بسم رب الشهدا و الصدیقین
(شب شعر عقیق سلیمانی) بخش اول
گزارش مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی
با حضور شاعران برجسته کشور
پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱
کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن
https://salmankan.blog.ir/post/5561
#مدیا
#فضای_مجازی_بسیج_سلمان_کن
#معاونت_فرهنگی
#معاونت_قرآن_عترت
#ستاد_یادواره_شهدای_کن
#سرای_محله_کن
#هیئت_امنای_حسینیه_سرآسیاب
#هیئت_رایت_الهدی
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
بسم رب الشهدا و الصدیقین
(شب شعر عقیق سلیمانی) بخش دوم
گزارش مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی
با حضور شاعران برجسته کشور
پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱
کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن
https://salmankan.blog.ir/post/5561
#مدیا
#فضای_مجازی_بسیج_سلمان_کن
#معاونت_فرهنگی
#معاونت_قرآن_عترت
#ستاد_یادواره_شهدای_کن
#سرای_محله_کن
#هیئت_امنای_حسینیه_سرآسیاب
#هیئت_رایت_الهدی
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
بسم رب الشهدا و الصدیقین
(شب شعر عقیق سلیمانی) بخش سوم
گزارش مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی
با حضور شاعران برجسته کشور و سخنرانی سردار ابطحی
پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱
کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن
https://salmankan.blog.ir/post/5561
#مدیا
#فضای_مجازی_بسیج_سلمان_کن
#معاونت_فرهنگی
#معاونت_قرآن_عترت
#ستاد_یادواره_شهدای_کن
#سرای_محله_کن
#هیئت_امنای_حسینیه_سرآسیاب
#هیئت_رایت_الهدی
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
«یا حضرت ام البنین (س)»
به مناسبت فرارسیدن وفات خانم
حضرت ام البنین (س)
همایش تکریم مادران شهدا
سخنران: حجت الاسلام حائری زاده
مداح: حاج ابوالفضل شهرابی
همراه با میهمانی ویژه شهید گمنام
موعود: پنجشنبه ۱۵ دی ماه همزمان با نماز مغرب و عشا
میعاد: کن، محله اسماعیلیان، حسینیه الغدیر کن
#معاونت_ایثارگران_و_امور_شهدا
#معاونت_فرهنگی
#هیئت_محبان_روحالله
#هیئت_امنای_حسینیه_الغدیر
#ستاد_یادواره_شهدای_کن
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 انتشار نماهنگ سحرِ تماشا با صدای افتخاری به یاد #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔹نماهنگ «سحرِ تماشا» با صدای علیرضا افتخاری به مناسبت گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی منتشر شد.
🖤@paygah_salman_kan🖤
پایگاه ویژه بسیج سلمان کن
فرازهایی از کتاب: (قسمت چهارم)
آن روز خیلی توجه نداشتم. بعدا فهمیدم در عشیره بزرگ ما، هیچ کس مثل مادر و پدرم مهمان نواز نیستند . همیشه، در خانه ما مهمان بود .(ص35)
زنی بود به نام حسنیه از عشیره ما بود . زنی تقریبا 50 ساله که ظاهرا مرض سل داشت . همه او را رها کرده بودند . پدرم رفت او را به پشت خود کرد و آورد خانه ما. چهار سال مادرم از او پذیرایی می کرد تا حسنیه از دنیا رفت . هرگز ندیدم مادرم یا پدرم در این مورد بگو مگویی داشته باشند .(ص36)
چوپان و ارباب، روضه امام حسین علیه السلام را می گرفتند . روضه خوان، یک ماه تمام، ظهر و شب خانه این و آن روضه می خواند . ران گوسفندی به علاوه پنج یا دو تومان پول هم می گرفت. ( ص 39)
اتوبوس، شب به شهر کرمان رسید. اولین بار ماشین هایی به آن کوچکی می دیدم ( فولکس و پیکان). محو تماشای آن ها بودم. که اتوبوس روی میدان باغ ایستاد. (ص42)
در هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاه را میزدم و سوال می کردم " آیا کارگر نمی خواهد؟" همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیف من می کردند و جواب رد می دادند. (ص43)
اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت :" می تونی آجر بیاری؟". گفتم:"بله" . گفت:" روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کارکنی". (ص44)
با صدای زار گفتم:" آقا کارگر نمی خوای؟". آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد. گفت:"بیا بالا". از چند پله کوتاه بالا رفتم. با مهربانی نگاهم کرد. گفت:" اسمت چیه؟". گفتم:" قاسم". گفت:"فاملیلی ت؟". گفتم:"سلیمانی". گفت:" مگه درس نمی خونی؟". گفتم:" چرا آقا ولی می خوام کار هم بکنم" .(ص48)
جرئت و شجاعت عجیبی در وجودم احساس می کردم . ساواک را حریف کاراته خودم فرض می کردم که به سرعت او را نقش زمین می کنم. آن قدر در وجودم مملو از نشاط جوانی بود که ترسی از چیزی نداشتم . حالا من یک انقلابی دو آتشه شدیدتر از علی یزدان پناه بودم و بدون ترس از احدی بی محابا حرف می زدم. (ص64)
من به دلیل عدم تجربه و نشاط جوانی و روحیه ورزشی و سلحشوری عشایری که ذاتی من بود، بی پروا حرف می زدم و از شاه و خانواده او بد می گفتم . (ص65)
#معاونت_علمی_پژوهشی
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
حضرت آیتالله خامنهای: حاج قاسم در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد فی سبیل الله از هیچ چیز پروا نداشت، نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن و نه از تحمل زحمت.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
بسم رب الشهدا و الصدیقین
(شب شعر عقیق سلیمانی)
بخش اول شعر خوانی استاد مصطفی محدثی خراسانی
گزارش تصویری مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی
با حضور شاعران برجسته کشور
پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱
کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن
https://www.aparat.com/v/eJMls
#مدیا
#فضای_مجازی_بسیج_سلمان_کن
#معاونت_فرهنگی
#معاونت_قرآن_عترت
#ستاد_یادواره_شهدای_کن
#سرای_محله_کن
#هیئت_امنای_حسینیه_سرآسیاب
#هیئت_رایت_الهدی
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
✳️ ۲۵ سال کارش همین بود!
🔻 دکتر، سرش را پایین انداخت و گفت: متأسفم. ترکش به نخاع شما خورده و فلج شدهاید! چند روزی در بیمارستان ماندم. بعد از آن، خانوادهام آمدند و مرا بردند.
🔸 اوایل فروردین زنگ خانه را زدند. همسرم رفت و در را باز کرد. صدای آشنایی به گوشم خورد. آمد توی اتاق. درست میدیدم؛ قاسم سلیمانی به دیدنم آمده بود. با دستهای گرمش مرا به آغوش کشید و چندبار بوسید. با آن همه مشغله چند ساعت با هم گپ زدیم. بعد به همسرم گفت: تصمیم گرفتهام اول هر سال بیایم و به ناصر خدمت کنم.
🔺 دقیقا ۲۵ سال این کارش بود. اول هر سال به کرمان میآمد، سری به پدر و مادرش میزد و بعد از دو سه روز میآمد و پرستارم میشد، غذا درست میکرد و حمامم میبرد. هم خوشحال بودم که فرماندهام کنارم هست؛ هم ناراحت که برایش مزاحمت درست کردهام. خدا خیرش دهد!
📢 راوی: جانباز شهید ناصر توبهایها
📚 برگرفته از کتاب #سیمای_سلیمانی
📖 صفحات ۳۲ و ۳۳
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#⃣ #جان_فدا #قاسم_سلیمانی
#معاونت_علمی_پژوهشی
#پایگاه_ویژه_سلمان_کن
@paygah_salman_kan
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 أین عمار...
🔹رهبر انقلاب: من در سال ۸۸، مسئلهى بصیرت را مطرح کردم؛ عدّهاى این را مسخره کردند، «بصیرت» را مسخره کردند؛ مسخره نداشت، واقعیّت بود؛ الان هم واقعیّت است.
🆘 @paygah_salman_kan