#روز_شمار_محرم
روز چهارم محرم بود که عبیدلله بن
زیاد مردم شهر را در مسجد کوفه گرد
آورد و گفت: ای مردم! شما آل سفیان
را آزمودید! میدانید یزید دارای سیره
و اخلاق نیکوست! و پدرش هم چنین
بود!
اینک یزید به من دستور داده که بهره
شما را از سخاوتش بیشتر کنم و پول
بیشتری به هرکدام شما بدهم، و شما
را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم!
سپس از منبر پایین آمد و دستور داد
تمـام شهر را ندا کنند تا آمادهی جنگ
شوند. سپس حصین بن نمیر، شمر بن
ذی الجوشن و دیگران را سمت کربلا
روانه کرد
پس از اعزام آنها، شمر با چهار هزار
لشگرش اولین گروهی بودند که برای
جنگ با سیدالشهدا(ع) اعلام آمادگی
کردند....
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین
📗 برگرفته از کتاب قصه کربلا. علی نظری منفرد
@paygahsahebazzaman
#روز_شمار_محرم
روز ششم محرم بود که عبیدلله
نامهای به عمر بن سعد نوشت که:
من از کثرت لشکر اعم از سواره و
پیـاده و تجهیـزات، چیزی را از تو
فروگذار نکردم، توجه داشته باش
که هـر روز و شب، گـزارش کار تو
را برای من میفرستند!
در این میان، بعضی که دانستند
باید بـا امـام حسیـن(ع) بجنگند،
در بین راه، از لشگر جـدا شدند و
فـرار کردند. بطوری که نوشتهاند
یکی از لشگریان با هـزار جنگجـو
وقتی به کربـلا رسید، تنها سیصد
نفر یا کمتر از آن، همراهش بودند
در همین روز، حبیب بن مظاهر از
امام(ع) اجازه گرفت نزد طایفهی
بنی اسد که همان نزدیکی بودند،
برود و به یـاری دعوتشـان کند. با
همان دعوت بود که نَـود نفر از آن
طـایفه برخواستند و بیعـت کردند
اما بسیاری از آنها وقتی جاسوسِ
ابن سعد خبر برد و با یک لشگر به
جنگ طایفه آمد، پـراکنـده شدند و
کاروان امام(ع) را تنها گذاشتند...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین
📗 برگرفته از کتاب قصه کربلا. علی نظری منفرد
@paygahsahebazzama
🔴#روز_شمار_محرم
روز هفتـم محـرم بود که عبیدلله
نامهای به عمر بن سعـد فرستاد و
به او دستـور داد با سپاهیان خود
بین امـام حسین(ع) و اصحابشان
و آب فرات فـاصله ایجـاد کنند، و
اجـازه نوشیدن حتی قطـرهای آب
به ایشان ندهند!
ابن سعد هم، فوراً عمرو بن حجاج
را با پانصـد سـوار در کنار شریعهی
فرات مستقر کرد، و مانع دسترسی
امام(ع) به آب شد
در همین هنگام بود که مردی به نام
عبدلله بن حصین ازدی، فـریــاد زد:
ای حسین!! این آب را دگر چون رنگِ
آسمان نخواهی دید! به خدا سوگند،
قطـرهای از آن را نخواهی نوشید، تا
از عطش جان دهی!!!
امام حسین(ع) فرمودند: خدایا او را
از تشنگی بمیران و مورد لطف خودت
قرار مده... یکی از راویان کربلا گفت:
به خدا قسم عبدلله را دیدم که هرچه
آب میخورد سیراب نمیشد و با عطش
و بیتابی جان داد...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
📗 برگرفته از کتاب قصه کربلا. علی نظری منفرد
@paygahsahebazzaman