eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.3هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
8.7هزار ویدیو
151 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فرازهایی از دعای کمیل در جبهه 📖 🎙 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
هر کس ندای فلسطینی‌‌ها را بشنود و به یاری آنها نشتابد مسلمان نيست، دفاع از فلسطین مصداق واقعی دفاع از اسلام و قرآن است، هرگز در ازای زرق و برق و لاشه‌ این دنیا، از این واجب دینی دست نخواهیم کشید. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید : خداونـدا نه برای بهشت و نه برای شهـادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فـقط از مـا راضی باشی برای مـا کافـی است. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
●بعد از ازدواج یقین پیدا کردم که محمد شهید خواهد شد. همیشه آرزوی شهادت داشت و هنگام عبادت ارتباط خوبی با خدا برقرار می‌کرد. برای غذا خوردن با هر لقمه بسم‌الله می‌گفت. از سحر تا طلوع آفتاب نماز و دعا می‌‌خواند. خیلی به دعای بعد از نماز مقید بود. آرامش خاصی داشت و خیلی متین بود. ● گاهی اوقات اگر من از دست بچه‌ها عصبانی می‌شدم با خنده می‌گفت اینها بچه هستند خودت را ناراحت نکن. هیچ‌وقت صدای بلندش را کسی نشنید. هر کاری و نظری داشتم خیلی متین و آرام گوش می‌داد بعد اگر درست نبود توجیه می‌کرد. خیلی راحت با مسائل و مشکلات کنار می‌آمد. ● حق‌الناس را خیلی رعایت می‌کرد حتی وقتی آب را باز می‌کرد تا وضو بگیرد. اگر سفره می‌انداختیم و چند قاشق غذا باقی می‌ماند می‌برد جایی برای مورچه‌ها و پرندگان می‌ریخت و می‌گفت اینها بخورند بهتر از دور ریختن است. ✍راوی : همسر شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
❣یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده 🌹فرزند اولمان پسر بود. فرزند دوم و سوم هم دختر شد. فرزند چهارم که دختر شد، زخم زبان های اطرافیان شروع شد. در منطقه ما پسر زیاد برای خانواده را خوب و دختر پشت سر هم را خوب نمی دانستند. حالم از زخم زبان ها گرفته بود. از روی موسی خجالت می کشیدم که باز دختر دار شدم. وقتی آمد، سرم را زیر پتو پنهان کردم که اشک‌هایم را نبیند. گفت : چرا گریه می کنی؟ با بغض گفتم: باز هم دختر شد. با خوشحالی گفت خدا را شکر که باز هم دختر شد. زیر چشمی نگاهش کردم. قنداقه دخترش را روی سر گذاشت و گفت: دیگه نگی دختر بده، دختر رحمت خداست، لطف خداست! رفتارش را که دیدم، دلم از غم خالی شد، تمام زخم زبان ها را فراموش کردم. شهید🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♦️ شهید آوینی: «خداوند خميره‌ ی وجود مؤ‌من را با خاک كربلا و خون شهدايش سرشته است و تا شب و روز باقی است، اين پيوند تاريخی كه مؤ‌منين را به عاشورا پيوند می دهد در عمق فطرت‌ها بيدار خواهد ماند و هر آن كس را كه شنوای ندای باطن خويش است، به صحرای كربلا خواهد كشاند.» شهید🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍خاطره آخرین حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در حرم حضرت رقیه سلام الله علیها... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
به‌دخترش‌میگفت:وقتی‌گره‌هاے بزرگ‌به‌کارتون‌افتاداز خانم‌فاطِمه زهرا{س}کمک‌بخواید،گره‌هاےکوچک روهم‌ازشهدابخوایدبراتون‌بازکنند.. شهید مدافع حرم🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
خانواده‌های شهدای دانشگاه را دعوت کرده بودیم. وقت امتحانات بود. هر چه گشتم کسی را پیدا نکردم که بیاید و کمک کند، غیر از یکی، دو نفر. مصطفی یکی‌شان بود. از صبح آمد و تا شب ایستاد. موقع ناهار توی سلف سرویس دانشگاه کنار خانواده‌ها می‌نشست، به دردِ‌دل‌های‌شان گوش می‌داد. با آن‌ها شوخی می‌کرد. می‌خنداندشان. یکی، دو تا از خانواده‌ها گیر و گرفتاری داشتند، فکر می‌کردند از دست ما کاری برمی‌آید. به ما می‌گفتند. تا مدت‌ها بعد از آن مراسم، مصطفی پیگیری می‌کرد کاری برایشان کرده‌ایم یا نه. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ، ١٢ ساله ای است که به گفته سید صالح موسوی : " هر وقت اصلحه ژ_3 ، روی می انداخت نوک اسلحه روی زمین می شد.. در تمام روزهای از ٣١ شهریور تا ٢٨ مهر ۵٩ در ماند و به قول تمام بچه‌های باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود . شب‌ها که روی پشت بام می‌خوابیدم از من در مورد و می‌پرسید! هر بار او را به بهانه‌ای از بیرون می‌بردیم تا سالم بماند باز غافل که می‌شدیم می‌دیدیم به برگشته و در مشغول کمک است ... آن نوجوان ١٢_١٣ ساله آن روز به وظیفه‌اش عمل کرد .. وظیفه‌اش بود که و را رها کند و از شهرش کند . 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #بیست_وچهار دیگر نمیخواستم 🔥دن
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ سمیه از درماندگی ام به گریه افتاده.. و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خانه را ترک نمیکند.. که دوباره به پشتی تکیه زد،.. ولی 🌸مصطفی🌸 رگ دیوانگی 🔥را در نگاه سعد🔥 دیده بود که بی هیچ حرفی در خانه را از داخل قفل کرد،.. به سمت سعد چرخید.. و با خشمی که میخواست زیر پرده ای از صبر پنهان کند، حکم کرد _امشب رو اینجا بمونید، فردا خودم میبرمتون دمشق که با پرواز برگردید تهران، چون مرز اردن دیگه امن نیست.😠 حرارت لحنش به حدی بود.. که صورت سعد از عصبانیت گُر گرفت😡 و نمیخواست بازی بُرده را دوباره ببازد که با سکوت سنگینش تسلیم شد... با نگاهم التماسش میکردم.. دیگر حرفی نزند و انگار این اشک ها را نرم کرده.. و دیگر قیداین قائله را زده بود که با چشمانش به رویم خندید و خیالم را راحت کرد _دیگه همه چی تموم شد نازنین! از هیچی نترس! برمیگردیم تهران سر خونه زندگیمون! باورم نمیشد از زبان تند و تیزش چه میشنوم.. که میان گریه کودکانه خندیدم ☺️و او میخواست اینهمه دلهره را جبران کند که با مهربانی صورتم را نوازش کرد و مثل گذشته نازم را کشید _خیلی اذیتت کردم عزیزدلم! اما دیگه نمیذارم از هیچی بترسی، برمیگردیم تهران! از اینکه در برابر چشم همه برایم خاصه خرجی میکرد خجالت میکشیدم.. و او انگار دوباره عشقش را پیدا کرده بود که از چشمان خیسم دل نمیکَند و عاشقانه نگاهم میکرد... دیگر ماجرا ختم به خیر شده و نفس میزبانان هم بالا آمده بود.. که برایمان شام آوردند.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa