eitaa logo
پایگاه ویژه بسیج سلمان کن
420 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1هزار ویدیو
147 فایل
📌اطلاع رسانی و گزارشات پایگاه سلمان کن salmankan.blog.ir وبلاگ📌
مشاهده در ایتا
دانلود
این کیست از خورشید، مولا، ماه روتر بی تاب‌تر، عاشق‌تر، عبدالله روتر می‌گفت و با دست عمویش عهد می‌بست چشم زمین از حسرت این گفتگو، تر @paygah_salman_kan
🥀برگ پنجم در این روز عبیدالله بن زیاد، شخصی بنام «شبث بن ربعی» را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد. عبیدالله بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام «زجر بن قیس» بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین(ع) داشته و بخواهد به سپاه امام(ع) ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند. با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین(ع) صورت گرفت، مردی به نام «عامر بن ابی سلامه » خود را به امام(ع) رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید. 📕کتاب: بحارالانوار، ج 44، ص 386 @paygah_salman_kan
مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز ولی امروز، تو مهمان برادر شده‌ای ای به کام تو شهادت زِ عسل شیرین‌تر تو در آیین وفا آینه‌باور شده‌ای... @paygah_salman_kan
🥀برگ ششم در این روز عبیدالله بن زیاد نامه‌ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‌ام . هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من میفرستند. از طرفی، حبیب بن مظاهر به امام حسین(ع) عرض کرد: در این نزدیکی طائفه‌‌ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی آنها را به سوی شما دعوت نمایم. امام(ع) اجازه دادند و حبیب بن مظاهر نزد آنها رفت و به آنان گفت:شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت میکنم. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، شما را به این راه خیر دعوت می نمایم. سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر میرسید برخاستند و برای یاری امام حسین(ع) حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام «ازرق» را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند. هنگامی که یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند . حبیب جریان را برای امام (ع) بازگو کرد. امام(ع) فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله» 📕کتاب:بحارالانوار، ج 44ص 386 🆔@paygah_salman_kan
‏‏‏‏‏زندگی بی شهادت ریاضت تدریجی برای رسیدن به شهادت است شهدا رابه خاک نسپارید بلکه بریادها بسپارید تنهایادی که از یاد نمی بریم یاد شهداست شهید:محمد محمودی تاریخ ولادت:۱۳۴۸/۰۵/۲۶ تاریخ شهادت:۱۳۶۷/۰۵/۰۷ محل شهادت: پاسگاه زید(عملیات مرصاد) @paygah_salman_kan 📸isaargaran.salman
‏‏‏‏‏زندگی بی شهادت ریاضت تدریجی برای رسیدن به شهادت است شهدا رابه خاک نسپارید بلکه بریادها بسپارید تنهایادی که از یاد نمی بریم یاد شهداست شهید: عبدالله کلاشک تاریخ ولادت:۱۳۴۲/۰۱/۲۳ تاریخ شهادت:۱۳۷۱/۰۵/۰۹ محل شهادت: بوسنی هرزگوین @paygah_salman_kan 📸isaargaran.salman
متولد ۱۳۴۲.ش و شهر تهران بود. بعد از جنگ در رشته پزشکی قبول شد و مشغول تحصیل در دانشگاه بود که جنگ صرب‌ها علیه مسلمانان بوسنیایی آغاز شد. عبدالله هم که مثل خیلی از جوانان مومن و انقلابی ایرانی طاقت دیدن اخبار آن جنایات را نداشت، داوطلب اعزام به بوسنی شد؛ آنهم به‌عنوان نیروی امدادی. البته از اعزام او به بوسنی هنوز چند ماه بیشتر نگذشته بود که در یکی از روزهای خدمت‌رسانی و کمک به مجروحین و در تاریخ ۹ مرداد۱۳۷۱ با اصابت ‌ترکش خمپاره صرب‌ها به شهادت رسید. @paygah_salman_kan 📸isaargaran.salman
‏‏‏‏‏زندگی بی شهادت ریاضت تدریجی برای رسیدن به شهادت است شهدا رابه خاک نسپارید بلکه بریادها بسپارید تنهایادی که از یاد نمی بریم یاد شهداست شهید:مهدی علی عسگری تاریخ ولادت:۱۳۴۴/۱۰/۳۰ تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۰۵/۱۳ محل شهادت: حاج عمران (عملیات والفجر ۲) @paygah_salman_kan 📸isaargaran.salman
سی ام دی ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش ابوالفضل، کارگر بود و مادرش،بدری نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته علوم اقتصادی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سیزدهم مرداد ۱۳۶۲، با سمت آر پی جی زن در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار او در کن واقع است. @paygah_salman_kan 📸isaargaran.salman
به اطلاع می رساند: با همکاری ستاد نماز جمعه کن و پایگاه ویژه بسیج سلمان کن، ویزیت رایگان پزشک توسط سرکار خانم دکتر ابوالقاسمی(متخصص داخلی) جمعه هر هفته از ساعت ۱۴ الی ۱۶ در پایگاه بسیج سلمان کن مهیای خدمت رسانی به مومنین خواهد بود. @paygah_salman_kan
به اطلاع می رساند: با همکاری ستاد نماز جمعه کن و پایگاه ویژه بسیج سلمان کن با همکاری کانون خدمت رضوی منطقه ۵ طرح غربالگری (به صورت رایگان) در روز جمعه از ساعت ۱۲:۳۰ الی ۱۵ در پایگاه بسیج سلمان کن مهیای خدمت رسانی خواهد بود. @paygah_salman_kan
ما گریه می‌کنیم برای تو روز و شب تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است چون روی نیزه موی تو آشفته شد حسین احوال نوکران تو عمری‌ست درهم است در من کسی به سینه و سر میزند مدام "باز این چه‌نوحه و چه‌عزا و چه‌ماتم است" @paygah_salman_kan
کودکی آرام شد با لای لای تیرها بعد از آن گهواره‌ها خواب پریشان داشتند سوره‌ی کوچک که روی دست بابا ذبح شد مجلس مرثیه‌ای آیات قرآن داشتند @paygah_salman_kan
هم اکنون پخش زنده مراسم شب هفتم محرم هیئت محبان روح الله 👇 https://instagram.com/salmankanmedia
🥀برگ هفتم در روز هفتم محرم عبید الله بن زیاد ضمن نامه‌ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد. عمر بن سعد نیز بدون فاصله «عمرو بن حجاج» را با ۵۰۰ سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه السلام و یارانش به آب شدند. مردی به نام «عبدالله بن حصین ازدی »، که از قبیله «بجیله » بود، فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‌ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی! امام علیه السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده. حمید بن مسلم می‌گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می‌آمد و آن را بالا می‌آورد و باز فریاد می‌زد: العطش! باز آب می‌خورد، ولی سیراب نمی‌شد. چنین بود تا به هلاکت رسید. 📕ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۶ 🆔 @paygah_salman_kan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)» گزارش تصویری از طرح غربالگری (به صورت رایگان) در روز جمعه از ساعت ۱۲ الی ۱۵ برگزار گردید. @paygah_salman_kan
«السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)» (جمعه های مهدوی) به همت ستاد نماز جمعه و پایگاه ویژه بسیج سلمان کن ویزیت بیماری های داخلی (به صورت رایگان) در محل پایگاه برگزار شد. انشاالله هر هفته، بعد از نماز جمعه دایر می باشد. @paygah_salman_kan
علی اکبر زمین افتاد، یا نه آسمان افتاد علی اکبر زمین را آسمانی‌تر چراغان کرد شهادت هم نمی‌دانست با این جان چه باید کرد کرم کرد و شهادت را به خون خویش مهمان کرد @paygah_salman_kan
🥀برگ هشتم امام(ع) کلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله۱۹ گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به محض دریافت این نامه، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد. یکی از یاران از امام(ع) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد، او گفت: چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت:اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا تصمیم به کشتن عترت پیامبر(ص) گرفته‌ای؟ ابن سعد گفت: ای همدانی! من در لحظات حساسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه کنم، آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‌دانم کیفر این کار، آتش است؟ امام(ع) با ابن سعد ملاقاتی داشتند. در این ملاقات ابن سعد هر بار در برابر سؤال امام(ع) که فرمود: آیا می‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. 📕بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۸۸ 🆔 @paygah_salman_kan