#وصیتنامہشہید 💌
میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم،
مهندس بشم، خاکمو آباد کنم،
زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا،
دخترم و بزرگ کنم، ببرمش پارک،
توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم،
خیلی کارا دوست داشتم انجامبدم،خوب نشد..!
باید میرفتم از مادرم، پدرم، خاکم،
ناموسم، دخترم، دفاع کنم، رفتم که
دروغ نباشه، احترام کم نشه، همدیگرو
درک کنیم، ریا از بین بره، دیگه توهین
نباشه، محتاج کسی نباشیم.
-شہیدڪاظممہدیزاده🕊
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
✍هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت: صلوات بفرست! و یا به هر طریق بحث را عوض می کرد.
🔸#شهید_ابراهیم_هادی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وهفت
پیراهن سپیدم همه از #خونش رنگ گل شده بود،..😭😭😭
کمر و گردنش از جای گلوله از هم پاشیده و با آخرین #نوری✨👣 که به نگاهش مانده بود، دنبال #من میگشت...😭😭😭
اسلحه مصطفی کنارش مانده..
و نفسش هنوز برای #ناموسش می تپید که با نگاه نگرانش روی بدنم میگشت مبادا زخمی خورده باشم...😭😭
گوشه پیشانی اش شکسته و کنار صورت و گونه اش پُر از خون شده بود...
ابوالفضل از آتش این همه زخم در آغوشش پَرپَر میزند..
و او تنها با قطرات اشک، گونه های روشن و خونی اش را میبوسید...😭🌸
دیگر خونی به رگ های برادرم نمانده بود که چشمانش خمار خیال شهادت🕊سنگین میشد..
و دوباره پلک هایش را می گشود تا صورتم را ببیند..
و با همان چشم ها مثل همیشه به رویم میخندید...😊🕊
#اعجازنجاتم مستش کرده بود..
که با لبخندی شیرین پیش چشمانم دلبری میکرد،..😍😊
صورتش به #سپیدی_ماه میزد و لب های خشکش برای حرفی میلرزید..
و آخر #نشد که پیش چشمانم مثل ساقه گلی شکست🥀🕊 و سرش روی شانه رها شد...🕊👣✨
انگار عمر چراغ چشمانم به جان برادرم بسته بود..😱😭
که شیشه اشکم شکست و ضجه میزدم😭😫 فقط یکبار دیگر نگاهم کند...
شانه های مصطفی از گریه میلرزید😭 و داغ دل من با گریه خنک نمیشد..😭
که با هر دو دستم..
پیراهن خونی ابوالفضل را گرفته بودم و تشنه چشمانش، صورتش را میبوسیدم.. و هر چه میبوسیدم عطشم بیشتر میشد که لب هایم روی صورتش ماند.. و نفسم از گریه رفت...😭😭😫😫😭😫😭😭
مصطفی تقلّا میکرد..
دستانم را از ابوالفضل جدا کند و من دل رها کردن برادرم را نداشتم...🕊😭😭😭
که هر چه..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وهشت
که هر چه بیشتر شانه ام را میکشید، بیشتر درآغوش ابوالفضل فرو میرفتم...😫😫😫😭😭😭
جسد ابوجعده🔥 و بقیه دور اتاق افتاده..
و چند نفر از رزمندگان🌟..
مقابل در صف🌟🌟🌟 کشیده بودند تا زودتر از خانه خارجمان کنند...
مصطفی🌸 سر ابوالفضل🕊 را روی زمین گذاشت،..
با هر دو دست بازویم را گرفته و با گریه😭❤️ تمنا میکرد تا آخر از #پیکربرادرم دل کندم...
و به خدا قلبم روی سینه اش جا ماند که دیگر در سینه ام تپشی حس نمیکردم...😭🥀🕊
در #حفاظ نیروهای مقاومت مردمی از خانه خارج شدیم..
و تازه دیدم...
کنار کوچه جسم بی جان🌷مادرمصطفی🌷 را میان پتویی پیچیده اند...
نمیدانم مصطفی با چه دلی این همه غم را تحمل میکرد..
که خودش سر پتو را گرفت، رزمنده دیگری پایین پتو را بلند کرد..
و غریبانه به راه افتادیم...😣😭😞💞😖😭
دو نفر از رزمندگان..
بدن ابوالفضل🕊👣 را روی برانکاردی قرار داده..
و دنبال ما برادرم رامیکشیدند...
جسد چند تکفیری...
در کوچه افتاده و هنوز صدای تیراندازی از خیابان های اطراف شنیده میشد...
یک دست مصطفی به پتوی خونی مادرش چسبیده..😭🌷
و با دست دیگرش دست لرزانم را گرفته بود..😭❤️
که به قدمهایم رمقی نمانده..و او مرا دنبال خودش میکشید.
سرخی غروب🌆 همه جا را گرفته..
و شاید از مظلومیت خون شهدای زینبیه🌷💚 در و دیوار کوچه ها رنگ خون شده بود..
که در انتهای کوچه..
مهتاب #حرم🕌💚✨ پیدا شد و چلچراغ اشکمان😭💞😭 را در هم شکست...
تا رسیدن به آغوش حضرت زینب (س) هزار بار جان کندیم..
و با آخرین نفسمان تقریباً میدویدیم تا پیش از رسیدن تکفیری ها در حرم #پنهان شویم...
گوشه و کنار صحن عده ای پناه آورده و اینجا دیگر #آخرین_پناهگاه مردم زینبیه از هجوم تکفیری ها بود...
گوشه صحن...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو رفتی وطن خونهی غم نشه
سر ما جلو هیچ کس خم نشه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای دونستن از اروند ؛
باید غواص باشی ...
دستات بسته باشه ،
شب باشه،
آب سرد باشه
و اروند بی تاب باشه ...
هر چقدر از اروند بنویسیم کمه...
#اروند
#شهدای_غواص
#کربلای۴
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ «فدای کشورم»
📹 مجموعه تصویری #میخواهم_از_تو_بخوانم
❄️به مناسبت ایام ولادت حضرت عیسی مسیح علیه السلام
🏡 گزیدههایی از وصیتنامههای شهدا که رهبر انقلاب آنها را بخشی از منشور معنوی انقلاب میدانند.
💬 من رازمیک خاچاطوریان هستم. این هم خانه ابدی من است. پدر و مادر عزیزم، هرگز برایم غمگین و دلتنگ نباشید. من باید از شما جدا شوم زیرا دشمن به خاک ما حمله کرده است. من باید از شما جدا شوم. نه فقط من بلکه هزاران و صدها هزاران نفر همچون من باید که جان خود را فدای کشورم، ملتم وخانوادهام کنم. هزاران هزار رازمیکها و رزمندهها بودند و خواهند بود. من نه اولین شهید این آب و خاک هستم و نه آخرینش خواهم بود. خداحافظ - دیدار در روز قیامت.
📝 وصیتنامه شهید رازمیک خاچاطوریان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای سنگ مزار حاج قاسم
💢 فرماندهای که #سربازی را به سرداری نفروخت!
♨️ قهرمانِ پر افتخار!
#شهید_القدس
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ما همان نسلیم که ثابت کردیم
دررهـِ عشق چه ها خواهیم کرد... 🖤✌️🏽
#شهید _آرمان_علی وردی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 توصیف حاج آقا عالی در خصوص یکی از جملات شهید مرتضی آوینی🕊🌹
🔸این جمله در خصوص ما هم صدق می کند.
#شهید_مرتضی_آوینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
#شهیدانه
⭕عنـــایت #حضرت_فاطمه_زهرا
روزی که قرار بود محمد تقی را در امامزاده عقیل(ع) #اسلامشهر دفن کنند، خانمی همراه همسر خود وارد امامزاده شد و پرسید این قبر را برای چه کسی آماده می کنید؟ به او گفتند: در این قبر قرار است شهیدی را دفن شود.
با شنیدن این سخن آنها شروع به بی قراری و گریه کردند علت را که جویا شدند یکی از آنها جواب داد دیشب خواب #حضرت_زهرا (س) را دیدم که می فرمود : فردا شهیدی را که برای دفاع از دخترم به شهادت رسید به امامزاده عقیل خواهند آورد ، حتما به پیشوازش برو!
📙از کتاب فاطمیون. اثر گروه شهید هادی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی کوتاه درباره شهید سردار سید حمید تقوی
ماحبیب ابن مظاهر راندیده بودیم اما.....
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
.
اگر چه
ظاهرش رختشویی است
اما روح و باطنش «تهذیب نفس» بود...
📎پ ن : عملیات خیبر، جزیره مجنون،
سال ۱۳۶۲،
عکاس : محمود عبدالحسینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
محبوبِ خدا که باشی، خدا پیش مردم عزیزت میکنه...
#سید_رضی_موسوی از #حاج_قاسم آموخته بود شرط شهید شدن، شهید بودن است.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت عاشقی را چگونه یاد گرفتی؟!
گفتم از شهید گمنامی که معشوق را حتی به قیمت از دست دادن هویتش ، خریدار بود..
شهدای گمنام🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔قربون صدقه رفتنهای #مادر پسری این مدلی دیده بودین؟!
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
نسیم یادت
پیراهن دلتنگی را
بر تن ساعتهای انتظار
می دوزد ،
و آرزوها با هر پلک زدن
دنیای با تو بودن را
بر قامت واژه ها
هجی می کنند ..
کاش!
آغوشت رویایی
دور از دست نبود...
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#شهیدالقدس
#صبحتون_شهدایی🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷 پس از بازنشستگی زمان خود را به سه قسمت تقسیم کرد؛ به این نحو که: مدت یک ماه در عراق حضور داشت و برای تأسیس بسیج مردمی عراق )الحشد الشعبی) جهت مقابله با داعش به فعالیت مستشاری مشغول میشد؛ سپس به ایران باز میگشت و مدت دو هفته برای تبدیل خانه پدری (در زادگاهش روستای ابودبس خوزستان) به حسینیه و مرکز فرهنگی تلاش میکرد؛ و پس از این دو هفته به تهران مراجعت نموده و مدت بیست روز نزد خانواده میماند.
✍راوی همسر شهید
"شهید مدافعحرم سید حمید تقوی فر"
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷عاشق سپاه و بسیج بود.
بارها دیده بودم در ورودی پایگاه را مثل زیارتگاه میبوسد
میگفت وقتی از این در وارد میشوم به آرامش میرسم
حاج مهدی گفت: پایگاههای مقاومت بسیج سفارتخانههای امام زمان عجل الله هستند.
"شهید حاج مهدی مغفوری"
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
جوری روی خودتون کار کنید
که اگه یه گناه کردید
گریتون بگیره
✍🏻شهید جهاد مغنیه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷🕊🍃
هر شهید🕊
مثل یڪ فانوس است
مےسوزد و
نور مےدهد✨
و از کنار او بودن
تو هم نورانی مےشوی
با #شهدا که رفیق شدی
#شهید می شوی
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💢خسته ام ای رفیق!
گرفته است هوای زمین ...
دستم را بگیر و مراهم ببر ...
با خودت. ؛
تا آسمان :)
من جنس بُنجلم
بپذیر این خراب را ..(:
.
#گلزار_عشق
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💢صف بسته اند این همه سردارها به شوق
🔸️یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرماندهای گمنام در ایران، مؤسس حشدالشعبی در عراق
🔹 به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید سیدحمید تقویفر
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گام برداشتن در جاده عشق
هزینه میخواهد...
هزینه هایی که انسان را عاشق...
و بعد شهــــــید میکند...
#استوری
#شهید_مهدی_باکری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
دلانه✨
•••
یادتونه میگفتیم #من_قاسم_سلیمانیم✌️🏻
سردار توی وصیتنامه خودشون میگن:
خـــداوندا
در راه تو دویدم ؛ زمینخــوردم، بلندشدم:)))
👈🏻این یک نکته خیلی مــهـم واسه ماست
ینی در راه خدا ممکنه زمین بخوریم
ولی
باید بلندشیم و با قدرت بیشتری
ادامه بدیم😶💪🏻
این مکتب ســــلیمانی هست
که حضرتآقا ازش صحبت کردن✨
•••
#دلانه ،، #حاج_قاسم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
اگر به واسطه خونم، حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم، از مردان بیغیرت و زنان بیحیا نمیگذرم
✍🏻شهید امیر حاج امینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
29.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍وقتی خدا بخواهد غزت دهد...
🎥 یادی شهدای غواص عملیات کربلای چهار 🕊🌹
🎙 #حاج_حسین_یکتا
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_ونه
گوشه صحن زیر یکی ازکنگره ها کِز کرده بودم،..
پیکر ابوالفضل😢 و مادر مصطفی😢 کنارمان بود.. و مصطفی نه فقط چشمانش که تمام قامتش از اینهمه مصیبت در هم شکسته بود...😞😣
در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستارههای اشک میدرخشید..
و حس میکردم هنوز روی پیراهن خونی ام دنبال زخمی میگردد..😥
که گلویم از گریه گرفت و ناله زدم
_من سالمم، اینا همه خون ابوالفضله!😭😞
نگاهش تا پیکر ابوالفضل رفت...
و مثل اینکه آن لحظات دوباره پیش چشمانش جان گرفته باشد، شرمنده زمزمه کرد
_پشت در که رسیدیم، بچه ها آماده حمله بودن.😒من و ابوالفضل نگران تو بودیم، قرار شد ما تو رو بکشیم بیرون و بقیه برن سراغ اونا.😞😭
و همینجا در برابر عشق ابوالفضل به من😞❤️ کم آورده بود که مقابل چشمانم از خجالت به گریه افتاد😭
_وقتی با اولین شلیک افتادی رو زمین، من و ابوالفضل با هم اومدیم سمتت، ولی اون زودتر تونست خودش رو بندازه روت.😓😭
من تکان های قفسه سینه😥😭 و فرو رفتن هر گلوله به تنش😭 را حس کرده بودم..
که از داغ دلتنگی اش جگرم آتش گرفت و او همچنان نجوا میکرد
_قبل از اینکه بیایم تو خونه، وسط کوچه مامانم رو دیدم.😣😭
چشمانش از گریه رنگ خون شده بود..
و این همه غم در دلش جا نمیشد..
که از کنارم بلند شد، قدمی به سمت پیکر ابوالفضل و مادرش رفت..
و تاب دیدن آنها را هم نداشت که آشفته دور خودش میچرخید...
سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم..
و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد...😢❤️
جای لگدشان روی دهانم مانده.. و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود. این صورت شکسته را
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوچهل
این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم ها برایش کهنه نمیشد..😠
که دوباره چشمانش آتش گرفت...😠
هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت #محرم_شدنمان پرده #شرمش را پاره نکرده..
و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید..
و صورتم را روی شانه اش نشاند...😠😓
خودم نمیدانستم..
اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوری ام را گشودم..
و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم
_مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده!😭 دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!😭🕊
صورتم را در شانه اش فرو میکردم..تا صدایم کمتر به کسی برسد،..
سرشانه پیراهنش از اشک هایم به تنش چسبیده.. و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند..
که دوباره رگبار گلوله در آسمان زینبیه پیچید...
رزمندگانِ🌟 اندکی در حرم مانده..
و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند،😱 #حرمت_حرم و #خون_ما با هم شکسته میشد...
میتوانستم تصور کنم..
تکفیری هایی که #حرم را با #مدافعانش محاصره کرده اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند..
و فقط از خدا میخواستم..😣🤲
شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده اش را نبینم...😣
تا سحر گوشم به لالایی گلوله ها بود،.. چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی دریغ میبارید..😣😢
و مصطفی🌸🌟 با مدافعان...
و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند..
و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده
بود😥😥 که پس از نماز صبح...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa