eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 توییت جالب دیپلمات چینی در روسیه 🇮🇷ایران جنگ‌طلب است، 🇷🇺روسیه مهاجم است، 🇨🇳چین تهدید است؛ ‼️ببینید چقدر کشورهایشان را نزدیک پایگاه های نظامی آمریکا ساخته‌اند!
40.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹فیلم| اجرای سرود "سلام فرمانده" در کارگیل هند (عج)
🍃خاطرات شـ🌷ـهید🍃 همان اوایل زندگی مشترک متوجه شدم انس زیادی با قرآن دارد. روزی یک جزء قرآن می خواند یعنی در هر ماه یک ختم کامل داشت! همت و تلاشش من را هم تشویق کرد طوری که قرآن خواندن را از او یاد گرفتم و شدم نزدیک ترین شاگردش.
💔 کنار پیکر مطهرش نشسته بودم و بی اختیار لالایی می خواندم: سعیدم شهیدم ... سعیدم شهیدم ... یک دفعه به خودم آمدم. چقدر این آهنگ برایم آشنا بود! به یاد دوران کودکی اش افتادم. ایام جنگ بود و هر روز شهید می آوردند. موقع لالایی خواندن همین طوری کنارش می نشستم و می گفتم: سعیدم شهیدم ... سعیدم شهیدم ... 🌹
🍃گناه بزرگـ🔥ـتر🍃 اِیـّاکَ وَالاِْبْتـِهاجَ بالِذَّنْبِ، فاِنَّ الاِْبْتِهاجَ بِهِ اَعْظَمُ مِنْ رکُوُبِهِ مبادا به گناهی که انجام داده ای خوشحال باشی، زیرا اظهار شادی بخاطر گناه از انجام آن «گناه» بزرگتر است. (ع)| کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۰۸📚
40.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹فیلم| اجرای سرود "سلام فرمانده" در کارگیل هند (عج)
خانمایی که بی زبونن و بلدنیستن خیلی شیک ومحترمانه و بدون دعوا جواب حرفی رو بدن بیان😉👇 فن جواب دادن درجا و بدون فكر😌 شناخت وقت سكوت و جواب ندادن🤭 فن تمام كردن بحث بدون جارو و جنجال😉 http://eitaa.com/joinchat/3459514378Ca66f30224f 👈🏻اینجاازهر زن بی زبون یه بلای ناگهانی البته باسیاست میسازه☝🏻
🌱نمے دانم شاید لبخندهایتان ... تسبیح ذڪر خداوند بود...📿 ڪہ اینگونہ دلنشین مانده است...✨ صبح و عاقبتمون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که حاجت مؤمنین را به سرعت اجابت می کند مزار ایشون در بهشت زهرای تهران قطعه 24 و ردیف 39 قرار گرفته
💔 کنار پیکر مطهرش نشسته بودم و بی اختیار لالایی می خواندم: سعیدم شهیدم ... سعیدم شهیدم ... یک دفعه به خودم آمدم. چقدر این آهنگ برایم آشنا بود! به یاد دوران کودکی اش افتادم. ایام جنگ بود و هر روز شهید می آوردند. موقع لالایی خواندن همین طوری کنارش می نشستم و می گفتم: سعیدم شهیدم ... سعیدم شهیدم ... 🌹
نگاه کنید!☝️ ✅چقدر آرام کنارهم خوابیده اند. همه آنان روزی مثل یک شیر درکنارهم می جنگیدند حالا این مائیم ویاد آنان که روشنی بخش مسیرزندگی مان است😔
°•| مراسم عروسی ما ، به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم . °•| جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟ °•| می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : انشاء الله عاقبت ما ختم به شهادت شود . °•| من رضا را خیلی دوست داشتم ، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود . بعد از رضا پرسید : شما چه آرزویی دارید ؟ گفت : همین که خانم گفت . راوی همسر شهید
🍃خاطرات شـ🌷ـهید🍃 همان اوایل زندگی مشترک متوجه شدم انس زیادی با قرآن دارد. روزی یک جزء قرآن می خواند یعنی در هر ماه یک ختم کامل داشت! همت و تلاشش من را هم تشویق کرد طوری که قرآن خواندن را از او یاد گرفتم و شدم نزدیک ترین شاگردش.
خدایا میگویندبزرگ ترین شڪست ازدست دادن ایمان است بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ دراین روزهای سخت امتحان روزگار،شرمنده ے شهدانشوم💔 🌷
🌷 بیا گـل نرگس جهان جاے توسٺ دو صد ترانہ بہ لبها،همہ براے توسٺ بیا گل نرگس بہ جان تشنہ عشق دعا دعای ظهوراسٺ،و همہ براے توسٺ. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ❤️✨🌱
۳۱ اردیبهشت ماه ‌ فرمانده تیپ 21 امام رضا ع گرامی باد . 🥀 🔹ولادت: ۰۱ / ۰۳ / ۱۳۳۷ سرخس 🔹شهادت: ۱۳۶۲/۲/۳۱"بیت المقدس
⁉️ کسی می‌تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که... 🌹
🌿' ابراهیم همیشہ شڪر نعمت مۍڪرد هیچگاھ از سختۍ گلہ نمۍڪرد شڪرش هم به خاطر وجود جمهورے اسلامۍ ایران بود!
🖤❤️🖤 نگاه متفاوت حاج قاسم به گناه نکردن خاطره سردار معروفی فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان : بعد از جلسه‌ای حاج قاسم مرا به خانه‌ی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل پذیرایی کرد و بعد از شام نشستیم به صحبت کردن. گفت: از خدا خواستم این‌قدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم. تلاش کنیم اینگونه باشیم : غرق در کار برای اسلام و انقلاب و مردم
°•🌱 چیزی که نمی‌دانید، عمل نکنید؛ ادای کسی را در نیاورید؛ بدون‌علمِ درست، وارد کاری نشوید؛ مخصوصا دین... ! اول واجبات را انجام دهید، بعد مستحباتِ مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دور و بری‌ها! نَه صدبار حج و کربلا رفتن بدونِ رعایتِ اینها ! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : 🌸... انتخاب فرماندهان جنگ از قبیل: شوشتری ، برونسی ، چراغچی و ...، سفارشی‌ نبود اینها در کوره‌ آتش‌ جنگ انتخاب شدند... ❤️🌺 🕊🌷
🚫🔞توجه یک واقعیت جنجالی از یک آدم مشهور 👇🏻 روضه خوان شهر بود ،👳‍♂ یکی از شبهای محرم به راننده گفت: مرا به لاله زار ببر ،تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت،😱😰 آخر آن زمان در هرکس میخواست به و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، 🤭😬 وارد خیابان شدیم، چند اینجا بود که با وجود فرا رسیدن ماه عزا همچنان فعالیت داشت،😥 جلوتر کنار خیابان زن ای منتظر ایستاده بود تا ... ادامه این داستان جنجالی در لینک زیر 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2868838413Cdb59e7c931 اسم اون آدم معروف هم گفته شده 🤭 پیام هم سنجاق شده 👍🏻
🍂 دنبال اسم و رسم باشیم باختیم! 👈 وقتی حسین به خانه آمد، از درجه و این حرف‌ها پرسیدم. گفت: «درجه‌ی خوب و ممتاز رو گرفتن. من و امثال من باید تلاش کنیم تا به درجه‌ی اونا که یه درجه‌ی خدائیه برسیم. اگه بخوایم برای خودمون اسم‌ و رسم درست کنیم که !» 📚 کتاب خداحافظ سالار، ص ۲۶۰ زندگی نامه شهید حسین همدانی 🌿
محمّدمهدی خادم الشریعه فرزند محمّد صادق؛ اولین سردار خراسان بود که جمعه ۱ خرداد ۱۳۳۷ ه.ش. در شهرستان سرخس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد؛ او دوران ابتدایی را در سرخس به پایان برد و جهت ادامه تحصیل به مشهد عزیمت کرد. مادر شهید درباره قبل از تولد او می‏ گوید: «به کربلا رفته بودیم. باردار بودم. در حرم امام حسین(علیه السلام) اوّلین تکان کودکم را احساس کردم و همسرم را از موضوع آگاه کردم؛ او زیر گنبد سیدالشهداء(علیه السلام) دست به دعا برداشت و از خدا خواست، فرزندمان را از موالیان ائمه قرار دهد.» پدر شهید می‏ گوید:« در روز سوم تولدش بیمار شد. از عوارض بیماریش عطش سیری ناپذیرش بود؛ هیچ چیز نمی ‏توانست تشنگی او را رفع کند. من با دیدن بی‏ قراری فرزندم، به یاد تشنگی شهدای کربلا افتادم و سخت گریه کردم؛ به فاصله کوتاهی پسرم شفا یافت و از آن رنج جانکاه نجات پیدا کرد.» برادرش می گوید :«محمّدمهدی هنوز شش سال بیشتر نداشت که به بیماری فلج اطفال دچار شد .در آن زمان هر کس به این بیماری دچار می شد یا به طور کلی فلج می شد یا پاهایش به شدّت معیوب می شد . بعد از بیماری محمّد مهدی ، +پدرم دائم به حرم می رفت و نذر و نیاز می کرد تا این که برادرم شفا گرفت و به طور کامل سلامتی اش را به دست آورد به طوری که همه از این موضوع شگفت زده شده شدند.» یک روز یکی از روحانیان برجسته ی مشهد به خانه ما آمد و به محض این که چشمش به محمّدمهدی افتاد روبه به پدرم گفت :« هوای این پسر را داشته باش که از بندگان خوب خداست ».