10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ تنها علّتی که میتوانست قیام جهانی بر علیه استکبار راه بیندازد، اتفاق افتاد.
#استاد_شجاعی
🆔 @pedarefetneh | #پدرفتنه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔅 #هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه ۴۱۰
شرکت در ختم قرآن برای فرج
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🌺امام على عليه السلام:
🌿 به كمال رساندن خوبى، نيكوتر از آغاز كردن آن است.
📚غررالحكم، حدیث 1899
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
⭕️یه سری خبرا هست که منتشر کردنش براندازا و رسانههای اپوزیسیون رو فشاری میکنه😁
مثل این خبر که شرکتهای دانشبنیان ایرانی، ایران رو بعد از آمریکا و انگلیس و چین، به چهارمین کشور تولیدکننده تجهیزات فناوری حفاری هدایتپذیر افقی(RSS) تبدیل کردن
فقط از نظر خروج ارز، سالانه ۳۰ میلیون دلار ارز برای این تجهیزات از کشور خارج میشد و ساخت (RSS) برای ایران یه نیاز اساسی بود، اما حالا نه تنها از خروج این همه ارز جلوگیری میشه بلکه در آینده میتونه یه بازار ارز آوری هم برای ایران ایجاد کنه✌️🇮🇷
#جهاد_امید_آفرینی
#ایران_قوی
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
30.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️وقتی نتانياهو در سال٢٠٠٢کنگره آمریکا را برای حمله به عراق متقاعد می کرد گفت برای ایران حمله لازم نیست، راه دیگری می خواهد.
زبان فارسی، اینترنت و ماهواره.
این کلیپ جالب را ببینید و منتشر کنید!
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
⭕️بعد از جان بولتون، واشینگتن پست هم ادعای ترامپ درباره حمله ایران به پایگاه عین الاسد رو تکذیب کرد
ولی اکانت های عنتر و منتر هر دو تایملاین میگن نخیرررر!!!
هماهنگ شده😂
#آمریکا
#ایران_قوی
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
⭕️اوضاع اسقاطیل آنقدر خیط شده که مهرههای سوختش رو هم به خط کرده🤣
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
⭕️اختلال در اینترنت
از دقایقی پیش شبکه اینترنت کشور دچار اختلال شده و شاهد قطعی برخی شبکههای اجتماعی هستیم.
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
⭕️در تاریخ خواهد ماند؛
چهارمین ارتش قدرتمند دنیا با کودکان نارس به دنیا آمده، بيمارستانها، نانواییها و کارخانه های آرد میجنگد...
#مرگ_بر_اسرائیل
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
⭕️شاید باورکردنی نباشه ولی این چیزی که شبیه یک شلوار داغون و کثیفه
توسط یک برند اسپانیایی به قیمت بیش از ۲۴۵۰ دلار (۱۲۵ میلیون تومان) به فروش میرسه😳
این همون جاهلیت مدرنه🤦♂
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
⭕️شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد !
⬅️ دکتر محسن نوری دوست و همرزم شهید احمد علی نیری می گوید یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه