قبل از شروع مراسم عقد، علی آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام که عروس هر چه از خدا بخواهد اجابتش حتمی است.
گفتم:« چه آرزویی داری؟ »
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: «اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید لطف کنید و از خدا برایم شهادت را بخواهید.»
از این جمله تنم لرزید. چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم اما علی قسم داد در این روز این دعا را در حقش بکنم .
ناچار قبول کردم... هنگام جاری شدن خطبه عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله باچشمانی پر از اشک نگاهم را به علی دوختم.
آثار خوشحالی در چهره اش آشکار بود.
مراسم ازدواج ما در حضور آیت االله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد.
نمی دانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد مجلس و آیت االله مدنی همه به فیض شهادت نایل شدند.
راوی:همسر شهید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید_علی_تجلایی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از شهید حبیب مقدم دزفولی
چهل و چند سال پیش و در این سن و سال اینگونه حرف زدن هنر بود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_حبیب_مقدم_دزفولی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
22.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 گریه ها و اشک های شهید سلیمانی و شهید زاهدی در فراق شهید حاج احمد کاظمی به همراه تصاویر کمتر دیده شده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_شهید_طریق_القدس_حاج_علی_زاهدی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید
"علی اکبر شیرودی"
🔻 رئیس جمهور من کسیه که دلش برا وجب به وجب خاک این مملکت بسوزه..
✅ سکانسی زیبا از فیلم آسمان غرب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سرلشکر_خلبان_علی_اکبر_شیرودی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
شهید محمدرضا تورجیزاده:
تندتر از امام و ولایت فقیه نروید که پایتان خرد می شود از امام هم عقب نمانید که منحرف میشوید.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
یکبار در اثر جراحت یک طرف بدنش
کاملا فلج شده بود. او را به مشهد مقدس اعزام کردند و همانجا خوب شد.
خودش می گفت: « اینبار قرص شفاعت
خوردم بار دیگر حتما باید شربت شهادت بنوشم! ما اگر در این دنیا بمانیم جز گناه کاری از دستمان بر نمی آید.»
راوی: همسر شهید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محسن_بلندیان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔻 شب آخری که مهدی با مادرم و همسرش، میخواست بره تهران و چند روز بعدش پرواز داشت به سمت سوریه دلم بدجور گرفته بود؛
🔻 دیدم دوش گرفته و یک حوله انداخته روی دوشش؛ خیلی زیبا شده بود، مثل ماه شب چهارده میدرخشید
🔻 جلو آینه ایستاده بود و به سینهاش میزد و میگفت:
منم باید بــــرم آره برم سرم بــــره
🔻 گفتم : مهدی خواهشاً بس کن ! دمِ رفتنی چه شعریه که میخونی؟
🔻مقابلم ایستاد و به سینهاش زد و گفت: خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها سپــر بشه، فردای قیامت باید بتونم، جواب امام حسین رو بدهم!!
🔻 وقتی این حرف رو گفت، تمام بدنم لرزید و فهمیدم مهــــدی دیگه زمینی نیست
✍ راوى: خواهر شهید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_موحد_نیا
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔻 از عــراق برڱشت .گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریہ بروم؟!
🔻 گفـتم :با چه خـاطرجمعی چنین حرفی میزنی؟؟
🔻گفـت: بابابه من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیرد من در اعزام هستم.
🔻 میگفت: یک روز ، بـعداذان صبح به حرم حضـرت عـباس (علیهالسلام) رفتم. خیلی دور ضـریح خـلوت بود. با قمر بنیهاشم (علیهالسلام) عهـد کردم. از او که اولین مدافع حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم.
🔻 مردد بودم اینجا بمانم یا به سوریه بروم، عاجزانه خواستم. در حرم را بسته بودند. ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما الهامی به من شـد که دعوت شدم و آقا مرا پذیرفــت.
🔻تروریست ها در خان طومان جگرش را بیرون کشیدند و به حمزه شهدای مدافع حرم معروف شد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_مدافع_حرم_حمید_قاسم_پور
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
نیّت میکند قُربةالیالله
که هیچکدام به خطا نرود!
مالِ بیتالمال است ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
خبرنگار : ـ یوسف
غواص یعنی چی؟
شهید یوسف قربانی: - غواص،
غواص یعنی مرغابی امام زمان (عجل الله)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔻غلامرضا همیشه آرزو داشت که به اسلام خدمت کند و میگفت: «دعا کنید بتوانم خدمتگزار خوبی برای اسلام و مستضعفان باشم».
🔻غلامرضا عاشق شهید و شهادت بود و همیشه در مراسم استقبال از شهدایی که به کرمان میآمدند و نیز یادوارههای شهدا حضوری فعال داشت.
🔻دو فرزندم مونس ۶ ساله و محمودرضا ۲ ماهه هستند و دخترمان رابطه خوب و دوستانهای با پدرش داشت و همسرم نیز سعی میکرد در رفتارهای خود بهگونهای عمل کند که دخترمان از وی الگو بگیرد.
🔻غلامرضا شهریورماه به سوریه اعزام شد و من فرزندم محمودرضا را باردار بودم و قاعدتاً دوست داشتم هنگام تولد فرزندمان، همسرم کنارم باشد. هنگامی که این پیغام را به ایشان دادم، گفت: «اینجا به من بیشتر نیاز است و باید بمانم» و من هم قبول کردم.
🔻وقتی محمودرضا به دنیا آمد، همسرم به من پیغام داد که عکس فرزندم را برای من نفرستید، زیرا میترسم دلم بلرزد و برگردم ایران و وابستهاش شوم.
🔻مدتی از اعزام غلامرضا به سوریه گذشته بود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود، تا اینکه تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمودرضا در سوریه باشد، به وی گفتم: «به اتفاق بچهها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم» و او بسیار خوشحال شد و کارهای سفر ما را از آنجا پیگیری کرد و گفت: «شما که به سوریه بیایید و برگردید، خبر شهادت من را خواهید شنید و این آخرین دیدار ما خواهد بود»، اما من حرف ایشان را جدی نگرفتم.
🔻روزی که ما به سوریه رسیدیم، غلامرضا با یک دسته گل به استقبال ما آمد و در آن لحظه به یادماندنی من و مادرش، غلامرضا را بعد از چهار ماه در سوریه ملاقات کردیم و او فرزندانش را در آغوش کشید و آنها را غرق بوسه کرد.
🔻وقتی خبر شهادت غلامرضا را به ما دادند، مونس گوشه اتاق گریه میکرد. از او سؤال کردم چرا گریه میکنی؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ چون ما هنوز به مونس نگفته بودیم که پدرت شهید شده و نمیدانستم چطور به یک بچه ۶ ساله بفهمانم که دیگر پدرت را نمیبینی. مونس گفت: «وقتی در سوریه بودیم بابا من را در آغوش گرفت و گفت: «اگر من شهید شدم غمگین و ناراحت نباشید، من زندهام و همیشه در کنار شما هستم.»».
🔻غلامرضا درباره نماز اول وقت و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش میکرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم و همیشه دعا میکرد که فرزندانمان سرباز امام زمان (عجل الله) باشند. من نیز سعی میکنم تا مونس و محمودرضا را طوری تربیت کنم که وی آرزو داشت.
🔻غلامرضا عاشق شهید «فرخ یزدانپناه» بود و در کارها از او کمک میخواست و به وی متوسل میشد. وی همیشه تأکید داشت: «آرزو دارم شهید شوم تا مادرم جلوی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) عزتمند و سربلند باشد» و اکنون درست است که غلامرضا کنار ما نیست، ولی میدانم بزرگترین سعادت دنیا نصیبمان شده است و من امیدوارم لیاقت این نعمت بزرگ را داشته باشیم.
چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سالها با من است و آن را از خودم جدا نمیکنم».
✍راوی:همسر شهید
🌷ولادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ کرمان
🌷شهادت : ۱۳۹۶/۱۱/۵ سوریه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#شهید_فرخ_یزدانپناه
#شهید_مدافع_حرم_غلامرضا_لنگری_زاده
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
دو چیز هیچوقت از یادِ آدم نمیرود!
دوستان خوب
و روزهای خوب ...
عکس:رزمندگان لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa