eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.3هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
8.7هزار ویدیو
151 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
🖥دیدن فیلم مبتذل و مستهجن یکی از اسرای جنگ تحمیلی تعریف میکرد:👇 در اردوگاه ۴موصل،یکی از وحشتناکترین زندان های عراق ما اسیر بودیم😰 یه روز عراقی ها امدند فیلم مبتذل گذاشتن😱 که ما نگاه کنیم،خب یه عده دوستداشتن همون اول نشستن نگاه کردن😑😏 اما اکثر بچه ها سریع چشماشونو بستن😇 بعثی ها شروع کردن به فحاشی کردن و بد و بیرا گفتن که چشمها باز بشه😠،دیدن چشمها بازنشد افتادن به جون بچه ها و کتک زدن،😤😤با تازیانه میزدن چشم بچه ها بخدا از چشم ها خون اومد اما چشم ها باز نشد 😞🤗 چون اعتقاد داشتن چشمی که گناه کنه دیگه امام زمان(عج) نمیبینه💔 اینقدر راحت نشینید پای این فیلم ها😡 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا از زبانت بشنود... گفت سید رضی تو هم پیر شدی و دیگه به درد نمی‌خوری، باید شهید بشی... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
1.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از آنچه به رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس گذشته، خیلی چیزها شنیده‌اید. اما... این یکی را چی...!!؟؟؟؟ اینها را اگر برای بچه‌ها‌یتان نگید، مدیون اونا می‌شید...!!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📌 ماجرای غم انگیز شهیدی که امام جمعه اهواز تکلیف جهاد را از او برداشت 🔷 شهید️ اسماعیل فرجوانی ،جوان دلاور اهوازی در مناطق عملیاتی خط شکن و جلو دار بود و هر چه مانع بر سر راهش قرار می گرفت جهاد را رها نمی‌کرد ◇ بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد ، دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. ◇ در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد. ◇ در طریق‌القدس برادرش ابراهیم شهید شد. ◇ بارها مجروح شد و در رمضان پایش زیر تانک له شد و در خیبر شیمیایی شد و در بدر دستش از مچ قطع شد.. ◇ سال ۶۲ فرزند دومش امیر بدنیا آمد و در منطقه بود ◇ با جراحات فراوانی که داشت، وقتی بچه ی سومش هم معلول به دنیا آمد امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشتند ◇ با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظه‌ای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای چهار در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد. 🔻 اسماعیل در این عملیات در نوک پیکان حمله قرار داشت که به شهادت رسید و پیکرش در کنار اروند همراه دیگر شهدا جا ماندند ولی گردان کربلا موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت. ◇ پیکر شهید اسماعیل فرجوانی سال ۱۳۸۱ تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
جان مے‌دهم ازحسرت      دیدار تو چون صبـــــ 🌤ح باشدڪه چو خورشید      درخشان به در آیـــــــے 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷سردار شهید یوسف کلاهدوز🌷 نام: یوسف کلاهدوز نام پدر: حسن ولادت: 1325/10/01 (شیراز/قوچان) شهادت: 1360/7/7(کهریزک/تهران) وضعیت تاهل: متاهل نام جهادی: ندارند اخرین مقام: سرباز امام خمینی(ره)وقائم مقام فرماند سپاه نحوه شهادت: فاجعه سقوط هوایپمایی که شهید در آن حضور داشتند سن شهادت: 35ساله علاقه: ولایت فقیه قسمتی از وصیتنامه شهید: ـــــ ندارند 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
38.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیدعلی حسینی خامنه‌ای کیست ؟ 🔘 فیلمی بی‌نظیری که همه ملت ایران با هر گرایش و سلیقهٔ ای باید آنرا ببینند 🔘 حجت‌الاسلام راجی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📌 ارباً اربا شدن هیکلی ترین مرد لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب 🔷️ حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند و می گفتند: با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟! ◇ می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود. ◇ وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ◇ ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا. 🔻 شهید_حاج_احمد_کریمی فرمانده گردان حضرت معصومه(س) لشگر ۱۷ علی بن ابی طالب قم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پس از نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست....😥 نگاهش دریای نگرانی بود،..😥😥 نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش قدم شدم _من مصطفی!😊✨ از اینکه حرف دلش را خواندم.. لبخندی غمگین☺️😢 لبهایش را ربود و پای در میان بود.. که نفسش گرفت _اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟😥❤️ از هول دیروزم.. دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد.. و صدای شکستن دلش بلند شد _تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!😠😥❤️ هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه شان درد میکرد،..😣 هنوز وحشت😥 شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده.. ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش ..❤️✌️ که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم.. _یادته داریا منو سپردی دست حضرت سکینه (س)؟ 😊اینجا هم منو بسپر به حضرت زینب(س)!😊✨🕌 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود،.. از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود.. که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و حضرت زینب(س) را شاهد عشقم گرفتم _اگه قراره بلایی سر و این بیاد، دیگه چه ارزشی داره؟😊☝️ و نفهمیدم با همین حرفم... با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد😢 و عطر عشقش در نگاهم پیچید❤️✨ _این و جون این و جون همه برام عزیزه!😢برا همین مطمئن باش نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!😢😠🕌❤️ در روشنای طلوع آفتاب... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید..🏙🕌 و با همین دستان خالی.. عزم مقاومت کرده بود که از نگاهم و بلند شد،.. پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد.. و باقی دردهای دلش تنها برای حضرت زینب(س) بود که رو به حرم ایستاد.😢✋ لبهایش آهسته تکان میخورد.. و به گمانم با همین نجوای عاشقانه✨💚 عشقش را به حضرت زینب(س) میسپرد... که تنها یک لحظه به سمتم چرخید.. و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم .. و به سمت در حرم به راه افتاد... در برابر نگاهم میرفت.. و دامن عشقش به پای صبوری ام میپیچید که از جا بلند شدم... لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم..😞😓 که از همانجا دست به دامن محبت حضرت زینب (س) شدم...😢🤲💚 میدانستم رفتن امام حسین(س) را به چشم دیده.. و با هق هق گریه به همان لحظه قسمش میدادم.. 😭🤲💚🕌 این و و را نجات دهد..🌟🕌❤️💚😭🕊🌸 که پشت حرم همهمه شد...😧👤👥👤👥👥👥😧😧😧😧😧😧 مردم👥👥👥👥 مقابل در جمع شده بودند،.. رزمندگان🌟🌟🌟🌟 میخواستند در را باز کنند.. و باور نمیکردم😧 تسلیم تکفیری ها شده باشند.. که طنین ✨"لبیک یا زینب"✨✊در صحن حرم پیچید... دو ماشین نظامی💫 و عده ای مدافع وارد حرم شده بودند.. و باورم نمیشد..😢😍 حلقه محاصره شکسته شده باشد.. که دیدم مصطفی به سمتم میدود.😧🏃‍♂ آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه میدرخشید..😍😊 و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس نفس افتاد _زینب حاج قاسم اومده!😍😇😁💪💪💪💪😍😍😍 یک لحظه فقط نگاهش کردم،.. تازه فهمیدم ☺️سردار سلیمانی😍 را میگوید.. و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود...☺️😍 ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📸عکس_پروفایل 🏴 ویژه سالگرد شهید سلیمانی 🏴 ویژه سالگرد شهید ابومهدی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa