🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۳
به مقرکه رسیدیم بعداز استراحت،سربازی
وارد اتاق شد و گفت برای توجیه کار به اتاق فرمانده منطقه بیایید.بعداز سلام و علیک با حاج رحمتی، ماموریت هرکدام مارا ابلاغ کرد.من و محسن و حامد باید به یک موقعیت میرفتیم.قبل از اینکه از اتاق خارج شویم گفت:حساس ترین نقطه را به شما سپردم.تهدیدشون برای زدن سفارت خیلی جدی شده،شهر رسما شکل جنگی پیدا کرده و حفظ امنیت سفارتمون،یعنی اطاعت از رهبری و حفظ خاک ایران.
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#رسول_خلیلی
#ادامهدارد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده
محمدرضا هم مداح بود و هم فرمانده; سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: یازهــــرا(سلام الله علیها)
اونقدر رابطه اش با حضرت زهرا قوی بود که مثل بی بی شهید شد
خمپاره خورد به سنگرش، بچه ها رفتند بالا سرش دیدند ترکش خورده به پهلوی چپ و بازوی راستش...
کتاب خط عاشقی 2
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💌#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم سید مصطفی صادقی
🎙راوے: پدر شهید
🍄سید مصطفی در تهران متولد شد و مقطع دبستان و راهنمایی را با نمرات عالی سپری کرد. من کارمند وزارت دفاع بودم. برای همین سیدمصطفی وارد هنرستان جنگافزارسازی شد که وابسته به صنایع دفاع بود و ادامه تحصیل داد.
☘پسرم بعد از اخذ دیپلم برق الکتروتکنیک، در صنایع مهماتسازی مشغول شد و پس از آنکه مدرک کارشناسیاش را گرفت، در سازمان انرژی اتمی ایران مشغول به خدمت شد.
🍄اواخر سال۱۳۹۳ بود که مصطفی برای تعمیر و بازسازی یکی از مساجد شهرستانمان در طارم زنجان به کمک بچههای جهادی رفته بود. بینام و نشان؛ کسی او را نمیشناخت و از هویت او اطلاع نداشت.
☘حضورش باعث دلگرمی بچهها شده بود. میگفت میخواهم من هم در ساخت این مسجد سهیم باشم. بعد از شهادتش، وصیّت کرده بود که یک میلیون تومان از حقوقش را برای مسجد هزینه کنیم. کمی بعد وقتی شنید میخواهند برای روستایی دیگر راه بسازند، باز هم رفت و بهعنوان کارگری ساده کار کرد.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
رفیقش میگفت:
گاهی میرفت یه گوشه خلوت
چفیهاش رو میکشید روی سرش تو حالت
سجده میموند...
به قول معروف یه گوشهای
خدا رو گیر میآورد... ♥️
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🕊
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#زندگی_به_سبک_شهدا❣
🍃آقاافشین، کارکردن در منزل را عار نمیدانست و حتی اگر خسته بود و یا تازه از محلّ کار برمیگشت، در کارهای خانه کمکم میکرد. همیشه طوری برنامهریزی داشتم که با آمدنش، کاری در منزل نباشد؛ اینجور مواقع وقتی میدید کاری نیست، جاروبرقی را میآورد و منزل را جارو میکرد.
🍃برای مثال اگر از مأموریتِ یکماهه برمیگشت، اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش میشست؛ وقتی میگفتم شما خسته هستی، میگفت من فقط به مأموریت رفتم درحالیکه شما در این مدت کارهای زیادی انجام دادهای؛ از طرفی برای بچهها هم پدر بودی و هم مادر!
✍راوی:همسر شهید
#شهید_افشین_ذورقی_بحری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند. اماحقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است
و شهدا مانده اند.
چه خوش ساعتی بودساعت شهادتشان
شهیدان،زمان را چه ماهرانه! به دست گرفتند.
الهی الحقنی به الشهدا
امین یارب العالمین
شهید#مرتضی_آوینی🕊🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم دیده نشده از رفاقت حاج احمد کاظمی و حاج قاسم سلیمانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
⤴️ روایتی از همســـر بزرگوار
شهید #صمد_اسودی🕊🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
قهرمان ۱۲ ساله!
مرحمت بالا زاده در ۱۷ خرداد سال ۱۳۴۹ در روستای چای گرمی شهرستان گرمی دیده به جهان گشود...
او در سن ۱۲ سالگی با اصرار خودش به جبهه رفت و پس از ۳ سال حضور در جبهه در ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید...
مرحمت در یکی از عملیات ها که در حال برگشت به موقعیت خودشان بود، با نیروهای دشمن مواجه می شود و این در حالی بوده است که آن شهید قهرمان اسلحه ای هم در اختیار نداشته است، ولی ناگهان متوجه شیئی می شود و آن را بر می دارد و به عربی می گوید: "قف" یعنی "ایست" آنها از ترس و وحشت تسلیم او می شوند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر می آورد.
افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی می گوید: می خواهم از شما یک سوال بپرسم. من خودم در چند کشور دوره چریکی دیده ام ولی تا به حال اسلحه ای که سرباز شما به دست داشت را ندیده ام!
نگو مرحمت که به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودر می شود که به زمین افتاده و آن را بر می دارد و عراقی ها هم از خوفی که خداوند بر دل آنها گذاشته بود، آن را اسلحه ای پیشرفته می بینند و مرحمت برای اینکه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینکه اگزوز را بیاورد آفتابه را می آورد و می گوید: من با این اسلحه شما را اسیر گرفته ام! این حرف باعث انفجار خنده در بین رزمندگان و باعث شرمساری نیروهای عراقی می شود.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل من تنگ همین یک لبخند
و تو در خنده مستانه خود، میگذری...
نوش جانت اما ...
گاه گاهی به دل خسته ما هم نظری...💔😔
شهید #احمد_کاظمی
یاد عزیز دل حاج احمد کاظمی
ایکاش آن شوروحالت
تکرار میشد💔
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
4.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥«ای شهید...»
شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔸«من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام و دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.»
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#رفیق_مثل_رسول 🌟۴
شهید محمد حسن خلیلی مدافع حرم
با دونفر که برای حمله وسیله و راهنمایی کمکمان بودند ،راه افتادیم.بچه ها تجهیزات و مایحتاج ما را تحویل دادند و رفتند.
حامد از من خواست که پشت بام را هم چک کنیم،کاملا مسلط به ساختمان سفارت بودیم.
به قول حامد آستین ها و بالا زدیم و شروع کردیم به کار.جالب ترین قسمت آماده کردن شام که میتوانم بگویم هیچ کدام خیلی آشپزی بلد نبودیم.همان اول تکلیف خودم و مشخص کردم و گفتم در حد نیمرو و گرم کردن کنسرو.حامد و محسن هم خیلی وضعیت بهتری از من نداشتند.نماز مغرب را به جماعت خواندیم.اولین پیامی که برای ما ارسال شد،مشخص کرد که ماموریت ما بیشتر از یک ماه خواهد بود خوشحال شدیم که میتوانیم روزهای آخر ماه رمضان را روزه بگیریم.محسن به عنوان مسئول تمام کارها و تقسیم کرد و رسما وظیفه ما شروع شد.
#ادامهدارد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa