eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
6.7هزار ویدیو
148 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
مادرش می گوید: ☎️ یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت،احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت. ✅ پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود.پرسیدم: چکار داشت؟! 🏰 گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را در دانشگاه داد! ❗️ گفتم: چی؟؟گفت: می گوید راکسب کرده ای. 🤩 من و پدرش با گفتیم : رتبه اول؟؟پس چرا خوشحال نیستی؟؟!! 😐 احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم! 🕌 در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد!!!.... ✅ یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! ⛏ میگفت: می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! 😣 می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!... کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه شهیداحمدرضااحدی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و نجوا کرد _اینو روش محکم نگه دار! و باز به راه افتاد.. و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید.. 😖😭 تا به در فلزی قهوه ای رنگی رسیدیم... او در زد.. و قلب من در قفسه سینه میلرزید..😨 که مرد مُسنی در خانه را باز کرد... با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی ام ماند.. و سعد میخواست پای فرارم را پنهان کند که با لحنی توضیح داد _تو کوچه خورد زمین سرش شکست! صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت.. و به گریه هایم کرده بود که با تندی حساب کشید _چرا گریه میکنی؟.. ترسیدی؟😠 خوابیده در صدا و صورت این زندان بان جدید جانم را به لبم رسانده بود... و حتی نگاهم از ترس میتپید.. که 🔥سعد🔥 مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید _نه🔥 ابوجعده!🔥 چون من میخوام برم، نگرانه! بدنم به قدری میلرزید.. که از زیر چادر هم پیدا بود و 🔥دروغ سعد🔥 باورش شده بود که با لحنی بی روح ارشادم کرد _شوهرت داره عازم میشه، تو باید افتخار کنی!😈 سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم.. و این خانه برایم میداد.. که به سمت سعد چرخیدم و با لب هایی که از ترس میلرزید، کردم _توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم!😰😭🙏🙏🙏 دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم.. که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد... نفس هایش به تپش افتاده.. و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، دلش به رحم آمده که هر دو دستش را... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم... _بذار برم،.. 😭🙏من از این خونه میترسم... و هنوز نفسم به آخر نرسیده،.. 🔥صدای نکره ابوجعده🔥از پشت سرم بلند شد _اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه! نمیدانست سعد به ترکیه میرود.. و 🔥دل سعد🔥 هم شده بود.. که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد _بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟😡👿 شیشه چشمانم از گریه پر شده😢 و به سختی صورتش را میدیدم، باانگشتان سردم به دستش چنگ زدم.. ... و با هق هق گریه قسم خوردم _بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! 😢🙏اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر! روی نگاهش را پرده ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم... به سرعت به سمت در چرخیدم.. و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد _از خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟ سعد دستانش را از دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد.. و به جای اون زن دستم را گرفت.. و با یک تکان به داخل خانه کشید. راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد... وحشت زده صورتم را به سمت در چرخاندم،😰 سعد با غصه نگاهم میکرد.. و دیگر فرصتی برای التماس نبود.. که مقابل چشمانم 🔥ابوجعده🔥 در را به هم کوبید... باورم نمیشد.. سعد رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
✍سپهبد حاج قاسم سلیمانی: مقام معظم رهبری یک، جمله مهمی دارد و آن این است« که کلمه اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم به این معناست که اگر فهم شما در یاری کردن دین خدا یک درصد است، باید شما ۱۰۰ درصد عمل کنید. اگر شما آن یک درصد را ۱۰۰ درصد عمل کردید، خدا هم ۹۹ درصد را به شما پیروزی خواهد داد. اگر شما به آن یک درصد سهم خود عمل نکردید، چه توقعی دارید که خدا حمایت کند» شما حرکت کن و خدا برکت می دهد. 🗓آبان 1394 سخنرانی در جمع مدافعان حرم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿°• اَلهَدفُ وَاضِح وَ محددٌ وَ دقیِق؛ إِزَالةِ إِسرائیل فِی الْوُجُود.. هدف‌ واضح ‌و روشن ‌و دقیق است؛ پاک‌کردن‌ اسرائیل‌ ازصفحه ‌روزگار... + شهید حاج‌‌عمادمغنیه 🇵🇸 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 حاج احمد متوسلیان : هر شهری که توسط اسرائیلی‌ها محاصره شده را آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط می‌کشانیم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت آقا خطاب به خواهر شهید عجمیان: بله این شهدا مثل نوه من هستند اما در معنا از همه ما بزرگترند... -بخشی از مستند 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
سالروز شهادت مداح اهلبیت شهید غلام حسین جان نثاری شهید مداح از همان ابتدای عاشق اهلبیت خصوصا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود، ودرتعزیه خوانیها همیشه نقش عباس رابعهد میگرفت، فردی مذهبی ومتدین، خوش اخلاق، ومردم دار، با شروع نهضت امام خمینی ره یکی ازفعالترین افراد درنهضت بود، بطور که موردتعقیب واقع شد، اکثرا با گرفتن بلندگو درراهپیماییها شعارهایی از جنس حماسه وانقلاب میداد، باپیروزی انقلاب وشروع جنگ تحمیلی با اینکه شش فرزند داشت راهی جبهه ها شده، چندین مرتبه مجروح شد، ولی بعد از بهبودی نصبی دوباره راهی میشد، نمی دانم چه عشقی برسینه داشت که همچون حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، برای یاری مولای خویش، هیچ گاه ازناملایمات نمیترسید وپیش قدم بود، ودراین مسیر در حالیکه: شهید عزیز درحال اقامه نماز، ترکشی به بازوی راستش اصابت ودرحالیکه دستش جدا گردیده بود، همچون حضرت عباس خدایی شد وبه جمع دوستان شهید ش پیوست، 🌹شهید از افراد محوری مراسم شبیه خوانی درمحله بود،، همیشه برصله رحم، خوش اخلاقی، پرهیز از غیبت، واسراف تاکید فراوانی داشت بسیار مرتب ومنظم بود، در امور خانه کمک میکرد وبه این امر سفارش میکرد، سالروزشهادت8/9❣ شهید🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📅۹ آبان سالروز به اسارت درآمدن شهید محمدجواد تندگویان است، بزرگمردی که مرور زندگی و فعالیت‌های او حکایت از مجاهدت هایش دارد. او ۱۱ سال در زمان اسارت به دست نیروهای بعثی چون کوهی مقاوم ایستادگی کرد و با شهادت، پیروزی را در این مبارزه از آن خود کرد. 🇮🇷شهید محمدجواد تندگویان بالاترین مقام کشوری جمهوری اسلامی ایران بود که در دوران هشت ساله دفاع مقدس توسط رژیم بعثی به اسارت گرفته شد. مرور زندگی و فعالیت های این وزیر نفت کابینه شهید محمدعلی رجایی که درست چهل روز پس از آغاز جنگ تحمیلی اسیر شد به خوبی حکایت مجاهدت ها و مظلومیت های یاران خمینی کبیر را بازنمایی می کند. ⏪شهید تندگویان که حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری به زیبایی تمام او را شهید غریب خوانده اند با همکاری مشترک دشمن رودر رو و ستون پنجم داخلی اسیر و سال های سال سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی و نیز درد دوری از خانواده و میهن را تاب آورد و حاضر نشد حتی کلامی علیه یاران، همرزمان و هم میهنان خود بگوید. او جان شیرین خود را در اوج جوانی بر سر اهداف والایش گذاشت و با سربلندی تمام به دیار باقی شتافت. سالروز شهادت 8/9❣ شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
از بیان حق هیچگاه خودداری نکرد، و هرگاه او را به سکوت دعوت می‌کردند، پاسخ می‌داد «هیچ دلیلی نمی‌بینم که حرف حق را به زبان نیاورم و اگر نگویم جای نگرانی است، وقتی چیزی را می‌بینم که حق است باید از آن دفاع کنیم حتی اگر همه ما زیر سؤال برویم.» 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ببین تیپ شخصیتی‌ات به کدوم شهید شبیه‌تره... 🔸 آرمان تو به کدوم روضه بیشتر گریه کردی؟ 🎥 روایتگری مشترک وکیل‌پور و موسوی‌زاده در گلزار شهدای بهشت زهرا 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
29.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢شهید طهرانی مقدم یک هفته قبل از شهادتش، خواب میبینه از دنیا رفته. ازش می پرسند چی داری؟ چی آوردی؟ میگه هر چی فکر کردم دیدم هیچی!!! جز.... 📽برشی از سومین ویژه برنامه «ستاره‌های شهر من» در گلستان شهدای نظرآباد با روایتگری حاج محمدتقی وکیل پور ۳۰شهریورماه ۱۴۰۲ پ.ن: شهید طهرانی مقدم: روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند. یادمان نرود، موشک های محور مقاومت که امروز همانند سنگ های ابابیل بر رژیم اشغالگر فرود می آید، مدیون مجاهدت شهدایی چون طهرانی مقدم ها میباشد. 📺برنامه بعدی «ستاره های شهر من» ۲۷مهرماه ۱۴۰۲ همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء 🎙باروایتگری حاج محمد احمدیان از اصفهان 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
⭕️در مکتب درس زندگیِ مقام معظم رهبری 🔺عروس شهید مختاربند از جایش بلند می‌شود و از رهبری می‌پرسد: من چه کار بکنم. وظیفه‌ی من چیست؟ دارم درس می‌خوانم و هنوز بچه ندارم. تا سؤال عروس شهید تمام شد، رهبری با لحنی بسیار جدی و سریع جواب دادند: 🔺اوّلاً بچه‌دار بشوید؛ این یک. اینهایی که اول زندگی هی عقب می‌اندازند و می‌گویند حالا زود است، این ناشکری است. این ناشکری باعث می‌شود که خداوند یک جواب سختی به آدم بدهد. 🔺عروس که هنوز ایستاده، می‌گوید: آخه من دارم درسم را پیش می‌برم! 🔺مقام معظم رهبری فرمودند: باشه، مشکلی نیست. من کسی را سراغ دارم که با چهار بچه درس می‌خواند و همه‌ دوره‌های کارشناسی، ارشد و دکتری را گذرانده. ثانیاً درستان را بخوانید. ثالثاً زندگیتان را هر چقدر می‌توانید شیرین کنید. خدا ان‌شاءالله شما را حفظتان کند. دیگر شما جوان‌ها بهتر از دوره‌ جوانی ما می‌فهمید. انقلاب خیلی به [امثال شماها] احتیاج دارد.... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔰 شهیدی که کمک به نیازمندان سرلوحه کارش بود شهید حمیدرضا اسداللهی از آنجا که علاقه ویژه‌ای به سفر‌های زیارتی داشت بنیان‌گذار سفر زیارتی در روستا‌های دورافتاده و اقشار مستضعف شد، هنگامی که به سفر‌های جهادی در نقاط دوردست و مستضعف می‌رفت در حین انجام کار‌های جهادی، لیستی از افرادی که توانمندی برای رفتن به زیارت را ندارند تهیه می‌کرد و با هزینه خود به هماهنگی هتل می‌پرداخت تا بتواند زمینه را برای زیارت این افراد در بارگاه امام رضا(ع) فراهم کند بعد از آن زمینه را برای سفر‌های زیارتی به کربلا نیز فراهم کرد و افراد بی بضاعت را به زیارت امام‌حسین (ع) فرستاد. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
صداقت حرف اول زندگیتان باشد. اول با خدا بعد با خود و خانواده. اگر صداقت باشد هر چیزی پشت‌بندش می‌آید.  🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه یک شهید برای دوران بازنشستگی 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت ایام شهادت شهید 💠 نقاشی توسط اندیشکده راهبردی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ که تنم یخ زد... در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم.. و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد _اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن جهاد! باید محکم باشی تا خدا خودش رو رقم بزنه! و من بی پروا ضجه میزدم..😫😭 تا کند که 🔥نهیب ابوجعده🔥 قلبم را پاره کرد _خفه شو!.. 😡کی به تو اجازه داده جلو نامحرم صداتو بلند کنی؟ با شانه های پهنش روبرویم ایستاده.. و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند.😰 که نفسم در سینه بند آمد..و صدایم در گلو خفه شد.😭🤐 زن دوباره دستم را کشید.. و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد _تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای جهاد کنی؟ میان اتاق رسیده بودیم.. و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و تکلیفم را مشخص کرد _تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن ارتش آزاد به داریا، ما باید رو تو این شهر خشک کنیم! اصلاً نمیدید... صورتم غرق اشک و خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد _این لالهِ؟😡 ابوجعده🔥 سر تا پای لرزانم را تماشا کرد.. 😈👁 و از چشمانش میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد _افغانیه! بلد نیس خیلی عربی صحبت کنه! و انگار زیبایی و تنهایی ام قلقلکش میداد.. که به زخم پیشانی ام اشاره کرد و بی مقدمه پرسید _شوهرت همیشه کتکت میزنه؟😏😈 دندان هایم از ترس به هم میخورد.. و خیال کرد ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ خیال کرد از سرما لرز کرده ام که به همسر جوانش دستور داد _ 🔥بسمه!.. 🔥یه لباس براش بیار، خیس شده! و منتظر بود او تنهایمان بگذرد.. که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید _اگه اذیتت میکنه، میخوای طلاق بگیری؟😏👹 قدمی عقب رفتم.. و تیزی نگاه داشت جانم را میگرفت.. که صدای بسمه در گوشم شکست _پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن! و اینبار صدای این زن.. فرشته نجاتم بود که به سمت اتاق فرار کردم.. و او هوس شوهرش را حس کرده بود... که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد _من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد! و ای کاش.. به جای این هیولا 😰🔥سعد در این خانه بود.. که مقابل چشمان وحشی اش با همان زبان دست و پا شکسته عربی به گریه افتادم _شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...😥😢 اجازه نداد حرفم تمام شود... که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به🔥ابوجعده🔥👹 نرسد _اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون! نفهمیدم چه میگوید.. و دلم خیالبافی کرد میخواهد فراری ام دهد.. که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد _اگه شده شوهرت رو تا به تو برسه! احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند.. که قفسه سینه ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای داریا نقشه ای کشیده بود و حکمم را خواند _اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا! و بهانه خوبی بود تا... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
❣اول صبح بود که با سید رفیع برای رفتن به سر کار از منزل بیرون آمدیم و سوار ماشین شدیم. هنوز مسیر کوتاهی نرفته بودیم که سرعت ماشین را کم کرد و گفت: آقا جان، من می‌دانم تو بزرگِ من هستی و عمرت را برای من صرف کردی و موهایت سفید شده و چه زحمت‌هایی که کشیده‌ای. احترام شما بر من واجب است، ولی لطفا از ماشین پیاده شوید تا ماشین برایتان کرایه کنم؛ چون بعد از این مسیرمان یکی نیست و این ماشین بیت‌المال است و من حق ندارم یک قدم مسیرم را کج کنم. من با این جسارت گفتار و امانتداری پسرم و برخورد زیبایش دست‌هایم را به سوی آسمان بلند کردم و خدا را شکر نمودم. در حالی که آب از دیدگانم جاری بود و او را تحسین می‌کردم، رویش را بوسیدم و به خدا سپردمش. شهید🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷 🌷 💠ماجرایِ عروسـےِ سردارِ زهرایی ●برای عروسی‌اش علاوه بر میهمانان یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها مینویسد و به ضریح حضرت معصومه (س) می‌اندازد شب حضرت زهرا (س) را در خواب میبیندکه به عروسی اش آمده شهید ردانی پور به ایشان میگوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط میخواستم احترام کنم حضرت زهرا (س) پاسخ میدهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟» ●شهید مصطفی ردانی پور دیگر تا صبح نخوابید نماز میخواند دعا میکرد، گریه میکرد میگفت من شهید میشوم شب عروسی بلند شد سخنرانی کرد و گفت : « امشب عروسی من نیست عروسی من وقیته که توی خون خودم غلت بزنم» سه روز بعد از عروسی به منطقه رفت بدون عمامه، بدون سِمَت ، مثل یک بسیجی ، اولِ ستون راهی عملیات شد. ● عملیات والفجر 2، درمنطقه حاج عمران و تپه های شهید برهانی شروع شده بود تا اینکه گلوله ای از پشت سر به جمجمه اش اصابت میکنداز خدا خواست که گمنام باشد و بدنش در جایی بماند که دست هیچکس به او نرسددر نهایت پیکرش پیدا نشد و مصطفی برنگشت که نگشت 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | تا می توانید پشتیبان ولایت باشید❤️ ☝️ سخنان شنیدنی سردار شهید سید محمد صنیع خانی درباره رهبر انقلاب 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
26.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | روایت تکان دهنده درباره شهیدی که ساعتش رو برای نماز شب کوک کرده بود در حضور رهبر انقلاب 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
. | " ایشون اهل بگو و بخند بود و فضای ناراحت محلی را که وجود داشت برطرف میکرد. اگر بحثی می شد ؛ اهل قهر نبود . . . "| ▫️ به نقل از مادر گرامی شهید . | 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ، ١٢ ساله ای است که به گفته سید صالح موسوی : " هر وقت اصلحه ژ_3 ، روی می انداخت نوک اسلحه روی زمین می شد.. در تمام روزهای از ٣١ شهریور تا ٢٨ مهر ۵٩ در ماند و به قول تمام بچه‌های باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود . شب‌ها که روی پشت بام می‌خوابیدم از من در مورد و می‌پرسید! هر بار او را به بهانه‌ای از بیرون می‌بردیم تا سالم بماند باز غافل که می‌شدیم می‌دیدیم به برگشته و در مشغول کمک است ... آن نوجوان ١٢_١٣ ساله آن روز به وظیفه‌اش عمل کرد .. وظیفه‌اش بود که و را رها کند و از شهرش کند . 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa