eitaa logo
پلاک ۱۳
101 دنبال‌کننده
705 عکس
140 ویدیو
7 فایل
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درَم... ✨❤️ + اگر نکته‌ای هست: @ftm_omt
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 امام على عليه السلام: 💞 ... وَ عَنْ ذلِكَ ما حَرَسَ اللّه ُ عِبادَهُ الْمُؤْمِنينَ بِالصَّلَواتِ وَ الزَّكَواتِ وَ مُجاهَدَةِ الصِّيامِ فِى الاَْيّامِ الْمَفْروضاتِ تَسْكينا لاَِطْرافِهِمْ وَ تَخْشيعا لاَِبْصارِهِمْ وَ تَذْليلاً لِنُفوسِهِمْ وَ تَخْفيضا لِقُلُوبِهِمْ وَ اِذْهابا لِلْخُيَلاءِ عَنْهُمْ ... اُنْظُروا اِلى ما فى هذِهِ الاَْفْعالِ مِن قَمْعِ نَواجِمِ الْفَخْرِ وَ قَدْعِ طَوالِعِ الْكِبْرِ. 💞 از اين جاست كه خداوند، بندگان مؤمن خود را به وسيلهٔ نمازها و زكات‌ها و جدّيت در روزه‌دارى در روزهاى واجب، نگهبانى مى‌كند. زيرا اين امور باعث آرام شدن اعضا و جوارح و خشوع ديدگان و فروتنى جان‌ها و خضوع دل‌ها و بيرون راندن كبر از وجود آنان مى‌شود... بنگريد، كه اين اعمال چگونه نمودهاى فخرفروشى را در هم مى‌شكند و آثار و نشانه‌هاى تكبّر را مى‌زدايد! 💞 نهج‌البلاغه، از خطبهٔ ۱۹۲ @pelak13
پلاک ۱۳
کسی از آن سوی ظلمت، مرا صدا می‌کرد که بادبادک خورشید را هوا می‌کرد کسی- سبک‌تر از اندیشه‌ای- که چون می‌رفت، به جای گام‌زدن در هوا شنا می‌کرد به شکلِ کودکیِ من، کسی که با یک برگ به قدر یک چمنِ غرقِ گل، صفا می‌کرد کسی که دفتر عمر مرا، به هم می‌ریخت و برگ‌های نشان خورده را جدا می‌کرد دلم به وسوسه‌اش رفته بود و تجربه‌ام در آستانهٔ تردید پا به پا می‌کرد: مگر نه کودکی‌ام، راهکوب پیری بود که ز ابتدای سفر، مشق انتها می‌کرد؟ کسی نگفت نسیم از تبار توفان است وگرنه غنچه کجا، مشت بسته وا می‌کرد؟ بهار نیز که با خون گل وضو می‌ساخت هم از نخست به پاییز اقتدا می‌کرد «که می‌گرفت» رها کن. صفای صلح کسی که آهوان گرفتار را رها می‌کرد ترا به کینه چه دِینی است؟ کاش می‌آمد، کسی که دِین جهان را، به عشق ادا می‌کرد عصا که مار شد اعجاز بود، کاش امّا کسی به معجزه‌ای، مار را، عصا می‌کرد... + حسین منزوی @pelak13
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
دستم رو با چاقو بریدم. منتظر بودم خونِش بند بیاد تا چسب زخم بزنم و از اونجا که نسبتاً عمیق بود، یکم طول کشید تا بند بیاد. کار دیگه‌ای نمی‌تونستم بکنم، پس انگشتم رو نگاه می‌کردم و فرایند بسته‌شدن زخم رو. به همهٔ کسانی فکر می‌کردم که به‌خاطر بیماری‌های خونی، اگر دستشون زخم‌ بشه خیلی طول می‌کشه تا زخم‌ بسته بشه و کلی خون ازشون میره. به کسانی که بیماری خونی ندارند ولی باز به‌خاطر سایر مسائل، باید داروهای رقیق‌کنندهٔ خون مصرف کنند و اونا هم با زخم مشکل دارند. به این فکر می‌کردم که ما حتی برای این‌که خونمون زود بند میاد باید از خدا تشکر کنیم. و چقدر مسائل زیادی برای شکرگزاری وجود داره؛ چیزهایی که هر یک دونه‌شون اگر مشکل داشتند کلی می‌تونستند ما رو درگیر خودشون کنند... و خلاصه، اساساً چقدر ما ناشکریم. @pelak13
شعرهایی که برای عزیزانم می‌خونم کلوچه‌ست ❤️
🌼 امام علی علیه‌السلام: 🌼 الصَّبرُ: إمّا صَبرٌ على المُصيبَةِ، أو على الطاعَةِ، أو عنِ المَعصيَةِ. و هذا القِسمُ الثالثُ أعلى دَرجَةً مِنَ القِسمَينِ الأوَّلَينِ. 🌼 صبر سه گونه است: صبر در برابر مصیبت، صبر در انجام طاعت، صبر در ترک‌ معصیت. و گونهٔ سوم از دو گونهٔ پیشین، برتر است. 💛🍃 🌼 شرح نهج‌البلاغه؛ ۱/۳۱۹ @pelak13
پلاک ۱۳
🌼 امام علی علیه‌السلام: 🌼 الصَّبرُ: إمّا صَبرٌ على المُصيبَةِ، أو على الطاعَةِ، أو عنِ المَعصيَةِ.
جالبه یعنی شاید بشه گفت بیشتر باید برنامه بریزیم چه کارهایی رو نکنیم (گونهٔ سوم)؛ نسبت به این‌که برنامه بریزیم چه کارهایی رو انجام بدیم (گونهٔ دوم) 😅
پلاک ۱۳
🌼 امام علی علیه‌السلام: 🌼 الصَّبرُ: إمّا صَبرٌ على المُصيبَةِ، أو على الطاعَةِ، أو عنِ المَعصيَةِ.
حالا در مورد این حدیث یه نکته‌ای رو شک کردم که باید تحقیق کنم و بهتون بگم ان‌شاءالله🚶‍♀❤️
منتظر آسانسور ایستاده بودیم، سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد. تازه متوجه شدم دو تا گوشی دارد، آن که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر می آمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمایی می کرد، آن یکی که کوچکتر بود و قدیمی تر، روی زمین افتاده بود و بند بندش از هم جدا شده بود؛ باتری اش یک طرف، در و پیکرش طرف دیگر. از افتادن گوشی ناراحت نشد، خونسرد خم شد و اجزای جدا شده را از روی زمین جمع کرد، لبخند به لب باتری را سر جایش گذاشت و گفت:« خیلی موبایل خوبی است، تا به حال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته.» موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد:« اگر این یکی بود همان دفعه ی اول.... دو باره موبایل قدیمی را نشانم داد. گفتم:« توی زندگی هم همین کار را می کنیم، همیشه مراقب آدم های حساس زندگی مان هستیم، مواظب رفتارمان، حرف زدنمان، چه بگویم چه نگویم هایمان، نکند چیزی بگوییم و دلخورش کنیم، اما آن آدمی که نجیب است، آن که اهل مدارا است و مراعات، یادمان می رود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است. حرفمان، رفتارمان، حرکت مان چه خطی می اندازد روی دلش.» چیزی نگفت، فقط نگاهم کرد. سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار می دهد.