eitaa logo
دل باخته
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
25.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت دوازدهم 📽 فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی و حال و هوای رزمندگان اسلام در این عملیات غرورآفرین ... ما دردها و داغ‌ها را می‌شناسیم غوغای باد و باغ‌ها را می‌شناسیم... آن روزها در خونمان عشق و جنون بود در غربت دستانمان رگبار و خون بود تا دستمالی از جنون سربندمان بود صد گریۀ مستانه در لبخندمان بود نام علی را زینت سربند کردیم اروند و بهمن‌شیر را دربند کردیم... 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد ♦️  در بهمن‌ماه ۱۳۶۴ با رمز مبارک فاطمه‌الزهرا(س) در منطقه اروندرود انجام گردید و رزمندگان اسلام با عبور شگفت انگیز از رودخانه وحشی اروندرود موفق به آزاد سازی شهر بندری فاو عراق و منطقه وسیعی از خاک کشور عراق شدند. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / روز سوم _ پاتک دوم 🖌... قشون دشمن بعد از فروپاشی و فرار ، دوباره آرایش و ساماندهی یافته و بلافاصله هم حمله دیگری را آغاز نمود ‌و خیلی هم طول نکشید که خیل عظیم تانک ها و نفرات پیاده عراقی به اواسط میدان رسیده و شروع به زدن کانال کردند. تانکها با مسلسل و توپ شروع به زدن سنگرهای بالای خاکریز کرده ‌و چند فروند هلی کوپتر توپدار هم از فراز آسمان شروع به زدن سنگرهای داخل کانال کردند. رگبار مسلسل و گلوله توپ تانکها از سمت مقابل می آمدند و اکثریت هم‌ به دیواره بیرونی و تاج خاکریز برخورد و آسیب چندانی به سنگرهای داخل کانال نمی رسانیدند. اما رگبار مسلسل و گلوله های توپ و راکت هلیکوپترها درست به داخل کانال و بعضاً داخل سنگرها می خوردند و گهگاهی هم خسارات شدید جانی‌ برجای میگذاشتند. هلیکوپترها که خیالشان از بابت نبود پدافند هوایی راحت بود. تا آنجا که می شد و می توانستند به خط نزدیک و از فراز آسمان با دقت شروع به زدن سنگرهای فعال داخل کانال می کردند و رزمندگان هم متقابلاً با شلیک پی در پی موشک و رگبار گلوله مجبور به فرارشأن می کردند. آتش گسترده و پرحجم ادوات سنگين و سبک عراقی ها مستقيم بر روی کانال و مواضع داخل آن هدايت ميشد و گرد و خاک و دود و آتش و خاکستر سرتاسر خط پدافندی را فرا گرفته و باعث تشکیل ابری تيره و تاريک بر فراز کانال شده بود. گلوله های توپ و خمپاره و موشک و راکت بصورت متوالی به اطراف کانال اصابت کرده و ترکشهای ريز و درشت شأن همچون نقل و نبات به روی سنگرها ريخته میشد. بعد از دقایقی هواپيماهای دشمن نیز وارد معرکه نبرد شده و از چندین جهت مختلف به خط نزدیک و شروع به بمباران و موشک باران کانال کردند. نبود پدافند هوایی در منطقه باعث فعالیت شدید نیروی هوایی دشمن شده و هرچند دقيقه يکبار هواپیماها در گروه های چند تائی برفراز منطقه ظاهر و از ارتفاعی بسيار پائين بمب های خود را روی مواضع دفاعی رزمندگان فرو می ریختند و در عين حال هم با شليک راکت و موشک و رگبار مسلسل داخل کانال را می زدند. اوضاع داخل کانال بحدی خراب بود که هیچ کس بالای خاکریز و بیرون سنگرها دیده نمی شد و همه رزمندگان در داخل سنگرها پنهان شده بودند. واقعأ نمی شود و نمی توانم با اين قلم عاجز و این زبان ناتوان گوشه ای از آن جهنم آتشين و سوزان را ترسيم و تشريح نمايم و فقط اين را بگويم که در لحظه به لحظه آن دقايق خون و آتش آدمی چندين بار ميميرد و زنده ميشد و در حقيقت سايه مرگ اين پديده وحشتناک عالم خلقت را برای دفعات مکرر با تمامی وجود احساس کرده و عرق سرد رعب و وحشت بر پيشانی آدم می نشست. دشمن زبون با اينکه از کمی مدافعان کانال و محدود بودن تجهيزات و مهمات مان بخوبی مطلع بود. بازم جرأت نزديک شدن به خاکریز را نداشت و با آن همه تانک و نیروهای پیاده و کماندوهای دوره دیده وسط میدان میخکوب و فقط از زمین و آسمان آتش بر روی خط و کانال می ريخت . عراقیها بعد از کوبیدن هم جانبه خط عاقبت قشون خود را به حرکت در آورده و تانک ها غرش کنان به سمت کانال حمله ور شدند. تانک‌های تی ۷۲ بازم در جلوی قشون حرکت می کردند و بقیه تانکها و نفربرها و نیروهای پیاده و کماندو هم پشت سرشان می آمدند. با رسیدن تانکها به تیررس ، فرمان آتش صادر و دوباره نبرد غیرت و فولاد آغاز و رزمندگان دلاور از هر سمت و سوی کانال شروع به تیراندازی و شلیک موشک کردند. رگبار مسلسل صدها دستگاه تانک و تیراندازی مدام نیروهای پیاده ، اجازه هدف گیری دقیق را نمی دادند و فقط مثل فنر از جا کنده و‌ شتابان موشکی سمت شأن شلیک و بی درنگ هم ‌جا عوض کرده و در گوشه ای دیگر به کارم ادامه می دادم. موشک هایم در حال اتمام بود و باید برای ادامه نبرد موشک تهیه می کردم. در فکر موشک بودم که برادر حسن محمدی نیم خیز ‌و نفس زنان با چند گونی پر از موشک از راه رسیده و خیلی ناراحت و غرغرکنان گونی ها را کنار سنگرم گذاشته و سراسیمه در داخل سنگر پناه گرفت. بقدری غرق نبرد بودم که بی توجه به اطراف ، پشت سر هم تغییر موضع داده و با ذکر مبارک سبحان الله و فریاد الله اکبر موشک ها را یکی پس از دیگری سمت قشون دشمن شليک می کردم. در سمت پایین سنگر مشغول شلیک موشک بودم که نمی دانم چطور شد که یکدفعه برادر حسن محمدی از پشت قبضه آر پی جی سر درآورده و آتش عقبه کل هیکل شو گرفته و سر و صورتش را کاملاً سرخ و سیاه کرد. شتاتان به کمکش شتافته و حسن آقا هم شروع به داد و فریاد و آخ و ناله کرد و آنقدر هم ادای آدم های موج گرفته را درآورد که در نهایت توسط برادران امدادگر به عقبه منتقل شد.... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد روزِ وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد ! کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گرچه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد...