داد 👈 یکی عربده میکشید. یکی غش میکرد!😩 خلاصه مجلش عزا شده بود....🤭در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه میانداختند!🤭🤭🤭😎😜
🌿... گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! 😳جنازه را بردیم داخل اتاق. دیدیم این بندگان خدا كه فكر ميكردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!!😎 در همین بین من به یکی از بچهها گفتم: «برو خودت را روی فریبرز بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.»🤣رفت گریه کنان پرید روی فریبرز و گفت: فریبرز! این قرارمون نبود! منم میخوام باهات بیام!....بعد نیشگونی گرفت 💣 که ناگهان فریبرز از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبهها از حال رفتند!😜 ما هم قاه قاه میخندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم 😢ولی حسابی خندیدیم.🤣
#کتاب_گلخندهای_آسمانی
#ناصر_کاوه
@paygah_reyhane
هدایت شده از ⚜️ حسیبا ⚜️
#هفته_بسیج
#پایگاه_بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#یادواره_شهدای_روحانی
#وصیت_نامه
قال الحسین (ع):
«إن کان دین محمّد لمیستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خذینی»
اگر دین محمد تداوم نمییابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید.
بال هایم هوس با تو پریدن دارد
بوسه بر خاک قدمهای تو چیدن دارد
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و از آن روز سرم میل بریدن دارد
غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است
میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
قیمت عبد به افتادن در سجادست
سنگ فرشی حرم دوست زرش بیشتر است
خانهای است در این جا که کریم از همه
سر این کوچه اگر رهگذرش بیشتر است
دل ما سوخت در این راه، ولی ارزش داشت
هر که اینگونه نباشد ضررش بیشتر است
بی سبب نیست که آواره هر دشت شدیم
هر که عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است
هر گدایی برسد لطف که دارد، اما
به گدایان برادر نظرش بیشتر است
ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﺩﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﻛﻪ ﺟﻼﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ
وسعت روح بدن را به فنا میگیرد
غیر زینب چه کسی درد سرش بیشتر است
و من الله توفیق
محمد رضا دهقان امیری
•|گُمـْـᵍᵒᵐᶰᵃᵐـنَامٖ|•:
_شغلت چیست؟
+بسیجی
_چه کار میکنی؟
+روز های عادی فحش میخورم
روزای شلوغ گلوله
_خسته نشدی از کارت؟
+نه دوستش دارم
_چرا این قدر دوستش داری؟
+چون بوی خدا،بوی پیامبر رو میده. ساده، مقدر، دلسوز، همیشه حاظر
_اصلا بسیج یعنی چی؟
+بسیج یعنی: بردباری، سادگی،
یاوری، جهاد!
_کی دست از کار میکشی؟
+وقتی ماموریتم تموم بشه
_کی تموم میشه؟
+وقتی که {شهید} بشم
☆☆☆☆
#هفٺھبسیجمباࢪڪ 😎✌️