چند وقت پیش استادم ازم یه کاری خواست که خب وظیفه‌م نبود فقط چون به این استادم مدیون بودم بابت کتاب‌هایی که قبل‌تر بهم امانت داده بود، انجامش دادم، با این‌که سرم واقعاً شلوغ بود. خلاصه وقتی براش فایل رو فرستادم، هیییچ واکنشی نشون نداد، مطلقاً هیچ واکنشی، حتی اعلام وصول! حالا منم انتظار نداشتم خیلی تشکر و قدردانی بکنه ازم ولی همین‌که توجه نکرد که چقدر وقت گذاشتم و چقدر تلاش کردم تا خوشحالش کنم، دلم شکست... تا چند روز گذاشتم پای این‌که سرش شلوغ بوده و بهش مهلت دادم 😆 ولی بازم خبری نبود. دیگه تصمیم‌ گرفتم هرگز جوابشو ندم. اوکی من سعی کردم محبتش رو جبران کنم و تموم. کارش به قدری زحمت داشت که تقریباً مطمئن باشم جبران شده، و هیئت علمی دانشگاهمونم که نیست که دائم ببینمش. و بله، در حالی که دقیقاً دو هفته گذشته، امروز زنگ زد و من فقط به صفحهٔ گوشی نگاه کردم و با خودم گفتم: «از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم.» 🕊😁😂 این کار ازم واقعاً بعید بود، ولی خب.... الآن خوشحالم چون خودم به خودم احترام گذاشتم حداقل. @pelak13

یادت به خیر ای رفته از چشم و نگاهم... ❤️‍🩹

خون گریه کن ز عشق، که عقیق یمن شوی 🥲 از راهیان نور ... ✨✨✨ @pelak13

چند جمله اخلاقی 🎞 | بیانات آیت‌الله مرحوم مشکینی رحمةالله در خطبه‌های نمازجمعه شهر مقدس قم ✨معجون پیامبر (ص) برای سلامت روح

داشتم از توی صحن رد میشدم، جذب قشنگی چراغونی‌ها شدم، جذب گل‌کاری‌های صحن، صوت دعای کمیل و هوای بی‌نظیر دم بهار، گفتم کاش یه عکس بگیرم. ترکیب خستگی زیاد و گلودرد و ذوق از اون همه زیبایی، باعث شد مغزم فرمان بده دقیقاً همون‌جا که بودم بایستم که عکس بگیرم؛ کاری که کاملاً مخالف اصولمه، این‌که کسی یهو وسط راه بایسته، که تو مجبور باشی سرعتت رو باهاش مَچ کنی. حواسم سریع جمع این موضوع شد و به‌خاطر حساسیت خودم، در لحظه به واکنش همهٔ دور و بری‌هام دقت کردم... خیلی جالب بود، هیچ‌کس رو ترش نکرد، حتی یک نفر. داشتم فکر می‌کردم چقدر خیلی‌ها صبورتر از منن، چقدر با درک. چقدر باید روی خودم کار کنم... من رو به‌خاطر قرار گرفتن کنار زائرای صبورت قبول کن رفیق ❤️ @pelak13

این کلیپ رو یه دوست خیلی صمیمی برام فرستاده ...

این فوق‌العاده‌ست ... حتماً ببینید ... حتماً ببینید ...

‌ برنامه‌هایی که واسه سال ۱۴۰۱ داشتم رو اول سال تو دفترم نوشتم، الان کافیه برم ۱۴۰۱ رو خط بزنم بنویسم ۱۴۰۲ @golimation