#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_گمنام
مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی والفجر یک در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ناگهان در خاک های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست.
جلوتر که رفتم دیدم یک انگشت راست. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است.
خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بوده با امام حسین (ع) در عصر عاشورا. روضه ای بر پا شد.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#علی_اکبر_محمدحسینی
یه تانک عراقی آتش گرفته بود، راننده ازش آمد بیرون و در حالی که اسلحه دستش بود هاج و واج به اطراف نگاه می کرد، بعد قمقمه آبش را در آورد و شروع به آب خوردن کرد، یکی از بچهها او را نشانه گرفته بود که علی اکبر اسلحه اش را کنار زد و گفت :
مگر نمی بینی که دارد آب می خورد، ما شیعه امام_حسین (ع) هستیم باید مثل امام رفتار کنیم، نه مثل یزیدیان......
#🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#حدیث_روز
#امام_حسین_ع
مَن اَحَبَّک نَهاکَ وَ مَن اَبغَضک اَغراکَ؛
هر کس تو را دوست بدارد( از بدیها) تو را نهی می کند و هر که دشمنت باشد (به بدیها) تشویق می کند.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#سیدحمید_میرافضلی
در منطقه هور، با چند نفر از مجاهدان عراقی همکاری می کردیم. فکر زیارت امام حسین (ع) یک لحظه هم سید را آرام نمی گذاشت. با مجاهد عراقی صحبت کرد.
قرار شد او کارهای جعل کارت تردد و بقیه مسائل را حل کند. یک روز آمد سر وقت سید که برویم.
مجاهد عراقی می گفت: از ایستگاه ایست و بازرسی بصره رد شدیم. شب را در منزل خودم بودیم و فردا عزم حرم کردیم.
حرف ها را قبلا زده بودیم که باید احساسات خود را کنترل کنی، نکند استخباراتی ها متوجه شوند و همه لو بروند.
سید تا چشمش به ضریح امام حسین (ع) و حرم بی زائرش افتاد، از خود بی خود شده بود.
هر چه بچه ها ایما و اشاره و قسم دادیم، کارگر نیفتاد. حالا سید بیست دقیقه ای می شد که کنار ضریح مشغول راز و نیاز بود.
بعدها می گفت: تا چشمم به ضریح افتاد اختیارم را از دست دادم.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#مهدی_نوروزی
انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد.
سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند. پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند.
وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین».
نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان».
راوی :
#همسر_شهید
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کلیومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد.
ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد.
وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد.
متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟
گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله.
راوی :
#همرزم_شهید
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#شهدا
#امام_حسین_ع
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_سیدمنصور_بیاتیان
#شهیدی از خطـــــه سرزمیــــــن مجاهدتهــــــای خامـــــوش کردستان
اگر #کشته شدم مرا #غسل ندهید ، چون #ننـــگ است کسی که معلمش #امام_حسین_ع را #غسل ندادهاند ، خودش را #غسل دهند .
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
وقتی اولین قالب یخ را که انداخت توی تانکر، صدای یکی بلند شد که از کله سحر تا حالا ایستادیم برای دو قالب یخ. مگر نوبتی نیست؟
علی گفت: اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه (س).
با صاحب کارخانه شرط کرده بود که اول یخ تانکر نذری را می دهد بعد بقیه را. با خط نه چندان خوش هم روی تانکر نوشته بود سلام بر گلوی تشنه حسین (ع)
📚 #کتاب_دلیل
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#محمودرضا_بیضایی
اربعین میخواست برود کربلا اما نگران مهرهای پاسپورتش بود.
میگفت: پاسپورتم آنقدر مهر سوریه خورده که هر کسی در مرز پاسپورتم را چک کند، میفهمد که من پاسدارم.
بچههای عراق گفته بودند، بیا شلمچه، قاچاقی میبریمت ولی قبول نکرد.
آخر سر هم قسمت نشد تا اینکه 27 روز بعد از اربعین شهید شد.
راوی :
#همرزم_شهید
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#حسین_نیکوصفت
تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان.
هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد.
می گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه. فقط مانده پشت موتور.
با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب، هنوز گزیه می کرد.
چند شب بعد عازم مهمانی شد.
راوی :حاج حسین کاجی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#آیت_الله_مدنی
شهید مدنی خیلی در خود فرو رفته بود. اصرار کردم که نهایتا با شرط عدم افشا در زمان حیاتشان، فرمودند: مدتی بود دو مطلب ذهن مرا کاملا درگیر کرده بود اینکه سید واقعی هستم و شجره نامه ام به پیامبر (ص) م یرسد یا نه؟ و دیگر اینکه عاقبت کارم چه می شود؟
با همین نیت به حرم حضرت امیر (ع) رفتتم و توسل کردم؛ اما خبری نشد. نیت کردم به سید الشهدا (ع) متوسل شوم. در ایام زیارتی پیاده از نجف تا کربلا راه افتادم . یک شب در کربلا امام حسین (ع) به خوابم آمد و فرمودند: «ولدی! انت مقتول». با این خواب خیالم از هر دو مطلب راحت شد. یعنی هم سید واقعی هستم و هم با شهادت از دنیا خواهم رفت.
راوی :
#علی_خاتمی
به نقل از آیت الله حاج محمد تقی خاتمی، شاگرد خصوصی #شهید_مدنی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#محمودرضا_بیضایی
اربعین میخواست برود کربلا اما نگران مهرهای پاسپورتش بود.
میگفت: پاسپورتم آنقدر مهر سوریه خورده که هر کسی در مرز پاسپورتم را چک کند، میفهمد که من پاسدارم.
بچههای عراق گفته بودند، بیا شلمچه، قاچاقی میبریمت ولی قبول نکرد.
آخر سر هم قسمت نشد تا اینکه 27 روز بعد از اربعین شهید شد.
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa