eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷چند سالی بچه‌دار نشدیم. محمدرضا را حضرت زهرا (س) عنایت فرمود. شبی در خواب دیدم که حضرت زهرا (س) کودکی را به من دادند و فرمودند: از این امانت خوب نگهداری کن! پس از تولدش در حد توان مراقب بودم بدون وضو شیر ندهم. 🌷با خودم به مجالس عزاداری امام حسین (علیهم السلام) بردم. به کلاس‌های آموزش قرآن و احکام راهنمایی کردم. با پسرم خیلی صمیمی بودیم هر حرفی داشتیم به همدیگر می‌گفتیم. ✍راوی مادرشهید "شهید محمدرضا فخیمی" 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷همیشه از امام و ولایت فقیه و روحانیت مبارز پشتیبانی کنید و آنها را رها نکنید که روحانیت همان حبل الله هستند (و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا) و همیشه پیرو خط امام و دنباله‌رو روحانیت باشید 🌷و به احکام دین مبین اسلام عمل کنید و نماز جماعت را ترک نکنید که به گفته امام که همان گفته اسلام است مسجد سنگر [است] و سنگرها را نباید رها کرد قرآن بخوانید و سعی کنید آن را بفهمید و قرآن خواندن و قرآن را ترک نکنید. "شهید غلامرضا صادقی" 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷گر چه با کپسول اکسیژن مجابت کرده اند مادرت می گفت دکترها جوابت کرده اند ✨🌙 شادی روح جانباز شهید والا مقام "محمود منظم تولایی" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷چند شب قبل ازرفتن گفت: مامان خواب دیدم رفتم درباغی که درخت خیلی بزرگی درآنجا بود 5 یا 6 جوان روی شاخه های بالا نشسته بودند و شهید رضا مرادیان( ازشهدای محل که به تازگی شهید شده بود) روی شاخه های پایین بود و دست من را هم گرفت و بالای درخت برد. مادر: من به روی خودم نیاوردم و گفتم خیراست انشاء الله ولی فهمیدم که اگربرود دیگربرنمی گردد. - پس ازشهادت: ازمعراج جنازه اش را آوردند. بعد ازبمباران صالح آباد (پایگاه) یک وانت پر دست و پا بود که من می گفتم حتماً احمد تکه پاره شده . می گفتم من که این همه دعا می کردم که سالم بماند چرا مستجاب نشد؟ بعد که جنازه را دیدم کاملاً سالم بود فقط جای پنج انگشت دست خاکی روی صورتش بود که انگارموقع انفجارفقط دستش را روی صورتش گذاشته بود. ازپشت ترکش خورده بود که نگذاشتند من ببینم. "شهید احمد زمانی مظفرآبادی" 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه به کتابخوانی 📚کتاب کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی 📚کتاب الغارات 📚کتاب من زنده ام 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷از همگی می‌خواهم که در همه حال پیرو ولایت فقیه باشید و همیشه روحانیت را سرمشق خود قرار دهید و با کفار و منافقین و با امریکا و شوروی و دیگر قدرت‌های شیطان با تمام قوا بجنگید و انتقام خون شهیدان را از آنها بگیرید، "شهید مهدی میرزاجان‌زاده" (عج) 💚 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷ازبازماندگان جبهه و جنگ و از نیروهای تفحص شهدا بود ،  نوجوانی اش مصادف با جنگ تحمیلی بود و سعید در اکثر عملیات ها حضور یافت و پنج بار مجروح شد. بعد از حضور مداوم در دفاع مقدس نتوانست جبهه را کنار بگذارد، با یادگاری هایی که از جبهه در بدنش و خاطراتی که از رفقای شهیدش در ذهنش مانده بود خودش را تا دوم دی ماه سال 74 کشاند تا اینکه در منطقه فکه حین تفحص پیکرهای شهدا بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. "شهید تفحص سعيد شاهدی" 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷همیشه به فکر امام باشید، انقلاب را زنده نگه دارید. نماز را فراموش نکنید. پیرو خط امام باشید. "شهید رحمان روح‌پور‌آذر" 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلی شكسته پنهان دارم در دفتر خاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم ✨🌙 شادی روح جانباز شهید والا مقام "داود محسنی" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷.... دیگر پابند زمین نبود. انگار توی آسمان سیر می‌کرد. مثل بچه‌ها که به خواسته‌های‌شان می‌رسند، ذوق‌زده بود. تنها دغدغه‌اش مخالفت خواهرش بود. هرچه می‌گفتیم، راضی نمی‌شد. می‌گفت: نمی‌ذارم بره. من طاقت ندارم. کجا می‌خواد بره؟! تصمیم گرفتیم استخاره بگیریم. همه جمع بودیم. قرآن را که باز کردیم، سوره آل‌عمران آمد. آیه «ولا تحسبن الذین قتلوا...» اکرم نگاهی به آیه کرد و رو به امیر گفت: این که می‌گه تو می‌ری شهید می‌شی! امیر جواب داد: خواهرم! من نمی‌گم، خدا می‌گه. اکرم با جواب استخاره، محکم‌تر شد. گفت: دیگه امکان نداره بذارم بری. امیر کلافه شده بود. این را از حال و روزش می‌فهمیدم ولی آن‌قدر سعه‌صدر داشت كه می‌خواست حتما اکرم را راضی کند بعد برود. گفت: خب باشه. دوباره استخاره می‌گیریم. قرآن را که باز کردند، دوباره سوره آل‌عمران آمد. همان صفحه. لبخند شیرینی نشست روی لب‌های امیر. اکرم دیگر نتوانست چیزی بگوید. اصلا چاره‌ای جز رضایت نداشت. حالا امیر فقط منتظر بود با او تماس بگیرند و روز رفتنش را به او بگویند..‌‌.. "شهید مدافع‌حرم امیر لطفی"🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تجربه بیست سالی که در محضر آقا بودم، نتیجه تقوا را که ثمره ی او حکمت می شود بر زبان و بر دل و بر عقل... من در آقا کامل دیدم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ به ابوالفضل التماس میکردم😭😭🤲🤲 دیگر به این خانه نیاید..که نمیتوانستم سر او را مثل سیدحسن🌷😭 بریده ببینم. مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد.. و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از هستند و به خونمان تشنه تر شوند.😰😱😭😭😭 گوشی را مقابلم گرفت.. و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه ام پاشید... 😖😭😖😭😣 از شدت درد ضجه زدم...😰😩😭 و نمیدانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفسهایش😡😤😡😤😤😤😡😡 را میشنیدم و ندیده میدیدم به پای ضجه ام جان میدهد... گوشی📱 را روی زمین پرت کرد... و فقط دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله هایم را نشنود.😭😭 نمیدانستم باز صورتم را شناختند... یا همین صدای مصطفی برای جرم مان کافی بود.. که بی امان سرم عربده میکشید👿🗣 و بین هر عربده با لگد😣 یا دسته اسلحه😖 به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید.... دندانهایم را روی هم فشار میدادم،.. لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله ام از گلو بالا نیاید..و عشقم بیش از این عذاب نکشد،... 😖❤️ ولی ... را طوری به قفسه سینه ام کوبید که دلم از حال رفت،.. 😖😭😩از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله ام در همان سینه شکست... با نگاه بی حالم دنبال مادر مصطفی میگشتم... و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد... پیرزن دیگر ناله ای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط خدا را صدا میزد...😭✨ کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم.. که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی رحمانه از جا بلندم کرد... بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را...😖😭😭😭😭😖😖😣😣😣 ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ خدا را به همه ائمه(ع) قسم میدادم.. پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند.😖😖😖🤲🤲🤲🤲😭😭😭😭😭😭 از فشار انگشتان درشتش... دستم بی حس شده بود، دعا میکردم زودتر خالصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند... تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد...😭😭😭🤲🤲🤲 خیال میکردم میخواهند ما را از خانه بیرون ببرند.. و نمیدانستم برای زنان زینبیه وحشی گری را به رسانده اند....😨😨😭😭😭 که از راه پله باریک خانه... ما را مثل جنازهای بالا میکشیدند... مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد😱😣 و همچنان او را میکشیدند که باصورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده میشد...😥😰😭 و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود.. که نفسی هم نمیزد... ردّ خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود،.. هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود..و نمیتوانستم تصور کنم از دیدن جنازه ام چه زجری میکشد... که این قطره اشک نه از درد و ترس که به عشق همسرم😭❤️ از گوشه چشمم چکید. به رسیده بودیم.. و تازه از آنجا دیدم زینبیه محشر شده است...😰😰😱😱 دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا میرفت.. و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانه های اطراف شنیده میشد... چشمم روی آشوب کوچه های اطراف میچرخید و میدیدم💚حرم حضرت زینب (س)💚بین دود و آتش گرفتار شده... که فریاد حیوان تکفیری👿🗣 گوشم را کر کرد... مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش میلرزید.. و او نعره میکشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند.. 😰😰😰😰😰😰😭😭😭😭😭 و میشنیدم او به جای ، را میخواند که قلبم از هم پاره شد... میدانستم نباید لب از لب باز کنم.. تا نفهمند ایرانی ام و تنها با ضجه هایم التماس میکردم او را..😩😖🤲🤲😭😭😭 ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
این روزها با هر بهانہ ای ، درمیان بغض هاے گاه و بیگاه ما همچنان دلتنگےتان می بارد ... گاهی نگاهمان ڪنید شهید حسن علی فخاریان 🥀 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
هر شهید یک فانوس است می سوزد و نور میدهد و از کنار او بودن تو هم نورانی می شوی با شهدا که رفیق شدی شهید می شوی ! 🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♦️شهید حاج قاسم سلیمانی: «یک شب خواب شهید زین الدین را دیدم و هیجان‌زده پرسیدم: آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت؟ 🔸حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندن؟ 🔸عجله داشت. می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم. 🔸رویم را زمین نزد. گفت: قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یک برگه‌‌ كوچک پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: بفرما برادر! بگو تا بنویسم. 🔸گفت: بنویس: سلام، ‌من در جمع شما هستم! همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن. برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: سید مهدی زین‌الدین. 🔸نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ زیرش كردم. با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی! گفت: اینجا بهم مقام سیادت دادند! 🔸از خواب پریدم. موج صدای آقا مهدی هنوز توی گوشم بود؛ سلام، من در جمع شما هستم!» ♦️منبع: کتاب «تنها زیر باران» 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین صوتی که شهید شهریاری قبل از شهادت می‌شنید ♨️ ویژگی شاخص تنها کسی که موفق شد ایران را به فناوری سوخت ۲۰درصد برساند 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت سالروز ترور و شهادت دانشمند هسته‌ای 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹روایتگری آقای حسین کاجی از کسی که ناپاک به جبهه آمد؛ اما... 🌷... ‎‎‌‌🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔹یک هفته قبل ازشهادتش، من و رسول توی چادر بچه های تخریب لشگر ۱۰ تو مقرالوارثین، تنها شدیم او  با خودش خلوت  کرده بود دیدم صورتش  خیسه ، انگار گریه کرده تا منو دید با آستین لباسش اشک هاشو پاک کرد. 🔸دیدم حال و حوصله شوخی رو نداره، یه خورده با هم درد و دل کردیم. رسول بدون مقدمه با نگرانی گفت: نمیدونم چرا کار ما درست نمیشه.همه رفقای ما یکی یکی رفتند و داره جنگ تموم میشه و ما هنوز زنده ایم . ترو خدا بیاییم یه کاری کنیم. یک عده هنوز تو گردان نیومده پرواز میکنند . دیدم حال خوبی داره گفتم بذار توحال خودش باشه و بدون خداحافظی ازش جداشدم. 🔹رسول مثل بعضی ها برای رفع تکلیف جبهه نرفت  بلکه برای انجام تکلیف جبهه رفت. وی در جبهه دنبال کمال بود و سعی می‌کرد در جبهه جایی که نوک پیکان سختی ها ست باشه. پس رسول شد "تخریب چی" همه وجودش در سوز و گداز بود و اگر خنده و شوخی هم می‌کرد دنبال رد گم کردن بود. 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۵/۱۱/۱۸ کرج ●شهادت : ۱۳۶۶/۸/۱۰ سردشت 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | _ آرزوت چیه ؟ + انتقام سیلی حضرت زهرا (س) رو بگیرم ... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷مکه برای شما، فکه برای من بال نمی‌خواهم این پوتین‌های کهنه هم می‌توانند مرا به آسمان ببرند. ✨🌙 شادی روح جانباز شهید والا مقام "رضا رضاییان‌شری‌ف‌آبادی" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بوسه رهبر انقلاب بر لباس شهید، بنا به درخواست دختر شهید ⭕️ رهبر انقلاب بعد از بوسه بر لباس شهید: «من متبرک شدم» 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷سه گروه روز قیامت نزد خدا شفاعت می کنند: انبیاء علماء و شهداء. «حضرت محمد (ص)» ✨🌙 شادی روح جانباز شهید والا مقام "احمد اختری" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌱 مۍگفت : مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد . . • ˹ 🌺🍃|ོ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa